درخشش تام هاردی در جهان مات کاپون/ فیلمی که حداقل یکبار باید تماشایش کرد
"کاپون" فقط تعدادی واقعنگاری بیتاثیر را نشانمان میدهد و تنها عنصری که در جهان مات او میدرخشد "تام هاردی" است، اما آن را به دو دلیل میتوان برای یک بار دید.
ایران آرت: ۳۰نما نوشت: با دیدن نام "جاش ترنک" به عنوان کارگردان و نویسندهی فیلم "کاپون" اولین اتفاقی که میافتد، فیلم چهار شگفتانگیز برایمان تداعی میشود، فیلمی مایوس کننده که هم مورد سرزنش منتقدین قرار گرفت و هم مورد تمسخر طرفداران. "جاش ترنک" پس از ناکامی که با چهار شگفتانگیز تجربه کرد، اینبار به سراغ گنگستر معروف آمریکایی، "آل کاپون" میرود تا روزهای پایانی، غم انگیز و خالی از امید این تبهکار را در قابش بیاورد، روزهای تلخِ رئیس بزرگ.
"آل کاپون" معروفترین گنگستر آمریکا و سمبل قانون شکنی در دههی ۲۰ بود. گنگستری که هیچگاه ردی از جرم و جنایتهایش باقی نمیگذاشت اما در نهایت توسط حکومت فدرال به جرم فرار از پرداخت مالیات متهم شناخته شد و در سال ۱۹۳۱ به ۱۱ سال زندان محکوم شد. "کاپون" در زندان دچار مشکلات شدید روحی و جسمی شد طوری که چند ماه آخر محکومیتش را در بیمارستان روانی سپری کرد و در نهایت به دلیل مشکلات روحی و وضعیت جسمی وخیمش از زندان آزاد شد و تا پایان عمر به همراه خانوادهاش زیر نظر دولت به ویلایش در فلوریدا تبعید شد.
فیلم "کاپون" "جاش ترنک" روایت روزهای پایانی "ال کاپون" است و اثری از امپراطور و جرم و جنایتهایش را در این روایت نمیبینیم، بلکه با "کاپونی" فرسوده رو به رو هستیم که در شرایط سخت بیماری جسمی و روحی به سر میبرد، تعادل ندارد، در توهمات و خیالات به سر میبرد، زیاد صحبت نمیکند و حتی چیز زیادی از گذشتهی خود به یاد نمیآورد. کاپونی که ترنک رنک" خلق میکند تمامن حول محور پایان و زوال این تبهکار بدنام و جریان سیالیت ذهن او میچرخد؛ خاطرات محو و مبهمی که هر از گاهی به یاد میآورد، در آنها راه میرود، میجنگد، میکشد و بلبشو راه میاندازد… ما با "کاپونی" روبهرو هستیم که تمامن درگیر ذهن بیمار خویش است. در واقع ترنک به جای پرداختن به بخش پر تعلیق و هیجانانگیز زندگی چنین کاراکتری، فقط سالهای پایانی عمرش را جلوی دوربین میآورد و به جای روی آوردن به صحنههای اکشن و هیجانانگیز، یک درام جنایی بیوگرافیکال و روانکاوانه را تحویلمان میدهد که آنچنان هم چنگی به دل نمیزند.
ایدهی ساخت فیلم دربارهی زندگی یکی از معروفترین گنگسترهای دنیا، به راستی ایدهی خوبی است ولی اگر درست پرداخت نشود شکستی تلخ را به همراه دارد. اتفاقی که دقیقن برای "کاپون" میافتد. "ترنک" با "کاپون" چیزی به سینما اضافه نمیکند و اساسن فیلمش هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و فقط تعدادی واقعنگاری بیتاثیر را نشانمان میدهد و تنها عنصری که در جهان مات او میدرخشد "تام هاردی" است.
با یک نگاه میتوان فهمید که "کاپون" از ساختار خوبی حتی برای جذب مخاطب عام برخوردار نیست چه برسد به سینما دوستان حرفهای. "کاپون" با اینکه قرار است یک درام بیوگرافیکال باشد، اساسن در چهارچوب درام حرکت نمیکند و ضعفهای ساختاری آن خودنمایی میکند. آخرین ساختهی ترنک در داستان بسیار سطحی عمل میکند. ریتم کند، فیلمنامهی ضعیف، یکنواختی در پیشبرد داستان، شخصیت پردازی سطحی که با وجود خیل کاراکترهای ریز و درشتی که در واقع بود و نبودشان در فیلم تاثیرگذار نیست بیشتر نمایان میشود. گویی خالق اثر تمام تاکید و تمرکز فیلمنامه را روی شخصیت "کاپون" گذاشته است و باقی کاراکترها را از هوا برداشته و به متن وصله زده است.
"کاپون" تمامن ضد قاعدهی دراماتیک "تفنگ چخوف" عمل میکند و عناصر آن بر مبنای ضرورتی غیر قابل انکار در یک اثر داستانی بهکار نرفتهاند. (قاعدهی تفنگ چخوف: "هرآنچه نامربوط به داستان است بزدایید. اگر در فصل اول گفتهاید تفنگی بر دیوار آویخته است، در فصل دوم یا سوم تفنگ قطعن باید شلیک کرده باشد. اگر بنا نبوده شلیک کند پس بر دیوار هم آویخته نبوده.")
فیلمنامهی "کاپون" به قدری از پی و بن ضعیف است که میتوان گفت اگر عنوان "کاپون" را از روی آن برداریم و عنوان گنگستر دیگری را به جایش بگذاریم، بدون این که ذرهای خلل در آن ایجاد شود میتواند ادامه پیدا کند و روزهای پایانی یک جنایتکار دیگر باشد که به سختی میگذارند.
"ترنک" با وجود اینکه در اواسط فیلم با اضافه کردن ماجرای پولهای گمشدهی "کاپون" به عنوان یک خرده داستان مهم، درصدد درست کردن کشش بیشتر برای جذب مخاطب است ولی این خط داستانی را هم بسیار ضعیف و کمرنگ خلق میکند و آن را پر و بال نمیدهد و بسیار ساده این موضوع را کنار میزند و باز بر میگردد به ذهن مشوش و بیمار کاراکترش و با چند تصویر هیجان انگیز از خیالات و توهمات کاپون مثل کشتن تمام خانواده و دوستانش و یا افتاندش در آب، به نوعی حواس مخاطب را از اصل ماجرا که فقدان متن قوی است، پرت میکند.
تمامی موارد عنوان شده از جمله ضعفهای موجود در "کاپون" است که اجازهی کنکاش را از مخاطب میگیرد و زندگی چنین کاراکتری را به سادهترین شکل ممکن نشان میدهد و از حوادث اصلی و فرعی پیرامون آن تصاویری بیمقدار نشان میدهد و جذابیت موضوع و فرم را از مخاطب سلب میکند.
ناگفته نماند که "کاپون" در کنار تمام نقاط ضعفی که دارد، یک نقطهی قوت پررنگ دارد و آن هم بدون شک بازی "تام هاردی" است؛ که گویا کارگردان تمام بار فیلم را بر عهدهی او گذاشته است. "تام هاردی" ستارهی بیچون و چرای فیلم است. او در بیشتر سکانسها و حتی در سکانسهای شلوغ در نقاط طلایی قاب قرار میگیرد و در چهارچوب بصری به خوبی توجه مخاطب را جلب میکند.
بدون شک "تام هاردی" است که ما را به درون ذهن آشفتهی کاپون میبرد و با بازی خوب، گریم سنگین، بدن و بیان مثال زدنی که یک درس کامل از متد اکتینگ است، فیلم را برای یک بار دیدن ممکن میسازد.
در نهایت پر واضح است فیلم تازهی "جاش ترنک" را نمیتوان در ردهی آثار اکشن جنایی با انواع و اقسام صحنههای زد و خوردی قرار داد و یا آن را یک اثر بیوگرافیکال بیعیب و نقص دانست، اما میتوان آن را برای یک بار دید. به دو دلیل. ابتدا نقش آفرینی "تام هاردی" را نادیده نگیریم و دو سرنوشت بدنامترین گنگستر آمریکا را بدانیم، چرا که این کاراکتر تبدیل به بخشی از فرهنگ آمریکا شده است.