صحبتهای هوتن شکیبا درباره تجربه خوانندگیاش
هوتن شکیبا که به تازگی نسخه صوتی یک کتاب را به بازار عرضه کرده است، درباره این کتاب و همچنین درباره تجربه خوانندگیاش در دو نمایش "الیور توئیست" و "بینوایان" صحبت کرد.
ایران آرت: هوتن شکیبا حالا دیگر هم در سینما، هم در تئاتر و هم در تلویزیون نام ناشناختهای نیست. با سیمرغی که با اولین حضور جدی سینماییاش به کارنامه خود افزود، شکیبا حالا یکی از بازیگران مطرح و شناخته شده سینمای ایران است که در تلویزیون هم طرفداران خاص خود را دارند و احتمالا خیلیها این روزها منتظر آغاز "فوق لیسانسهها" با بازی شیرین این بازیگر هستند.
به گزارش خبرآنلاین، بهانه این گفتوگو که پوریا عالمی با هوتن شکیبا در پادکست رادیو گوشه انجام داده اما نه بازیگری هوتن شکیباست و نه صداپیشگیاش. او ماه گذشته کتاب "مغازه خودکشی" نوشته ژان تولی را خواند و آن را به صورت کتاب صوتی به بازار عرضه کرد تا طرفدارانش را به خواندن کتاب هم تشویق کند. گفتوگویی که البته به بحثهای صداپیشگی و بازیگری او هم کشیده میشود و هوتن شکیبا از اسطورهاش در دنیای بازیگری میگوید.
یک بحث کلی وجود دارد که کتاب را باید خواند نباید شنید؛ همان بحثی که با اقتباس از کتابها در فیلم و سریال هم موافق نیست. تصویر ذهنی تو از این موضوع چیست؟
به نظرم موارد اینچنینی خیلی باید و نبایدی نیست. هر کدامشان فضایی برای خود ایجاد میکنند ذهن من ممکن است فضای دیگری تصویر کند. مثلا همین "مغازه خودکشی"، مغازه را طور دیگری تصویر میکند، شکل آدمها را طور دیگری تصور میکند. وقتی این کتاب تبدیل به فیلم میشود، من ذهنیت یک کارگردان را درباره آن میبینم و وقتی تبدیل به کتاب صوتی میشود، من به عنوان شنونده تصور صدایی هوتن شکیبا را از این رمان میبینم. به نظرم این خیلی اتفاق بدی نیست و هر کدام جای خودش را دارد.
وقتی از تو دعوت شد که این کتاب را بخوانی، به این فکر نکردی که اصلا چرا باید وارد کتابخوانی شوی؟ تو بازیگر هستی مخاطبت را در سینما و تلویزیون داری و مهمتر از همه مخاطب جدیات را در نمایش و تئاتر داری. نهراسیدی از اینکه قضاوتت کنند و بگویند اصلا هوتن چرا کتاب خوانده و بعد چرا اینطور خوانده؟
این ترس برای هر کاری هست و اگر قرار باشد به آن اهمیت بدهیم هیچ کاری نباید انجام بدهیم. من چون تجربههای کوچکی در زندگیام داشتم، صدا و صداپیشگی کلا دوست دارم. اتفاق افتاده قصههای کوتاهی خواندم و ظاهرا هم مورد استقبال قرار گرفته. یعنی آن تجارب کوتاه هم باعث شده یک مقدار اعتمادبنفس برای این تجربه بزرگتر پیدا کنم و از طرفی هم میگویم اگر صدنفر هم به خاطر من کتابی را بشنوند، اتفاق خوبی است.
اگر صد نفر به خاطر تو کتاب را نشنوند چطور؟
تلاش میکنم تعداد آنهایی که به خاطر من کتاب را میشنوند بیشتر شود. آنهایی هم که به خاطر من نمیخواهند بشنوند، بروند کتاب را بخوانند.
تو یک صدای خاص داری و توانایی خوبی در مدیریت صدایت داری. در نقشهایی که ایفا کردی به کاراکتر اضافه کردی و به خصوص با صدایت به او هویت و شخصیت دادی. یک عروسک خیلی محبوب را در مجموعه "کلاه قرمزی" صداپیشگی کردی.
دو تا. دیبی و خونه بغلی
خونه بغلی خیلی گل نکرد.
متاسفانه چون یک سال بیشتر نبود و ادامه نداشت.
و در نمایشهای "الیور تویست" و "بینوایان" با همه انتقادهایی که به آنها میشد اهمیت نقش تو در آن دو نمایش این بود که آواز میخواندی. این تجربهها را به عنوان یک بازیگر چطور کنار هم قرار دادی؟
به عنوان یک بازیگر تمام لذتم این است که بتوانم تجربه جدید کسب کنم. این کارهای موزیکال هم برای من تجربه جدیدی بود. شاید اولین بار که اولیور تویست به من پیشنهاد شد، من گفتم من که خواننده نیستم. ولی آنها به نمایش دیگری اشاره میکردند که در آن یک تیکه کوتاه میخواندم. من گفتم آن تجربه با با ارکستر خواندن خیلی فرق میکند و برای همین هم شرط گذاشتم که حتما یک مربی آواز بیاید و من چک بشوم و اگر اوکی صددرصد داد من به پروژه اضافه شوم. خدارا شکر این اتفاق افتاد و الان هم خیلی خوشحالم که آن را تجربه کردم. در نسخههایی که دیده بودم مدام احساس میکردم یک کاراکتری هست که یک نقشی را ایفا میکند و بعد موقع خواندن تبدیل به یک خواننده میشود. نه همه جا ولی خیلی جاها این را دیدم و من این را دوست نداشتم چون میگفتم همان کاراکتر باید این را بخواند.