کوروش و ایران؛ هفتم آبان/ حاشیه ها و تبدیل فرصت طلایی به تهدید
در حالیکه منابع تاریخی می گویند با پادشاهی کوروش، ایران ایران شد و بنیانگذاری سرزمین ایران با قوم ایرانی توسط کوروش رقم خورد، حاشیه ها هیچ وقت مجال ندادند از این برند جهانی به درستی سود ببریم.
ایران آرت : خبرگزاری ایلنا نوشت: با پادشاهی کوروش، ایران ایران شد اما یک بام و دو هوا بودن سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و عدم شفافسازی چرایی و چگونگی برگزاری روز ۷ آبان و روز کوروش است که سبب شده طی سالهای گذشته شاهد واکنشهای مختلف از سوی عموم جامعه و تاکید جوانان برای برگزاری روز کوروش باشیم.
به گزارش ایران آرت، معصومه دیودار در ایلنا نوشت: شاید به جرات بتوان گفت یکی از بحث برانگیزترین تاریخهایی که این روزها میتوان درخصوص آن صحبت کرد؛ ۷ آبان، سالروز ورود کوروش به بابل است. براساس رویدادنامه نبونعید، در ۲۹ اکتبر (۷ آبان) سال ۵۳۹ پیش از میلاد کوروش وارد بابل شد. از این رو این روز در عصر حاضر به نام روز کوروش نامگذاری شده است و هر سال هزاران نفر برای بزرگداشت این روز در پاسارگاد جمع میشوند که البته این اجتماعات در سالهای اخیر گاه با حاشیههایی روبهرو شده است.
در این میان از یکسو؛ علیاصغر مونسان (معاون رییس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی)درباره برنامههای سازمان میراث فرهنگی برای روز ۷ آبان گفته است: مهم این است که حاشیه را از این روز کم کنیم تا یک عدهای ناخودآگاه از چنین روزی سوء استفاده نکنند. میتوان این روز را به یک رویداد گردشگری تبدیل کرد ولی در شرایط آرام و بدون حاشیه و بههیچ عنوان حواشی به چنین روزی کمک نمیکند و اتفاقا آسیب نیز وارد میکند. در این راستا، تلاش شده در سطح استان فارس شورای تامین استان تصمیم نهایی را بگیرد و مدیرکل میراث فرهنگی ما نیز این آمادگی را دارد که برای اجرای تصمیمات مناسب همکاری کند.
او همچنین گفته؛ ادارهکل میراث فرهنگی استان فارس برای این روز برنامههای فرهنگی و اجتماعی دارد. از دیگر سو، به فاصله چند روز مرکز روابطعمومی و اطلاعرسانی سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری در بیانیهای اعلام کرد: این سازمان فارغ از صحت و سقم روز ۷ آبانماه و با اعتقاد بر اینکه هرگونه حاشیه به میراثفرهنگی کشور آسیب جدی میرساند، هیچگونه برنامهای برای این روز ندارد. سازمان میراثفرهنگی در راستای صیانت از میراثفرهنگی کشور و عمل به وظیفه ذاتی خود، هیچگونه استقبالی از برنامههایی که به میراثمان آسیب میرساند، نمیکند.
شاید همین یک بام و دو هوا بودن سازمان متولی امر و عدم شفافسازی چرایی و چگونگی برگزاری روز ۷ آبان و روز کوروش است که سبب شده طی سالهای گذشته شاهد واکنشهای مختلف از سوی عموم جامعه و تاکید جوانان برای برگزاری روز کوروش باشیم.
روزی برای کوروش
عبدالمجید ارفعی (نخستین مترجم استوانه کوروش از زبان اصلی بابلینو به فارسی) درخصوص اسناد تاریخی که درخصوص روز ۷ آبان ماه وجود دارد، گفت: براساس اسناد موجود؛ ۷ آبان ماه روز ورود کوروش به بابل است. البته از اینکه این نامگذاری از چه زمانی و چگونه انتخاب شد خبر ندارم. فقط میتوانم بگویم که این روز میتواند روزی برای کوروش باشد چراکه تنها تاریخ دقیقی است که برای کوروش داریم؛ البته تاریخهای دیگری نیز داریم که به لشکرکشی کوروش به سمت لودیا اشاره دارد اما روز دقیق آن را نمیدانیم.
یکی از مهمترین کتیبه خوانان پیشکسوت است درخصوص آثار باستانی منسوب به کوروش اظهار کرد: آنچه واقعیت دارد و منسوب به کوروش است؛ کاخ پاسارگاد است و اسم کوروش در دو بخش از این کاخ آمده که یکبار در دامن یک لباس و یکبار هم گرد یک ستون در این کاخ به نام کوروش اشاره شده. معتقد هستیم زبان بابلی و ایلامی در زمان کوروش و زبان فارسی باستان آن در زمان بعد از کوروش نوشته شده چراکه در آن زمان هنوز این زبان ابداع نشده بود.
افسانهها و داستانهایی از جنس هرودوت
به گفته ارفعی، تاریخی واقعی چیز زیادی از کوروش به ما نمیگوید اما تاریخ افسانهای زیاد است. او ادامه داد: آنچه یونانیها میگویند نه تنها مورد قبول من نیست بلکه علمی هم نیستند. معتقد هستم افسانههایی که هرودوت مطرح میکند در حد داستان است.
این پژوهشگر با اشاره به واقعیتهای تاریخی که درخصوص کوروش وجود دارد، گفت: ما میدانیم که پاسارگاد از آنِ کوروش است. میدانیم که بابل را فتح کرد و فرمانده سپاه او گبریاس بود که حدود دو هفته قبل ازآنکه کوروش وارد بابل شود، این شهر را فتح میکند. میدانیم که با سویگول نبرد داشت اما جای دقیق آن را نمیدانیم، گروههای مادی را شکست داد و شاه تمام سرزمینهای پارس و ماد شد. میدانیم که به جنگ کرزوس پادشاه لودیه رفت. البته اسنادی هم داریم که در عراق (بابل و بینالنهرین) پیدا شدهاند و بیشتر این اسناد موضوعات و جنبههای اقتصادی را مطرح میکند و از افرادی سخن میگوید که به پاسارگاد اعزام شدند و نیز حاوی کارهاییست که زیر دست فرمانده و شهربان بابل انجام شده است. مستندات تاریخی دیگری که درباره کوروش وجود دارد، در بیستون است که در این کتیبه آمده کمبوجیه پسر کوروش، در متن بابلی آمده شاه، اما در متن فارسی باستان و عیلامی فقط به نام او اشاره شده است.
در شماری از کتب انبیا از کتب عهد عتیق، نام کوروش بهعنوان منجی برده شده و گاه اقدام او در جهت آزادسازی یهود از اسارت، بهعنوان یک مأموریت خودآگاه یا ناخودآگاه الهی تلقی شده است. نمونهای از این یادکرد را میتوان در کتاب دوم تواریخ ایام (کتاب دوم تواریخ، کتاب عزرا و کتاب اشعیاء نبی) دانست.
ارفعی در این خصوص گفت: در کتاب عهد عتیق هم اشارات تاریخی و مستنداتی به آزادی یهودیان توسط کوروش پس از فتح بابل اشاره شده است.
او درخصوص آنچه که در تورات درخصوص کوروش به آن اشاره شده، گفت: بخشی از این مطالب واقعیت تاریخی دارد. یهودیانی که در سالهای قبل از کوروش هنگام لشگر کشی پادشاهان بابل در بخشهایی از سوریه امروزی به اسارت گرفته شده بودند، توسط کوروش آزاد شدند و به آنها گفته شد که میتوانند به سرزمین خود بازگردند اما بسیاری از آنها به سرزمین خود بازنگشتند چراکه زندگی خوبی در بابل داشتند.
تفکیک واقعیت از افسانه
ارفعی درخصوص چگونگی تفکیک افسانه و داستانها و واقعیتهای تاریخی که درخصوص کوروش وجود دارد، گفت: واقعیت آن چیزی است که در کتیبهها و به میزان اندکی در عهد عتیق داریم. افسانهها نیز آن چیزی است که در نوشتههای هرودوت میخوانیم. البته برخی از این نوشتهها نیز واقعیت تاریخی دارد اما بخش زیادی از این نوشتهها افسانه و داستان است.
این پژوهشگر معتقد است: هرودوت جهانگرد نبود. او در متصرفات شاهنشاهی ایران به دنیا آمده بود و در طول زندگی خود تا بابل سفر کرد در این میان به آتن رفت و مطابق میل و خواسته آتنیها نمایشنامههایی تحت عنوان تاریخ نوشت.
با پادشاهی کوروش؛ ایران، ایران شد
ارفعی با اشاره به استفاده از نام کوروش به عنوان نامی برای ملیگرایی گفت: اولین بار نام کوروش در گاهنمایی آمده که اشاره دارد کوروش پادشاه انشان(فارس) بود و مادیها بر علیه پادشاه خود شورش کردند و کوروش را به عنوان پادشاه خود برگزیدند. واقعیتی وجود دارد که میتوان گفت؛ با پادشاهی کوروش بود که ایران، ایران شد. آن چیزی که به نام ایران میشناسیم با پادشاهی کوروش شروع میشود. پس در واقع میتوان گفت کوروش میتواند شخصی برای آغاز ملیگرایی در ایران باشد.
این پژوهشگر ادامه داد: بزرگی کوروش در آن است که برخلاف آنچه که در آن زمان مرسوم بود و شاهان بعد از جنگ، درصدد غارت و به اسارت گرفتن برمیآمدند، در نوشتههای زمان کوروش؛ مطلبی که به چنین موردی اشاره داشته باشد، نداریم. در واقع کوروش در منشور خود عنوان میکند که پیام صلح را به شهرها (شهرهای بینالنهرین) فرستاده است.
متخصص زبانهای باستانی در پاسخ به این سوال که در آن زمان پادشاهان دخل و تصرفات شگرفی در تالیف تاریخ داشتند آیا میتوان گفت کوروش نیز با ثبت نکات مثبت سعی داشته تاریخی نیکو از خود به جای بگذارد و ممکن است خلاف آنچه ثبت شده در آن زمان اتفاق افتاده باشد، گفت: مسلما در نوشتن استوانه کوروش، خواست او مدنظر قرار گرفته البته رفتاری که از کوروش بعد از جنگها ثبت شده با هدفی غیر از غنیمتگیری و اسیرگیری بوده. اینگونه به نظر میرسد که واقعا چنین رفتاری داشته و ثبت کتیبهها براساس واقعیت بوده. براساس اسناد موجود میدانیم که جنگهایی که کوروش در غرب ایران داشت چه بود اما سندی از جنگهایی که در مرزهای شرقی ایران داشت، در دست نیست. از الواح هخامنشی هیچ چیز تاریخی درخصوص کوروش بدست نمیآوریم چراکه اسناد مالی دوران داریوش است.
سندی مبنی بر تایید آرامگاه کوروش نداریم
ارفعی همچنین درخصوص آرامگاه کوروش در پاسارگاد گفت: هیچ سندی برای آنکه تایید کند که این آرامگاه در پاسارگاد، مقبره کوروش است، در دست نداریم. عدهای براساس شواهد گفتند که این آرامگاه منسوب به کوروش است. حال آنکه پاسخی برای سوالاتی ازجمله اینکه این بنا واقعا آرامگاه است یا خیر! بعد از کوروش ساخته شده یا خیر و دهها سوال دیگر نداریم. این آرامگاه با توصیفی که در کتابهای یونانی آمده، مطابقت ندارد. این بنا نوشتهای مبنی بر تایید آرامگاه کوروش بودن در خود ندارد.
متخصص زبانهای باستانی درخصوص اسناد تاریخی که بتواند شخصیت و روحیات کوروش را وصف کند، گفت: ما سند خاصی در این خصوص نداریم فقط استوانه کوروش (منشور کوروش) را داریم که از زبان یک روحانی بابلی نوشته شده؛ در ۱۹ سطر اول از وضع بد قبل از ورود کوروش و نارضایتی خدایان سخن گفته و به این نکته اشاره دارد که مردوک (خدای بابلیان) تمام جهان را میگردد و کوروش را که شاهی دادگر بود، انتخاب میکند و میگوید دست او را گرفتم و به سوی بابل آوردم.
بنیانگذاری سرزمین ایران با قوم ایرانی توسط کوروش رقم خورد.
او تصریح کرد: هرچند عیلامیها نیز سالها در جنوب و غرب کشور حکمرانی میکردند اما نشانی از مقابله و درگیری اقوام ایرانی و عیلامیها نداریم. میبینیم که در فارس براساس گِلنوشتهها یک همزیستی مسالمتآمیز بین این اقوام بوجود آمده و به احتمال زیاد قوم و خویش شده بودند. چنانکه بسیاری از نامهای خوب ایرانی داریم که ازجمله بزرگان عیلامی هستند. حتا تعدادی از مغهای ایرانی با نامهای عیلامی در تاریخ وجود دارند. درواقع میتوان گفت؛ بنیانگذاری سرزمین ایران با قوم ایرانی توسط کوروش رقم خورد.
زندگی و مرگ کوروش
در بخشی از نوشتههای یوناینان مانند هرودوت، کسنوفون، دیودوروس آمده که؛ کوروش فرزند کمبوجیه اول و ماندانا است. بدین ترتیب فرزندشان (کوروش) نوه ایشتوویگو، شاه ماد، است. تاریخدانهایی چون کامرون، پیانکوف و وایسباخ این گزارش را صحیح و قابل اعتماد میدانند. اما والتر هینتس این گزارش را مشکوک میداند و میگوید که کوروش زمانی که به پانزده سالگی رسید، ایشتوویگو هنوز به تاج و تخت ماد دست نیافته بود. بدین ترتیب میتوان ادعا کرد که کوروش نمیتوانسته نواده ایشتوویگو باشد. برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشههای سیاسی داشتهاست و هدفش این بوده که از بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمهمادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارسها آشتی دهد و اصولاً رابطهای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه میدانند. از نظر اشمیت هم، داستان ازدواج ماندانا و کمبوجیه اول و به دنبال آن، تولد کوروش، که توسط هرودوت روایت شده، هیچ هدفی جز انعقاد ارتباط خانوادگی بین کوروش و آستیاگ نداشتهاست. او معتقد است که ازدواج این دو نفر، از نظر تاریخی، مشکوک است.
به گفته مسعود گلزاری (باستان شناس پیشکسوت) داستان زایش کوروش را از نوشتههای هرودوت بیان میکنیم و چیز زیادی از آن نمیدانیم. درواقع شاید بتوان گفت تمام این گفتههای هرودوت؛ افسانه است. حتا داستان مرگ کوروش نیز متنوع است چنانکه از یکسو برخی منابع میگویند که در ماوراء رود در نبرد با ماساگتها کشته شده و برخی نیز بر این عقیده هستند که در پس از آنکه کاخ اختصاصی خود در پاسارگاد همه فرزندان خود را خواست و بعد از دیدار با آنها مرد.
او ادامه داد: میدانیم که کوروش در۵۵۰ پیش از میلاد؛ هگمتانه را گرفت و پایتخت مادها را به عنوان پایتخت خود معرفی کرد. سه سال بعد به لودیه رفت و کرزوس را شکست داد. سپس در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به بابل رفت و آنجا را فتح کرد و منشور کوروش که امروزه بر سردر سازمان ملل نقش بسته است را نوشت و عنوان کرد همه از نظر تفکر و اعتقادات آزاد هستند و در نهایت هم در ۵۲۹ پیش از میلاد مرد.
گلزاری که یکی از متخصصان دوره هخامنشی است گفت بسیاری از یهودیان ایران را دوست داشتند چرا که کوروش به آنها آزادی را هدیه داد. حتا کوروش به خزانهداری خود گفته بود که به یهودیان طلا بدهند تا به سرزمین خود بازگردند و معابد خود را بسازند. اما خب، آنها در آن زمان به سرزمین خود بازنگشتند.
ناسیونالیسم؛ مرگ همه چیز
او با اعتقاد بر آنکه، وقتی که در دنیا ناسیونالیسم (ملیگرایی) پیش بیاید به معنای مرگ همه چیز است، گفت: اگر به تاریخ دنیا نگاهی بیاندازیم شاهد آن هستیم که با حضور استالین در روسیه، هیتلر در آلمان و ... همه پیامآور مرگ بودند. بهتر است به جای صحبت از ملیگرایی از ملیت سخن به میان بیاوریم. وقتی بگوییم ملیگرایی خطاست و اینگونه به نظر میرسد که نژادپرستانه عمل میکنیم درحالی که امروزه قومیتها مهمتر هستند.
گلزاری خاطرنشان کرد: متاسفانه بسیاری از افراد که در خارج از کشور زندگی میکنند و به قولی بیرون گود ایستادهاند، درصدد آن هستند که جوانان ما را با برخی از حرفها بشورانند. اگر آنها مرد هستند بیایند داخل مملکت و این حرفها را بزنند نه آنکه بیرون گود بایستند و حرفهای مختلف بزنند. ما باید از خودمان بپرسیم؛ آنها چه قدمی برای ما برداشتهاند که اکنون با چنین صحبتهایی درصدد شوراندن جوانان ما هستند؟ معتقد هستم که ۹۸ درصد دانشجویان جوان و بیشتر افراد جامعه آن چیزهایی که آن طرف آبیها میگویند را قبول ندارند. بهتر است موضوعاتی مانند کوروش را ناسیونالیسمی نکنیم چراکه ناسیونالسیم چیزی جز مرگ با خود به همراه ندارد.
به اعتقاد این باستانشناس پیشکسوت، اگر مسئولان و دستگاههای دولتی به جوانان اجازه دهند آزادانه به سمت پاسارگاد بروند و برای کوروش بزرگداشت برگزار کنند شاهد بوجود آمدن شرایطی که امروز شاهد آن هستیم، نخواهیم بود. بهرهوری کوروش به عنوان فردی که در جهان فرمان آزادیبخشی منتشر کرده است، شخصیتی بسیار مهم است. باید بتوانیم موضوعات را از هم تفکیک کنیم. فقط در این صورت میتوانیم در کنار هم به آزادی زندگی کنیم.
گلزاری خاطرنشان کرد: در زبان فارسی باستان کلمهای به نام بَرده نداریم. جوانان ما میفهمند که کوروش به آزادی تاکید داشت و این امر برایشان جذاب است. کوروش در عین آنکه کشورگشا بود اما مانند آشوریها قتلعام نمیکرد. در هیچیک از آثار دوره هخامنشیان بر قتل عام و کشتار تاکید نشده است. البته زیر تمام اریکههای سلطنتی افرادی را میبینیم که نمایندگان کشورهای تابعه هستند و تعداد آنها به ۳۲ کشور میرسد. با این وجود در آن زمان؛ هرکس در انجام کارهای خود جز اعلام جنگ و صلح آزاد بود.
آرامگاه کوروش یا همسرش
او درخصوص واقعیتهای تاریخی که درخصوص آرامگاه کوروش مطرح میشود و اینکه آیا این بنا آرامگاه کوروش هست یا خیر گفت: میدانیم کوروش این آرامگاه را برای همسر خود ساخته است. اما در این آرامگاه و حتا زیر شیروانی آن جز چند قطعه استخوان چیز دیگری پیدا نکردیم. هیچ اطلاع دقیقی هم دراین خصوص نداریم. فقط میدانیم که در دوران کهن این بنا را به عنوان گور صخرهای یا سنگی برای کوروش در نظر گرفتهاند و ساخت این بنا براساس بناهای اورارتویی است.
به گفته گلزاری، نه تنها کاخ پاسارگاد بلکه برخی از بناهایی که در شوش هستند را میتوان به کوروش منسوب دانست. بابل پایتخت زمستانی و شوش پایتخت سیاسی کوروش بود. پاسارگاد نیز جایگاهی برای استراحت بود و نخستین شهری است که توسط هخامنشیان ساخته میشود. با توجه به فضاسازی پاسارگاد، این منطقه یک باغ است.
بنای پاسارگاد؛ آرامگاه کوروش هست یا نه؟
هرچند ارفعی و گلزاری بر این مهم تاکید دارند که بنای پاسارگاد نمیتواند آرامگاه کوروش باشد اماکامیار عبدی (باستانشناس متخصص در حوزه هخامنشیان) معتقد است: در متون باستانی و در کتیبهها به این اشاره شده که این آرامگاه را کوروش ساخته البته در آن زمان سنت بر آن نبود که برای مردهها سنگ قبر بگذارند؛ درخصوص داریوش نیز استثنا وجود دارد. البته در متون یونانی آمده که در گذشته کتیبهای در این مکان وجود داشته و اسکندر آن را خوانده و مضمون آن کتیبه آن بود که این بنا آرامگاه کوروش است. البته مدارک مکتوب و باستانشناختی داریم که این بنا مربوط به دوران کوروش است اما اینکه آرامگاه همسرش بوده یا خیر را بعید میدانم. البته کمی آنسوتر بنایی به نام زندان سلیمان قرار دارد که گفته میشود ممکن است این مکان آرامگاه همسر کوروش باشد که البته به آن هم مطمئن نیستیم.
به گفته او، به جز آثار پاسارگاد برخی از کوشکها اطراف برازجان پیدا شده که گمان بر آن است که این بناها منسوب به کوروش است. متاسفانه باستانشناسی دوره هخامنشی هنوز جای کار بسیار زیادی دارد و هنوز اطلاعات دقیقی از آن زمان نداریم. این روزها نیز مشغول کاوش در تل آجری هستند و احتمالا نخستین آثار مربوط به دوره کمبوجیه پسر کوروش را پیدا کنیم. ممکن است با پیدا شدن این آثار به تکههای مهمی از پازل انتقال شاهنشاهی کوروش به داریوش پی ببریم.
راه درست مواجهه با هفتم آبان
او در گفتگو با ایلنا بیان مثالی رویه نادرست دولت را اینگونه توضیح داد: تصور کنید با سیلی عظیم روبه رو هستیم از یکسو میتوانیم جلوی آن دیوار بکشیم یا آنکه میتوانیم از نیروی این سیل برای تولید برق و انرژی استفاده کنیم. افرادی که در دولت فعال هستند متوجه این امر نیستند که آنچه طی سالهای گذشته در روز ۷ آبان ماه رخ میدهد یک نیروی ملیگرایانه است که با توجه به وضعیت امروز ایران که درگیر انواع قومیتگراییها اعم از پان عربیسم، پان کردیسم، پان ترکیسم و... است، امروز زمانی است که باید این نیروی موجود را برای تقویت ملیت ایرانی جمع و آن را تقویت کنیم چراکه ایران از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون با حضور و وجود تمام اقوام پابرجا بوده و هست و همواره با تاکید بر ملیت ایرانی اداره شده است.
او معتقد است: امروزه نیز با مانع تراشی و جلوگیری از برگزاری روز کوروش نمیتوان مشکلی را حل کرد. با کمی عقلانیت بیشتر میتوانیم بگوییم همانقدر که پیامبر اسلام و امامان جزئی از فرهنگ ایرانی شدهاند؛ کوروش و داریوش، هخامنشیان و ساسانیان نیز بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بودند. اکنون باید از تمام آنچه در اختیار داریم برای حفظ ملیت و کشور ایران استفاده کنیم. در این شرایط برخورد نه تنها فایدهای ندارد بلکه به ضرر کشور تمام خواهد شد. با مانع تراشی، نرده کشیدن و متفرق کردن مردم از رفتن به پاسارگاد، مشکلی حل نخواهد شد.
کوروش انسانی مقدس نه پیامبر
عبدی با اشاره به آنکه در تورات از کوروش به عنوان انسانی خوب و مقدس یاد شده، گفت:آنچه مشخص است این است ایرانیها، یونانیها و... همه معتقد هستند که کوروش آدم خوبی بوده از این رو برای نامگذاری پدر ایران؛ کوروش را انتخاب کردند چراکه همه دوستش دارند.
کوروش بخشی از تاریخ ایران
این باستانشناس با اشاره به آنکه کوروش نیز بخشی از تاریخ ایران است و ما نمیتوانیم نام او را از کتب تاریخی و مقالات حذف کنیم، یادآور شد: سادهاندیشانه است که تصور کنیم میتوانیم بخشی از تاریخ کشورمان را فراموش کنیم. به طور مثال در آلمان ۱۲ سال حزب نازی بر مسند قدرت بود و اتفاقات بدی را رقم زد ولی آنها نمیتوانند آن ۱۲ سال را از تاریخ خود حذف کنند و به آن توجه نداشته باشند. باید به آن تاریخ هم نگاه شود و از تجربیاتی که بدست آمده برای بهبود شرایط استفاده شود. ایران پیش از اسلام و ایران اسلامی از هم جدا ناشدنی هستند و باید از نکات مثبت هر دو بخش برای پابرجا ماندن ایران بهره جوییم.
عبدی با اشاره به وضعیت خاورمیانه گفت: امروزه در خاورمیانه دائم شاهد وقوع انواع جنگ، جنگ داخلی و کودتا هستیم. این درحالی است که هخامنشیان ۲۵۰۰ سال پیش توانسته بودند شرایطی را بوجود آورند که همین مردم با قومیتهای مختلف در کنار هم و زیر یک پرچم زندگی کنند. سیستمی که هخامنشیان برای اداره ایران در نظر گرفته بودند ۲۲۰ سال به طول انجامید و اگر به دلیل حمله نظامی از بین نمیرفت شاید چندین سال دیگر نیز پابرجا میماند. کسی که در عرصه تاریخ فعالیت میکند از این امر درس میگیرد و نکات مهمی برای کسب تجربه در آن پیدا میکند.
با تاریخ لج بازی نکنیم
به گفته او، شبکههای ماهوارهای نیز از این واکنشها استفاده ابزاری میکنند از این رو نیاز است تا سیاسیون در تصمیمات خود تجدیدنظر کنند. شاید اگر دولتمردان به جای برخوردهای سلبی، اجازه دهند این روز در نظم و هماهنگی برگزار شود؛ میتوانیم شاهد انسجام قومیتهای ایرانی باشیم.