بی بی سی فارسی ، مهران مدیری ، رامبد جوان ، سروش صحت
بی بی سی فارسی دو برنامه هفتگی سینمایی دارد ما هیچ / دبیر سابق سرویس هنری کیهان به حذف خندوانه، دورهمی، کتاب باز هم اعتراض دارد
از 3-2 ماه قبل از بحرانهایی که در این چند ماه داشتیم، این شبکهها پخش برنامههای عامهپسند را شروع کردند. الان که بررسی میکنیم میبینیم چقدر هوشمندانه این اتفاق رقم میخورد. مثلا یک شبکه سعودی، گزارشگر معروف ورزشی را میبرد، برنامه ورزشی دیگری اضافه میکند. در سینما بخش برنامههای سینمایی و برنامههایی که به سلبریتیها میپردازد را اضافه میکنند و در پیکترین ساعات تماشا پخش میکنند. به عبارت دیگر توجه به برنامههایی که جزء برنامههای سرگرمکننده محسوب میشوند را تقویت میکنند اما ما چه میکنیم؟ ما به موازات آنها برنامههایی که مخاطبپسند هستند را به جای تغییر رویکردشان، کلا تعطیل میکنیم.
ایران آرت: محمدتقی فهیم، منتقد و دبیر سابق سرویس هنری روزنامه کیهان در روزنامه فرهیختگان نوشت: :تولید و پخش برنامههای سینمایی در تلویزیون، تاثیری دوجانبه دارد. این تصویر اشتباهی است که فکر کنیم پخش چنین برنامههایی صرفا به نفع سینما نیست. اشتباهی که آقایان در تلویزیون میکنند این است که فکر میکنند این برنامهها به نفع سینماست و یک کار رایگانی انجام میدهند و باید پولی از جانب سینماییها دریافت کنند. پخش برنامههای سینمایی در تلویزیون در درجه اول به نفع خود تلویزیون است. به خاطر اینکه طیفی از مخاطبان تلویزیون، به سینما علاقهمند هستند و پای این برنامهها مینشینند و حذف چنین برنامههایی به این معنا است که بخشی از جامعه را نادیده میگیریم. آن هم در جهانی که برای یک مخاطب لهله میزنند و دائم رسانهها، قلاب پهن میکنند تا بتوانند یک مخاطب برای برنامههایشان اضافه کنند. پس رسانهای همچون رسانه ملی نباید چنین جمعیتی را نادیده بگیرد.
نکته مهمتر اینکه طراحی و تولید چنین برنامههایی در تلویزیون، به جهت شکل دادن به سلیقه مخاطبان سینما کارکرد دارد.
وقتی برنامههای سینمایی در تلویزیون نداریم یعنی به برنامههای سینما در دو بعد نقد و بررسی که رویکرد جدیتر دارد و بخش سادهتر که درباره بازیگران، پشتصحنه و... باشد، اهمیتی داده نمیشود. یعنی اینکه سلیقه مخاطب تلویزیون نادیده گرفته میشود. اگر به دنبال افزایش سطح سلیقه مخاطبان تلویزیون نیستیم پس چرا شعار دانشگاهی بودن میدهیم؟ اینکه گفته شده تلویزیون باید دانشگاه باشد معنیاش این نیست که قرار است سرگرمی از تلویزیون حذف شود. بلکه به این معناست که برنامههایی بسازیم که به نوعی با مخاطب بدهوبستان داشته باشد. فهم، درک و سلیقه آنها را نسبت به پدیدهها بالا ببرد.
با حذف برنامههای سینمایی در تلویزیون، برنامههای تلویزیون هم سطح نازلتری پیدا میکنند. بخشی از نزول برنامه تلویزیون به پول، سرمایه و امکانات برمیگردد اما بخش مهمتر این است که برنامهسازان تلویزیونی که دائم در استودیو هستند و درگیر تولیدند، با مقولهای مثل نقد بیگانه میشوند و کارهای آنها بهتدریج افت میکند و هیچ جایی نیست که اینها را در مقایسه با هم ارزیابی کند.
با حذف برنامههای سینمایی از تلویزیون عملا یک میدان رقابت را حذف میکنیم و مخاطبان زیادی را از اعتماد به تلویزیون حذف میکنیم. بنابراین ضربههای چندجانبه به تلویزیون وارد میشود. این نشان میدهد رسانههای ما فاقد یک استراتژی هماهنگ با هم هستند. سینما کار خود را میکند، تلویزیون کار خودش را میکند، یعنی به نوعی از یک اتاق فرمان کلان و واحد رصد نمیشوند و مورد سنجش قرار نمیگیرند. مگر میشود یکی دو سال بگذرد و تلویزیون با 20 شبکه هیچ ارتباطی با سینما نداشته باشد.
شبکهای مثل BBC فارسی دو برنامه سینمایی دارد. اگر اهمیت نداشت این کار را نمیکرد. چرا این کار را میکند؟ شبکه نازل و دمدستی مثل منوتو چقدر به چهرهها میپردازد.
از 3-2 ماه قبل از بحرانهایی که در این چند ماه داشتیم، این شبکهها پخش برنامههای عامهپسند را شروع کردند. الان که بررسی میکنیم میبینیم چقدر هوشمندانه این اتفاق رقم میخورد. مثلا یک شبکه سعودی، گزارشگر معروف ورزشی را میبرد، برنامه ورزشی دیگری اضافه میکند. در سینما بخش برنامههای سینمایی و برنامههایی که به سلبریتیها میپردازد را اضافه میکنند و در پیکترین ساعات تماشا پخش میکنند. به عبارت دیگر توجه به برنامههایی که جزء برنامههای سرگرمکننده محسوب میشوند را تقویت میکنند اما ما چه میکنیم؟ ما به موازات آنها برنامههایی که مخاطبپسند هستند را به جای تغییر رویکردشان، کلا تعطیل میکنیم.
برنامههای عامهپسند و مخاطبمحوری مثل خندوانه، دورهمی، کتابباز، هفت و... طبعا دچار نقایصی بودند و اشکالاتی داشتند؛ من هم یکی از افرادی بودم که نقد جدی به خندوانه و دورهمی داشتم ولی این نقد به این مفهوم نیست که کل برنامه را حذف کنیم. این نقدها به مفهوم تغییر رویکرد بود. به جای این تغییر رویکرد کل برنامهها را حذف میکنیم و میگوییم بهتر است این برنامهها نباشند و این نقطه، پاشنه آشیل شکست ما در بخش سرگرمیسازی در ارتباط با مخاطب انبوه جامعه است.
در ماههای گذشته به چند شهرستان سفر داشتم، 15-10 روز گذشته دو شهر رفتم آنقدر این برنامهها طرفدار دارد و از من در مورد سرنوشتشان سوال میکنند که تعجب میکنم. وقتی این برنامهها از تلویزیون حذف میشوند، حجم بالایی از مخاطبانشان را نادیده میگیریم. این موضوع بحث یکی دو روز نیست. یک سال طلایی در بدترین شرایط اجتماعی، فاقد یکسری برنامهها بودیم که میتوانست کمک کند.
نکته دیگر درمورد اهمیت تولید برنامههای سینمایی تلویزیون این است که وقتی فیلمسازان میبینند که از طرف تلویزیون مورد توجه واقع شدند یک ارتباط دلی بینشان به وجود میآید. برنامههای سینمایی در تلویزیون باعث میشوند این دو رسانه ارتباط دلی برقرار کنند. پس تولید این برنامهها، عامل مهمی در ایجاد همگرایی است که به نفع تلویزیون است بهویژه که در کشور ما نیروهای تلویزیون و سینما تقریبا در یک رفتوبرگشت توامان هستند. حفظ این همگرایی باعث میشود که سینماگران تلویزیون را خانه خود بدانند و مانع از این میشود که افراد فعال در سینما این احساس را کنند که جداافتاده هستند یا احساس انزوا کنند.
نکته دیگر اینکه به لحاظ تاثیرات پروپاگاندایی و تبلیغی هم نمیتوانیم رسانهای مثل تلویزیون را به نفع سینما ندانیم. وقتی تلویزیون برای فروش و تبلیغ پفک، چیپس و بیسکوئیت تاثیرگذار است حتما برای سینما از منظر پروپاگاندا هم تاثیر زیادی دارد. باید این نکته را در نظر بگیریم که وقتی پای سینما از تلویزیون قطع شود، خطر این وجود دارد که سینماگران به سمت رسانههای بیرونی ریزش کنند.
سینماییها برایشان مهم است که رسانه ملی برنامههایی بسازد که درمجموع باعث گرمی محیط سینما و جلب نظر مخاطبان شود. حتی نقدهای تند و تیز درمورد آثار سینمایی هم باعث ایجاد بحثهای جدی درباره سینما میشود که در مجموع به نفع سینمای ایران است.
مهمتر از بحث پروپاگاندا و تبلیغ سینما، موضوع تاثیر بر افزایش سطح تکنیک و فرمی سینمای ایران است. در کشور اکران خارجی نداریم و میتوان گفت کل میدان دست فیلمسازان داخلی است. در چنین وضعیتی اگر نقد جدی نباشد و اگر برنامه سینمایی نباشد که کارهای فیلمسازان را عیارسنجی کند، بیتدریج جریان فیلمسازی دچار افت خواهد شد. مثالی از برنامه هفت بزنم که خودم در آن اجرایی داشتم. سه سال در این برنامه با آقای فراستی کار میکردیم. همیشه بر دو مورد تاکید داشتیم یکی بحث قصه و دیگری بحث تکنیک بود. مثلا یکی از نقدهایی که مطرح میشد نقد دوربینهای روی دست و لرزان بود. به نظر من نقدهایی که مطرح میشد بر فضای تولید در سینما تاثیر داشت. فیلمسازان بارها به من گفتهاند وقتی میخواهیم فیلمی بسازیم از قبل به فکر این هستیم که دوربین را چطور کار بگذاریم؟ با دوربین چه شیوهای از روایت را داشته باشم. سال گذشته در جشنواره فیلم کوتاه سینمای جوان داور بودم. در بین 190-170 فیلم سینمای جوان یکی دو مورد بیشتر ندیدم که دوربین روی دست استفاده کرده باشند. این نشان میدهد که برنامههای سینمایی تاثیرگذار هستند. همین امسال درمورد فیلمهای جشنواره شنیدم که همه فیلمهای قصهگو هستند، قهرمان دارند. خب اینها از کجا آمده است؟
میخواهم بگویم تاثیر بر فرمگرایی در سینما و توجه به این امر با توجه به این برنامهها قابلتوجه است. یک مساله این است که توجه به موضوع و مضمون در سینما و تلویزیون مشکلی ندارد، تقریبا همه موضوعات قابلپذیرش است و محتواها محترم است اما آن چیزی که وجود دارد، فقدان چگونه گفتن در بین سینماگران است.
پایان مطلب روزنامه فرهیختگان