درد دلهای یک نویسنده مهاجر / جنگ به پایان نمیرسد مگر با مذاکره
نویسنده مهاجر افغان که 40 سال است کشورش را ترک کرده است میگوید هیچ جنگی به پایان نمیرسد مگر اینکه دو طرف جنگ با هم پشت یک میز بنشینند.
ایران آرت: خالد حسینی، نویسنده مهاجر افغان با کتاب «بادبادکباز» در دنیا مشهور شد و پس از آن با چند داستان دیگر از جمله «هزاران خورشید تابان» و «ندای کوهستان» به کار خود ادامه داد. به گزارش ایبنا، کتاب جدید خالد حسینی تحت عنوان «عابد دریا» به تازگی وارد بازار کتاب دنیا شده است. گفتوگوی این نویسندهیِ ساکن ایالات متحده با مجله «تایم» را درباره کتاب جدیدش با هم میخوانیم:
چه چیزی سبب شد در داستان «عابد دریا» به پدری پناهنده بپردازید که سفری خطرناک بر روی دریای مدیترانه را به جان میخَرَد؟
از زمانی که عکس پیکر بیجان آلن کردی، پسرک سه ساله سوری در ساحل ترکیه را دیدم چنین تصمیمی گرفتم. داستان با روایت پدر آغاز میشود. وقتی آن عکس را دیدم حالم خیلی بد شد. همیشه به فکر پدر آن کودک و میزان عذاباش بودم . از خودم میپرسیدم من اگر جای آن پدر بودم و فردی دیگر فرزندم را از روی ماسهها بلند میکرد و مجبور بودم هر روز عکسش را ببینم چه حسی داشتم.
چرا معتقدید آن عکس نماد تلخی است؟
آن تصویر یادآور تلخی از جنگ وحشیانه سوریه بود و نماد اندوه ژرفی است که مردم آن منطقه پشت سر گذاشتند.
این کتاب داستانی تصویری است که برای همه گروههای سنی نوشته شده است. تا چه اندازه توضیح فاجعه مهاجران برای کودکان حیاتی است؟
قطعاً این والدین هستند که تصمیم میگیرند کودکانشان چه کتابی بخوانند و باید درباره این کتاب با فرزندانشان به بحث و گفتوگو بپردازند. من به شخصه میخواهم فرزندانم از تجربیات و سختیهایی که مردم خارج از این مرزها با آن دست و پنجه نرم میکنند آگاه شوند.
در بخشی از داستانتان آمده است: «اگر شاهد این اتفاقات بودند قطعاً با ما مهربانتر سخن میگفتند.» آیا شما به عنوان سفیر حسن نیت سازمان ملل این موضوع را در واقعیت صحیح میدانید؟
تصویر آلن کردی این موضوع را به اثبات میرساند. وقتی با داستانی مواجه میشویم به عنوان یک انسان باید واکنش نشان دهیم. در عمل کاری انجام دهیم. باید در زندگی این گروه از افراد حضور پیدا کنیم. به همین دلیل «عابد دریا» را نوشتم. به عنوان سفیر حسن نیت سازمان ملل خودم را موظف میدانم که راوی داستان مهاجران باشم. داستانها بهترین راه یادگیری همدلی و همدردی هستند.
خود شما پس از حمله شوروی به افغانستان به عنوان پناهنده به ایالات متحده آمدید. چگونه فرهنگ افغان را برای کودکانتان، که در آمریکا بزرگ شدند، زنده نگه میدارید؟
چالش بزرگی است زیرا محیط فرهنگی ایالات متحده بسیار قوی است بنابراین باید آگاهانه برای این کار تلاش کنم. در حال حاضر عضو انجمن افغانها در کالیفرنیای شمالی هستیم. فرزندانمان را در کلاس فارسی ثبتنام کردیم. ارتباط مناسبی با بخش غیرآمریکایی هویت خود دارند که برای ما از اهمیت زیادی برخوردار است و به شخصه معتقدم زندگیشان را غنی میکند.
تجربه حضور و ارتباط شما با زندگی آمریکایی چه چیزی را درباره بدترین و بهترین روش کنار آمدن با مهاجران به ما آموزش میدهد؟
پناهندگان و مهاجران لایه مهمی از بافت کشور آمریکا هستند و البته این موضوع به نفع آمریکاییها هم است. اخیراً تحقیقی 3 میلیون پناهندهای را که از سال 1975 تاکنون وارد آمریکا شدند مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که هر ساله پناهندگان میلیاردها دلار به اقتصاد آمریکا کمک میکنند. این موضوع جای شگفتی ندارد. به هر جایی که من تاکنون سفر کردهام با مقاومت و سختکوشی پناهندگان روبهرو شدهام. اگرچه پذیرش پناهندگان به کشور و باز کردن مرزهای کشور به روی آنان در آغاز و برای مدتی کوتاه هزینه دارد اما در بلندمدت سود دو طرف یکسان است.
40 سال است که شما کشورتان را ترک کردید و پناهنده شدید. چه حسی به شما دست میدهد که میبینید هنوز در افغانستان جنگ است؟
دلشکسته هستم. مردم افغانستان شایستگی زندگی در صلح را دارند. جمعیت جوان و پرانرژی در افغانستان وجود دارد که تمایل دارد با دنیای بیرون ارتباط برقرار کند. امیدوارم فرصت اقتصادی و همچنین امنیت کافی برای جوانان افغان فراهم شود تا بتوانند به آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند. فکر میکنم در حال حاضر زمزمههایی مبنی بر گفتوگو و توافقی برای صلح وجود دارد. هیچ جنگی به پایان نمیرسد مگر اینکه دو طرف جنگ با هم پشت یک میز بنشینند!