چند پرسش از نویسنده برنده بوکر/ فیلیپ راث را زیادی بزرگ کردهاند!
نویسنده ایرلندی اعتراف میکند هرگز نتوانسته دو صفحه بیشتر از کتابهای فیلیپ راث بخواند و تنها پس از مرگ نویسنده نامدار آمریکایی برای این اعتراف بزرگ دل و جرات پیدا کرده است.
ایران آرت: مهدی فروتن: آن انرایت نویسنده 55 ساله ایرلندی که سال 2007 با رمان «دورهمی» برنده جایزه ادبی من بوکر شد، در گفتگو با روزنامه تایمز به پرسشهایی جدی و سرگرمکننده پاسخ میدهد؛ از بهترین توصیهای که در زندگی شنیده است تا نکتههایی برای نویسندگی خلاق.
کتاب محبوب شما که در 12 ماه اخیر منتشر شده است؟
«نورجنگ» مایکل اونداتیه (نویسنده کانادایی برنده بوکر که با «بیمار انگلیسی» بوکر طلایی را برد).
چالشبرانگیزترین موضوع برای نوشتن؟
حرف زدن از نابرابری جنسیتی در صحنه ادبی ایرلند به شکلی شگفتانگیز سخت است و وحشتی غریب بر من مستولی میکند.
کدام نویسنده (زنده یا مرده) بیش از همه نادیده گرفته شده است؟
من واقعا در مقام قضاوت کردن درباره این موضوع نیستم. چنین ایدههایی نیاز به یک اجماعی همگانی دارد که به نظرم گمراهکننده است. کتابها برای من برای تغییر دادن نوشته میشوند.
کدام نویسنده (مرده یا زنده) بیش از اندازه جدی گرفته شده است؟
حالا که از دنیا رفته میتوانم بگویم فیلیپ راث اما واقعا مطمئن نیستم. هرگز نتوانستم دو صفحه بیشتر از کتابهایش بخوانم؛ حسی که درباره جوزف کنراد هم داشتم و سالها طول کشید تا خواندن «دل تاریکی» او را تمام کنم. هر چند کتابی بزرگ است. نمیتوانم با حس انفجار قدرت در متن کنار بیایم و همواره نوعی هدف دیگرآزارانه در آن مییابم.
بهترین توصیهای که در زندگی شنیدهاید؟
«هیچ توجیهی برای ازدواج کردن با یک حرامزاده وجود ندارد». (از زبان مادرم در سال 1977)
نوشتن را تا چه اندازه یک کار سیاسی میدانید؟
زبان یک ساختار اجتماعی است و همواره سیاسی بوده است.
برای نوشتن عادتهای ویژه دارید؟
معمولا جملههای طولانی به اندازه یک پاراگراف مینویسم و بعد آن را خرد میکنم تا خواننده در متن گم نشود. البته ترکیبهای تازه باید از نظر معنایی هم درست باشند تا متن بد به نظر نرسد. مطمئن نیستم که همان ساختار ابتدایی هم بد باشد اما وقتی همه چیز با هم جور درمیآید، خیلی لذتبخش است.
اولین چیزی که نوشتید؟
یک شعر بیمعنی در 11 سالگی با نام «هفت مرد به جای شش» درباره یک کشتی غرقشده.
موفقیت یک کتاب را چطور اندازه بگیریم؟
کتابی از نظر من خوب است که همه را یک گام پیش ببرد.
در تعطیلیها چه میخوانید؟
امسال میخواهم مارسل پروست بخوانم و حتی اگر نخوانم، آن را کنار تختخوابم گذاشتهام. شعرهای در تبعید اووید، «حماسه گیلگمش» (کدام ترجمه؟) گاهی وقتها هم پیش میآید تنها کتابی که میخواهم بخوانم همان است که دارم مینویسم.
«شاه لیر» یا «توفان»؟
اینکه بگویم «هر دو» حق مطلب را ادا نمیکنم. اینها نمایشنامههایی هستند که به هم نیاز دارند و انتخاب کردن یکی از آن دو اشتباه است.
ویرجینیا وولف یا امیلی دیکینسن؟
هر دو. اگر با وسواس بخواهم بگویم، دیکینسن.
«همیلتن» یا «داستان وست ساید»؟
هنوز نتوانستهام بلیت نمایش «همیلتن» را گیر بیاورم.
«ارباب حلقهها» یا «بازی تاج و تخت»؟
نقش زمان در پاسخ دادن به این سئوال کلیدی است. هشت ساله بودم که «هابیت» را خواندم و چهار سال بعد رفتم سراغ «ارباب حلقهها». نمیتوانم همین کار را با «بازی تاج و تخت» بکنم.
گابریل گارسیا مارکز یا آنجلا کارتر؟
هر دو.
آگاتا کریستی یا آرتور کانن دویل؟
وقتی داشتم بزرگ میشدم، آگاتا کریستی بسان انید بلایتن بیش از «انگلیسی» محسوب میشد و در خانه ما چندان جایگاه نداشت. این تبعیض البته نسبت به مردان انگلیسی روا داشته نمیشد و من همه داستانهای شرلوک هلمز را خواندم. حالا که کار به اینجا کشید، میتوانم ریچمال کرامپتن را انتخاب کنم؟
اورسولا ک. لوگویین یا فیلیپ ک. دیک؟
من فیلیپ ک. دیک را از همان ابتدا و بارها خواندم، چون کتابهایش در قفسه کتابخانه برادرم بود و لوگویین را از دست دادم چون در خانه کتابهایش را نداشتیم. چقدر بد که هرگز هم آثارش را نخواندم.
بیانسه یا باب دیلن؟
بیانسه برای بچهها، باب دیلن برای شوهرم و باخ برای من.