کشتی طلا یا نقاشی فرشچیان؟
... حقیقت آن است که این کشتی نه فرم زیبایی دارد و نه ساختار هنری پیچیده و خاصی است که خلق آن دارای ارزشهای هنری ویژه است...
ایران آرت : پس از رونمایی از کشتی طلا که بر بدنه آن، متن قرآن حک شده، نقدهایی درباره اینکه اساساً چرا باید در این شرایط اقتصادی مردم ایران، چنین اثری خلق شود، مطرح شد؛
اما سوای ابعاد اقتصادی، این پرسش مطرح است که آیا اساساً ساخت کشتی طلا وجهه هنری پررنگی دارد و مثلاً اثر را اکنون میتوان در حراجیهای بزرگ هنر جهان به عنوان یک اثر برجسته تاریخی عرضه کرد و با سیل مشتریان مواجه شد و آیا متریال این اثر بر جنبه هنریاش نمیچربد؟
به گزارش «تابناک»؛ پس از رونمایی از کشتی طلا، که بر بدنه طلاییاش متن قرآن کریم درج شد و نقدهای بسیار گسترده از سوی تمامی طبقات از جمله روحانیون به این حرکت ـ آن هم در این دوران حساس ـ مطرح شد، روابط عمومی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) با صدور بیانیهای به جای اینکه مجموعه را کشتی طلا بخواند، «قرآن مطلا» خواند و تأکید کردند: «این قرآن، با طراحی و هزینه شخصی آقای موسویان (سازنده کشتی) تولید شده که به درخواست سازنده آن و هماهنگی به عمل آمده از سوی استانداری قم برای مدتی کوتاه جهت بازدید عموم مردم به موزه آستانه مقدس منتقل شده بود و طبق نیت شخصی مالک، این اثر به حرم امام حسین ـ علیهالسلام ـ اهدا میشود.»
حتی اگر بتوان این موضع گیری را به سختی پذیرفت که سازنده کشتیِ طلا با هزینه شخصی چنین اثری آفریده، این پرسش مطرح است که واقعاً از چه پشتوانه مالی برخوردار بوده و در عین حال چه معنویتی در ساخت کشتی طلا ـ که بر بدنه آن قرآن نوشته شود ـ هست که این شخص به دنبال آن رفته است؟
قطعاً قرآن نگاری ارزشمند و قابل تقدیر است، ولی آنچه اهمیت دارد، بستر نگارش قرآن و کیفیت نگارش آخرین کتاب آسمانی نازل شده برای بشریت است.
بدون شک، همه ادیان به دنبال افزایش جلوههای تمدنی بودهاند و در اسلام نیز جلوههای تمدنی یک اتفاق مهم و مداوم است که به دلایل فراوانی باید مورد توجه قرار گیرد.
در قرون پیشین، کلیسا برای گسترش جلوههای تمدنیِ مسیحیت، آثار هنری نظیر نقاشی ها و مجسمه های باشکوه را به هنرمندانی چون میکل آنژ و لئوناردو داوینچی سفارش میداد و بسیاری از نقاشیها و مجسمههایی که هنرمندان غربی در قرون گذشته خلق کردهاند، یا مستقیم توسط کلیسا و یا متدینین مسیحی سفارش داده می شد.
در اسلام نیز رویه به همین شکل بوده و عمدتاً در قالب ساخت مسجد و بناهای مذهبی و یا نگارش قرآن خطی از سوی شاهانِ مذهبی و یا مذهبیون در قرون پیشین شاهد ظهور و بروز جلوههای تمدنیِ اسلامی بودهایم. شمار این مساجد در قلمرو ایران و در گستره کشورهای اسلامی بسیار قابل توجه است و بسیاری از قرآنهای تاریخی نیز به واسطه دقت در نگارش و جنبههای هنریاش، جزو ارزشمندترین کتب تاریخی در دسترس بشر هستند که معمولاً کمتر به حراجهای بزرگ هنری میرسند.
نوع خلق جلوههای تمدنی در اسلام و سیر تطور هنر اسلامی تا به امروز، حاوی گزاره ای بسیار مهم است و آن گزاره، ارجحیت فرم هنری بر متریال و مواد مورد استفاده در آثارِ هنری اسلامی از جمله نسخ تاریخی قرآن است. هنر اسلامی همواره توسط اشخاصی حفظ شده و ارتقا یافته و آنان توانسته اند فرم هنر را ارتقا بخشند و شکوه خلق اثر با ارائه فرمی منحصر به فرد را در مقابل چشمان شگفت زده ناظران نمایان سازند.
با نیمنگاهی به این کشتی طلا ـ سوای بحث نگارش قرآن بر بدنه آن ـ این پرسش مطرح میشود که اگر این اثر دارای فرم هنری زیبا و منحصر به فرد است، آثار هنرمندانی چون استاد فرشچیان که بزنگاهها در تاریخ بشریت، اسلام و تشیع را به شیوهای ماندگار به تصویر کشیده، چه نام دارد؟
حقیقت آن است که این کشتی نه فرم زیبایی دارد و نه ساختار هنری پیچیده و خاصی است که خلق آن دارای ارزشهای هنری ویژه است. تنها ویژگیِ هنری این اثر، درج قرآن و نام ائمه بر آن است که ای کاش این اتفاق نیز رخ نمیداد، چون قطعاً با آموزههای قرآنی و شیعی در تضاد است.
در این شرایط باید پرسید، وقتی هنرمندی چون فرشچیان با متریالی متشکل از چند کیلوگرم رنگ و یک بوم نقاشی و متکی بر دستان ظریفش، شکوه را به نمایش میگذارد، چرا باید با متریال جبران ضعف فرم و قالب اثر را کرد و در عین حال، خواسته یا ناخواسته، ثلمهای به باور جمعی از مسلمانانِ نیازمند به باورهای اسلامی وارد کرد؟
هنرِ دینی، هنر فرم است و نه هنر متریال؛ بنابراین، باید از خلق آنچه متکی بر متریال است و از قضا به جای نمایش تمدن دینی، دین گریزی را در پی دارد، به شدت گریزان بود.
بیشک اثری چون ترجیع بند مشهور محروم محتشم کاشانی ـ که دو بیت آن در ادامه تقدیم میشود ـ جلوههای تمدنی پررنگ تری برای اسلام و تشیع دارد و در تاریخ مانا خواهد بود و این مگر به جز ارائه زیبای فرم متکی بر اعتقاد قلبی است؛
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا