سروش صحت و غصه تنهایی
جهان، جهان تنهاییه، باید قبول کنیم...
ایران آرت : سروش صحت در در اعتماد نوشت: مردیکه جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «دیشب نصفه شب دل درد گرفتم، داشتم میمردم، هیچ کس نبود یه لیوان آب بده دستم... تنهایی بد کوفتیه.»
زنی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت: «قدیم آدم میرفت در خانه همسایه، الان که دیگه همسایه هم همسایه را نمیشناسه.»
مرد گفت: «ما تو برجمون 4 واحد تو یک طبقه هستیم، من فقط یکی، دو بار بغلدستیمون را دیدم، فامیلش هم نمیدونم.»
پسر جوانی که کنار زن نشسته بود، گفت: «اتفاقا اینجوری بهتره، فضول کمتر میشه... جهان، جهان تنهاییه، باید قبول کنیم.»
زن پرسید: «تو از تنهایی نمیترسی؟»
پسر گفت: «نه، هزار و دویست و هفده تا فالوور دارم خیلی هم حال میکنم.»
زن پرسید: «چند تاشون را میشناسی؟»
پسر گفت: «مجازی همهشون رو، غیرمجازی دویست، سیصد تاشون رو.»
زن گفت: «بد نیست؟» پسر گفت: «نه، خیلی هم عالیه... هفته پیش تو شیراز دنبال غذای خوب بودم، یه سوال استوری کردم، نوزده تا کامنت داشتم، رستورانهای تاپ شیراز رو بهم معرفی کردن.»
ترافیک سنگین بود. راننده گفت: «چقدر خیابانها شلوغ شده.» کسی چیزی نگفت.