چرا آمریکاییها کتاب ترجمه نمیخوانند؟
پرفروشهای هفتگی بازار کتاب آمریکا نشان میدهد آثار ترجمهشده در این کشور محبوبیتی ندارد و مردم آمریکا بیشتر آثار نویسندگان هموطنشان را میخوانند.
ایران آرت: در دهکده جهانی زندگی میکنیم اما بیشتر کتابهایی که در آمریکا به فروش میرود متعلق به نویسندگان آمریکایی است. به نظر میرسد آمریکاییها در تصویری از فرهنگ جهانی میزِیند و در حقیقت بیشتر به شخصیتهای مشهور کشور خود میپردازند.
باید در یاد داشته باشیم که ایدهها مرزی ندارند و داستانهایی که دوست داریم ممکن است در هر جای دنیا نوشته شده باشد و مردم کشورهای مختلف از آن لذت برده باشند. با یاد گرفتن مردم دنیا میتوان خود را شناخت و ادبیاتِ ترجمه راه بسیار خوبی برای آشنایی با مردم دیگر کشورها است. همانطور که بِن اوکری، نویسنده اهل نیجریه میگوید: «داستانها توانایی غلبه بر ترس را دارند. داستانها قلب انسان را بزرگتر میکنند.»
ایبنا به نقل از لیتهاب نوشت: اما دلیل اینکه آمریکاییها داستانهای خارجی را تجربه نمیکنند چیست؟ تحقیقات اخیر «چاد پست» نشان میدهد در سال 2016 فقط 633 اثر ترجمهشدهای که در انگلیس منتشر شد در آمریکا هم منتشر شده است که تنها 1 درصد از 300 هزار کتابی را تشکیل میدهد که هر ساله در انگلستان وارد بازار کتاب میشود.
این میزان کتاب در کشور آمریکا را با آلمان مقایسه کنید. سرمایهگذاری سنگین برای تبادل فرهنگی از طریق برنامههای هنری آموزشگاههایی چون «گوته» که توسط دولت حمایت میشود و همچنین امضای قراردادهای گوناگون در نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت به حضور آثار کشورهای دیگر در بازار آلمان و همچنین صادر کردن آثار آلمانیزبان توجه ویژهای میشود. در سال 2016 نه هزار و 882 ترجمه جدید در آلمان منتشر شده است.
آثار آلمانیزبان بیشتر از آثار کشورهای دیگر در دنیا ترجمه میشود. نویسندگانی چون جی. کی. رولینگ و جوجو مویز در فهرست پرفروشترینهای بازار آلمان قرار دارند اما به ندرت پیش میآید که کتابی آلمانی در فهرست پرفروشهای بازار کتاب آمریکا قرار بگیرد. سؤال اینجاست که چرا این روند همچنان ادامه دارد؟
آمریکاییها اغلب میگویند مردم ما علاقهای به فرهنگ دیگر کشورها ندارند یا خودمان به اندازه کافی نویسنده خوب داریم و این جایگاه برتر سبب میشود نابینایی فرهنگی در آمریکا ایجاد شود. بسیاری دیگر معتقدند ناشران در مقابل آثار ترجمهشده مقاومت میکنند زیرا نیاز به وقت، پول، و ارتباطات پیچیدهای دارد یا شاید به این دلیل که ویراستارانِ آمریکایی فقط به یک زبان تسلط دارند و مانند ویراستاران کشورهای دیگر به چند زبان مسلط نیستند.
البته این آمار بیشتر بر آثار ترجمه منتشرشده تمرکز دارد اما تقاضا و محبوبیت بالای کتب خارجی و ترجمه نشان میدهد باید تغییری رخ دهد. به عنوان نمونه پنج اثر پرفروش چین در سال 2017 همگی از آثار ترجمه بودند و مثلا نویسندهای چون خالد حسینی بسیار محبوب بوده است. این را با نویسندگان پرفروش بازار کتاب در ایالات متحده بیندازید که در آن همگی به جز مارگارت آتوود ،که کانادایی است، اهل ایالات متحده هستند. خوانندگان توانایی تغییر این روند را دارند.
اتریش کشور کوچکی است اما صنعت نشر آن از نظر بزرگی در دنیا پنجم است و با توجه به فهرست پرفروشها خوانندگانی دارد که علاقه زیادی به خواندن آثار متفاوت بینالمللی دارند. این در حالی است که در کشور آلمان آثاری از اتریش، نیوزیلند، و اسپانیا هم در فهرست پرفروشها قرار دارند.
پاسخ این تناقض را میتوان در تاریخ جست و جو کرد. تأثیرات فرهنگی بخشی از سیاست خارجی کشورهای اتریش و آلمان است. سازمانهای فرهنگی چون «آستریا کالچر» با داشتن 29 شعبه در سراسر دنیا و مؤسسه «گوته» با 159 شعبه در 98 کشور دنیا اعتقاد خاصی به ارتباط بین فرهنگ و حقوق انسانی دارند و میزبان رخدادهای فرهنگی و نویسندگان هستند.
نویسندگان همدوره با جنگ جهانی دوم چون فرانتس کافکا و توماس برنارد فرهنگ ادبی را در ارتباط با مردم دنیا ایجاد کردند. همه مردم دنیا در دوره جنگ خطرات انزواگرایی و نیاز به تبادل فرهنگی را به خوبی درک کردند. تا به امروز این خوانندگان آلمانیزبان هستند که صنعت نشر در حوزه ترجمه را رهبری میکنند. بنابراین آمریکاییها در میان این فاجعه فرهنگی باید چه درسی بیاموزند؟ آیا برای رسیدن با این مهم باید آمریکاییها هم دچار جنگ شوند یا میتوان خیلی زود به نتیجه رسید و در حوزه تبادل فرهنگی سرمایهگذاری کرد؟
در این میان باید به مدیران جایزه ملی کتاب آمریکا تبریک گفت که در سال جاری بخشی جدید تحت عنوان «آثار ترجمه» را نیز به این جایزه معتبر اضافه کردهاند. لیسا لوکاس، مدیر اجرایی جایزه کتاب ملی آمریکا در این باره گفت: «این کار فرصت مناسبی برای شناخت آثار ترجمهشده است. هر چه کمتر درباره دنیا بدانیم شریط فرهنگیمان بدتر میشود. خواندن کتابهای مختلف برای همه خوب است اما جنبه سرگرمی ماجرا هم نباید فراموش شود. خوانندگان با آثار ترجمهشدهای چون «کیمیاگر» نوشته پائولو کوئیلو ارتباط برقرار کردهاند و حالا هم بهتر است صداهای بیشتری را بشنوند.»
باید به یاد داشته باشیم که اگر تلاش کنیم آموزش و یادگیریِ درست، مردم دنیا را به هم نزدیک میکند و به همه کمک میکند تا از طریق هنر با هم آشنا شوند. بهتر است کمی خوشبین باشم و فکر کنیم ایده دهکده جهانی اتحادی فرهنگی را در میان انسانها به وجود میآورد؛ در دنیایی که کتابها مانند نویسندگان اهمیت دارند و خوانندگان از طریق داستانها و ورای مرزهای زبانی و جغرافیایی با هم ارتباط برقرار میکنند.