باز هم یک پروژه دهه شصتی با کارگردان «ماجرای نیمروز»/گزارشی از جدیدترین ساخته محمد حسین مهدویان
مهدویان اینبار با حمایت مدیرعامل خانه هنرمندان در کنار گروه تحقیقاتی خود در تلاش است اسناد مربوط به واقعه هفتم تیر را جمعآوری کند.
ایران آرت: در روزهای منتهی به انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری، نام محمدحسین مهدویان به عنوان یکی از دستاندرکاران ساخت مستند «وضعیت سفید» و «رییسجمهور روحانی» شنیده شد. خبری که این فیلمساز جوان نه آن را تکذیب کرد و نه تایید. با این همه او این روزها بیش از دیگر سینماگران به نمایش وقایع دهه شصت علاقهمند است. پروندهای که بعد از ساخت فیلم «ماجرای نیمروز» برای مهدویان همچنان باز است. او همزمان با سالگرد آزادسازی خرمشهر «ترور سرچشمه» را جلوی دوربین میبرد. مستندی که قرار است به واقعه هفتم تیر ماه و شهادت جمعی از رهبران حزب جمهوری در سال ۱۳۶۰ بپردازد. تهیهکنندگی این مستند را مجید رجبی معمار بر عهده دارد. روزنامه اعتماد نوشته: او که در حال حاضر مدیرعامل خانه هنرمندان و تماشاخانه ایرانشهر است سمتهایی چون رییس هیاتمدیره موسسه روایت فتح، رییس هیاتمدیره انجمنهای سینمایی و تئاتر انقلاب و دفاع اسلامی، موسس شهرک سینمایی دفاع مقدس، مدیر شبکه ٥ سیما (شبکه تهران)، مدیر شبکه جهانی جامجم، مدیر شبکه بازار و رییس مرکز نظارت و ارزشیابی سازمان صداوسیما را در کارنامه کاری خود دارد و فعالیت چندانی در حوزه تهیهکنندگی سینما نداشته است.
با این همه مهدویان اینبار با حمایت مدیرعامل خانه هنرمندان در کنار گروه تحقیقاتی خود در تلاش است اسناد مربوط به واقعه هفتم تیر را جمعآوری کند. اسنادی که دسترسی به آنها مشکلات فراوانی دارد و به گفته رجبی معمار به صورت حرفهای و مستند بایگانی نشدهاند. فاز اصلی فیلمبرداری «ترور سرچشمه» سوم خرداد آغاز میشود و گروه تلاش میکنند این مستند را همزمان با سالروز هفتم تیر آماده نمایش کنند.
اما این نخستینبار نیست که ترور رهبران حزب جمهوری موضوع اصلی یک مستند میشود. شهریورماه سال ٩٥، جواد موگویی بعد از پنج سال تحقیق و پژوهش مستند «پرونده ناتمام» را به سرانجام رساند. در این فیلم یکی از مهمترین اتفاقات دهه ٦٠ که زوایای پنهان متعددی دارد تا اندازه زیادی رمزگشایی شد. موگویی بارها در گفتوگوهای خود اعلام کرد روایت کاملا بیطرفانهای را برای «پرونده ناتمام» انتخاب و تلاش کرده طیف مقابل را هم برای گفتوگو و در اختیار گذاشتن اطلاعات مجاب کند. اما به نظر میرسد مهدویان راه دیگری را برای ارایه مستندات خود انتخاب کند، راهی که نگاه تازهای از این واقعه تاریخی به مخاطب عرضه کند. دلیل این خوشبینی اما کارنامه قابل قبول مهدویان در حوزه مستند است.
کارگردان «ماجرای نیمروز» نخستینبار در حوزه مستند آزمون و خطا کرد. علاوه بر استعداد و علاقه، بخت هم بهاندازه کافی با او یار بود و توانست درست و دقیق مسیری که تا امروز پیموده را هدفگذاری کند: «من دوستی در دانشگاه داشتم به نام اردلان عاشوری. او رفتوآمدی در روایت فتح داشت. مسوول دفتر مستند و تجربه در آنجا شد. اردلان فیلم پایاننامهام را دید و خیلی خوشش آمد و گفت بیا فیلم مستند برای روایت فتح بساز. من را به حبیب والینژاد معرفی کرد. نخستین فیلمی که ساختم مورد توجه قرار گرفت. آن موقع حسین معززینیا در اکران خصوصی فیلم را دید و گفت این فیلم خیلی فوقالعاده و پر از نبوغ و خلاقیت است. البته آن فیلم هیچوقت از تلویزیون پخش نشد و به خاطر لحنی که داشت توقیف شد. اما این تعریفها باعث شد من اعتماد به نفس پیدا کنم و همکاری با آقای والینژاد را ادامه دادم.» آن مستند با نام «استخوان لای زخم» یکی از تاثیرگذارترین مستندهای مهدویان است. او از همان روز لحن منحصر به فردی را برای خود انتخاب کرد و تا امروز هم همان لحن را دنبال میکند. نریشن این مستند با صدای ابوالحسن تهامینژاد برگ برنده مهدویان بود. این مستند بعد از گذشت مدتها از تلویزیون پخش شد اما زمان خودش به خاطر هنجارشکنی در بیان حقایق و چرایی جنگ تحمیلی و سهمخواهی صدام، نادیده گرفته شد.
مستندهایی چون «دیکتاتور بزرگ»، «ثنا»، «سه سوی میدان جنگ»، «ملکالموت» و در نهایت «آخرین روزهای زمستان» با محوریت حسن باقری از فرماندهان جنگ یکی پس از دیگری تاییدی بر عملکرد مهدویان بود. او به واسطه آشنایی با والینژاد از روزهای دانشجویی توانست بهترین مجموعه مستند جنگ سالهای اخیر را با هزینهای معادل ٦٥٠ میلیون تومان به سرانجام برساند: «سال ۸۷ آقای والینژاد به من پیشنهاد داد یک فیلم درباره حسن باقری که قبل از آن هم دربارهاش حرف میزدیم، بسازم. آن موقع فیلمی را برای پایاننامه کارشناسی ارشد با روش داکیودرام آماده میکردم. از همان موقع یک جاهطلبیای با من همراه بود. همین الان هم میخواهم یک افق دیگر را فتح کنم. به آقای والینژاد گفتم بیا یک داکیودرام کار کنیم. گفت یعنی چه؟ توضیحاتی دادم. آن زمان تجربیاتی در حوزه تلویزیون شده بود اما کار دو ژانری خیلی جدی گرفته نمیشد. والینژاد به من اعتماد پیدا کرد. البته او کلا به جوانها اعتماد میکند. بعضی وقتها نتیجه میدهد و بعضی وقتها هم نه. من چهار سال زندگیام را درگیر «آخرین روزهای زمستان» بودم.
خاستگاه مهدویان اما موسسه روایت فتح است؛ همان جایی که به قول خودش یک زمانی جوانهایی چون او را با شلوار جین و بلوز آستین کوتاه پذیرفت و اواخر دهه ٧٠ و اوایل دهه ٨٠ امکانی را برای حضور نسل تازه و گفتمان جدید فراهم کرد: «یکی دو بار گفتم و ارجاع دادم به آن نقلقول معروف چخوف که میگفت: ما همه از زیر شنل گوگول در آمدیم. گفتیم ما هم از زیر شنل روایت فتح سید محمد آوینی در آمدیم و بسیاری از بچههای ما مانند همین امیر بنان که مجری طرح «ایستاده در غبار» بود، یا محمد صراف که فیلمنت را اداره میکند، یا هادی بهروز که مدیر فیلمبرداری کارهای من است، همه از روایت فتح سیدمحمد آوینی به اینجا رسیدهایم. »
مهدویان با داشتن چنین تفکری قرار است «ترور سرچشمه» را بسازد. کارگردانی که در تمام روزهای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری تلاش کرد خودش را وابسته هیچ گروه و جناحی نکند و تا جای ممکن در نمایش آرا و افکارش تقیه کرد. البته رویکرد او تا اینجا حاشیه کاملا امنی برایش ایجاد نکرده و هر از گاهی از سوی جناحی به سرسپردگی متهم میشود. با این همه مهدویان سعی میکند در این کارزار تنها آن چیزی را تجربه کند که او را به واقعیت میرساند: «دهه ٦٠ یکی از خشنترین دورانهای تاریخ معاصر ما است. اگر قرار باشد تصمیم بگیرید درباره خشونت سیاسی فیلم بسازید، یکی از بهترین مقاطع که میتوانید کار کنید تابستان سال ٦٠ است. علاوه بر این باید چارچوبها و امکانهایی که میشود در آن فیلم ساخت را هم در نظر گرفت. » او در تازهترین گفتوگویی که با «اعتماد» داشت تاکید کرد دوست دارد درباره آقای طالقانی فیلم بسازد، علاوه بر این دهه ٦٠ همچنان برایش جذاب است و دوست دارد بیشتر از اینها در روزهای این دهه سرک بکشد. حالا در ادامه باید دید پرونده دهه پررمز و راز ٦٠ برای مهدویان با مستند «ترور سرچشمه» بسته میشود یا خیر.