پرویز جاهد مطرح کرد:
سینماگرانی مثل نادر طالبزاده و شورجه و حاتمیکیا و شمقدری با سینمای روشنفکری درتضادند/ به خاطر ممیزی، جن در سینمای ایران ملموس نیست
محسن مخملباف آدمی است که ابتدا ضدسینماست ولی عاشق سینما میشود و اصلا سینما عامل دگرگونی او و چرخشهای سریع فکری و ایدئولوژیکاش میشود.
ایرانآرت: در اینکه سینمای بعد از انقلاب در عرصههای بینالمللی بسیار موفقتر از سینمای پیش از انقلاب است، شکی نیست، اما چه کسانی چراغ این راه را روشن کردهاند؟ آیا این موفقیت بازهم کارِ فیلمسازان موجنویی پیش از انقلاب بود؟ از طرفی آیا میتوان سینمای دفاع مقدس که محصول دوران جنگ با عراق است را بهعنوان سینمای مخصوص سالهای پس از انقلاب دانست؟ این سینما تا چه حد به ژانر سینمای جنگ نزدیک است؟ اصولا ژانرهای سینمایی چقدر در ایران وجود دارند؟ چرا در ایران سینمای وحشت نداریم؟ در گفتگو با پرویز جاهد این سوالها را مرور کردیم. که بخشهایی از صحبتهای او را با هم میخوانیم؛
- خیلیها از فیلمفارسی به سینمای بعد از انقلاب آمدند که تغییر ماهیت ظاهری دادند و خودشان را انقلابی جا زدند. آنها همان مایهها، داستانها، شخصیتها و روایتهای فیلمفارسی را یکجور دیگری وارد فضای فیلم بعد از انقلاب کردند. در فیلمهای آنها، جاهل فیلمفارسی تبدیل به ساواکی شد یا آرتیستاش که با آن جاهل درگیر میشد، تبدیل به انقلابی شده بود که پیشینه اسلامی هم دارد و نمازش را میخواند و چاقویش شده هفتتیر.
- محسن مخملباف آدمی است که ابتدا ضدسینماست ولی عاشق سینما میشود و اصلا سینما عامل دگرگونی او و چرخشهای سریع فکری و ایدئولوژیکاش میشود؛ از یک آدم فناتیک اسلامی و ضدمدرن، یکدفعه به آدمی سوپرمدرن تبدیل میشود که گذشته خودش را قبول ندارد و نقد میکند و بعد از آن، آنقدر پیش میرود که از فیلمسازی انقلابی و مدافع نظام به فیلمساز تبعیدی و اپوزیسیون تبدیل میشود.
- سینماگرانی مثل نادر طالبزاده و شورجه و حاتمیکیا و شمقدری، ادامهی تفکر اولیه مخملبافاند که فکر میکنند سینما باید حریمهایی را حفظ کند و با ابتذال مبارزه شود و به نوعی با سینمای روشنفکری درتضادند و میخواهند تفکر جدید و سینمای آلترناتیوی را که با ارزشهای اسلامی مدنظرشان همخوان باشد، بیاورند.
- در «دیدهبان» حاتمیکیا، با اینکه لحن، حماسی است اما قهرمانِ فردی وجود ندارد و جمع، قهرمان است. فرد ممکن است شکست بخورد و کشته شود اما شهادت، اصل است. در سینمای مستند جنگی آوینی و در سینمای ملاقیپور هم همینطور است. در سینمای پس از جنگ است که فردیت مطرح میشود و فیلمهای شخصیت محور مثل «آژانس شیشهای» و «عروسی خوبان» ساخته میشود.
- جن را هنوز سینمای ایران نتوانسته ملموس و سینمایی، بازآفرینی کند. چون بههرحال باید نشانش دهد. بخشی از این مشکل مربوط به ممیزی و سانسور است. در سینمای غرب شما میتوانید روح و کلا عناصر متافیزیکی را نشان دهید اما آیا سینمای ایران اجازه دارد چنین مواردی را تصویر کند؟ ممیزی چقدر اجازه میدهد؟
- وقتی صحبت از سینمای «آرت» میکنیم بحث ژانر کنار میرود چون تقسیمبندی این فیلمها براساس ژانر خیلی سخت میشود. مثلا برای «خواب تلخ»، «ماهی و گربه» یا «خانه پدری» نمیتوانید ژانر مشخصی تعریف کنید. گرچه معمولا آنها را در یک ژانر کلی مثل ژانر اجتماعی قرار میدهند که سرش خیلی بحث است که آیا اصلا میشود به سینمای اجتماعی ژانر گفت یا نه؟
- حتی اگر به سینمای کودک و نوجوان ژانر هم نگوییم، باز به عنوان یک کتِگوری بزرگ و یک گرایش سینمایی قوی و مسلط مطرح است که خیلی از فیلمسازان از بیضایی تا کیارستمی و جلیلی و مجیدی و پناهی را دربرمیگیرد. خیلی کماند فیلمسازانی که در این ژانر فیلم نساخته باشند.