مارگارت آتوود خودش را فمنیست میداند؟/ دفاع خانم نویسنده از کتاب جدیدش
او معتقد است، کسانی فمنیست هستند که آگاهانه در چهارچوب فمنیسم فعالیت میکنند، درحالی که، شخصیتهای اول داستانهای او، زنانی هستند که با تبعیضها و محدودیتهای جوامع پدرسالار مبارزه میکنند.
ایران آرت: مارگارت النور اتوود نویسنده مشهور آمریکایی است که بیش از ۲۴ مجموعه داستانی را منتشر کرده است. مجموعه داستان "تشک سنگی" او بسیار مورد توجه قرار گرفته است. همچنین رمان "سرگذشت ندیمه" و کتاب "وصیتها" از کتب مشهور او به حساب میآیند. "وصیتها" از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و برنده جایزه "بوکر" در ادامه کتاب سرگذشت ندیمه به رشته تحریر درآمده است. این کتاب، داستان زنی به اسم "عمه لیدیا" را روایت میکند که از مقامات ارشد حکومت گیلاد است و مسئولیت نظم دادن به امور مرتبط با زنان را بر عهده دارد.
این کتاب روایتگر مفهوم جدیدی از زنانگی در جامعهای پادآرمانی و پرتنش به اسم گیلاد است. داستان مثل آثار دیگر مارگارت اتوود از زاویه دید یک زن که شخصیت اصلی است، روایت میشود. روایت به این شکل است که زنان بر اساس توانایی باروری و تولیدمثل ارزشگذاری میشوند. زن در این اثر در قالبی شئوار و ابزاری قرار دارد و مورد استثمار قرار میگیرد. ایدئولوژی نویسنده در این اثر، سمت و سویی انتقادی نسبت به مذهب دارد. مجازاتهای شرعی که توسط نویسنده توصیف میشوند، بخشی از انتقادات او هستند.
۳۵ سال پیش، سرگذشت ندیمه برای اولین بار منتشر شد. رویدادهای جهانی، سیاستمداران مستبد دنیا سبب شدند تا این نویسنده کانادایی تصمیم بگیرد، ادامه کتاب سرگذشت ندیمه را بنویسد. این نویسنده معتقد است، ما در جهانی سرکوبگر زندگی میکنیم.
به نقل از ایلنا، منتقدان، این نویسنده را فمنیست میخوانند ولی خود چنین باوری ندارد. او معتقد است، کسانی فمنیست هستند که آگاهانه در چهارچوب فمنیسم فعالیت میکنند. درحالی که، شخصیتهای اول داستانهای او، زنانی هستند که با تبعیضها و محدودیتهای جوامع پدرسالار مبارزه میکنند.
این نویسنده در ارتباط با کتاب "بچههای بزرگ جنگل" با نیویورکر مصاحبه کرده است. ترجمه این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
از زمان کودکی تا زمان روایت داستان، دو خواهر یعنی دو شخصیت اصلی داستان روزگار خود را در کنار یک دریاپه سپری میکنند؟ آیا این دریاچه وجود خارجی دارد یا شما چنین دریاچهای را خلق کردهاید؟
آنچه که مشخص است، چنین مکانهای در جهان وجود خارجی دارند. من از این مکانهای زیبا بارها بازدید کردهام اما هیچگاه چنین مکانهایی را برای مخاطبانم توصیف نکرده بودم.
چرا داستان در چنین مکانی صورت میگیرد؟ آیا این مکان یعنی دریاچه بر داستان شما اثر گذاشته است؟
ما انسانها تصور میکنیم که یک مکان جغرافیایی را انتخاب میکنیم اما حقیقت این است که مکانها جذبکننده انسانها هستند. این داستان به نحوی برگرفته از زیست شخصی من است، من دوران کودکی خود را در کلبه جنگلی سپری کردم. پدرم یک زیستشناس بود و تابستانها را در کلبه جنگلی میگذراند، به همین من و خانوادهام همراه پدر به آن کلبه جنگلی میرفتیم. من نمیخواستم که شرایط جغرافیایی داستان برای مخاطب غیرواقعی باشد لذا از توصیف مکانهایی که در آن حضور نداشتهام، امتناع میکنم.
شما در کتاب آخر خود، گذران عمر انسانها را نشان میدهید. کتاب مورد علاقه شما با این قالب چیست؟
کتابهای فراوانی در این قالب نوشته شدهاند. اثر "مارگارت لارنس" یعنی "فرشته سنگ" نمونه بارز گذران عمر در آثار ادبی است. همچنین "خرسی در کوهستان" نمونه دیگر داستانهایی است که گذران عمر را روایت میکنند. فصل آخر کتاب "ارباب حلقهها" نیز درباره گذران عمر است و گذر زندگی "فرودو" را روایت میکند.