ژاله علو 91 ساله شد / همیشه زنی مقتدر بودهام
ژاله علو بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون 91 ساله شد.
ایران آرت: کافی است چشمانمان را ببندیم و چند دقیقه کنار ژاله علو، هنرمند محبوب و توانمند در عرصههای دوبلاژ، رادیو، تلویزیون، تئاتر و سینما بنشینیم و به صدایش گوش بدهیم. او با صدایش هر مخاطبی را به رویا میبرد. ژاله علو سالها برای سرزمینمان ایران زحمت کشیده و امروز این بانو، 91 ساله شده است. او هنرمندی است که هرگز به خاطر صدا و بازی خوبش درگیر غرور و کبر نشده و فقط آنچه برایش اهمیت داشته و دارد، مردم هستند. گفتوگوی این هنرمند با جام جم را بخوانید.
چرا در سالهای اخیر کمتر مصاحبه میکنید؟
مصاحبه اندازه دارد و اینکه باید حرف تازهای داشته باشم تا بگویم. به قول مولانا یک سخن تازه بگو! به همین دلیل باید سخن تازه گفت. من سالهاست درباره کارهایم مصاحبه کردهام. در روزگاری که مردم خیلی گرفتار هستند و بهدنبال آرامش بیشتر، بنابراین من چه بگویم!
ولی مرداد ماهیها آدمهای گرمی هستند و امروز شما 91 ساله شدید.
خیلی ممنون! ما از آن آدمهایی هستیم که نمیتوانیم سن مان را مخفی کنیم. بعضیها راحت اینکار را انجام میدهند. تنها کسی که سناش را میگفت خانم نادره (حمیده خیرآبادی) بود. خاطرات زیادی از او دارم. او دوست خوبی برایم بود و شبی نبود یا او به من زنگ نزد یا من. البته میدانم روحش همیشه شاد هست، چون پاکترین و زیباترین افکار را داشت. به یاد دارم سر یک فیلم سینمایی با هم همبازی بودیم. یک روز خانم نادره رفت مرغ خرید و برایمان یک غذای خوشمزه درست کرد.
شما گاهی در نمایشهای رادیویی حضور دارید، چطور بعد از این همه سال همچنان به کارتان در رادیو ادامه دادهاید؟
(با خنده) رادیو سر جهازی من است! من اولین کارم را با رادیو شروع کردم. به یاد دارم در دانشسرای مقدماتی تحصیل میکردم. خانم دکتر طوسیحائری، دبیرمان بود. او همیشه از من میخواست انشایم را سر کلاس بخوانم. هم انشاهایم را دوست داشت و هم صدایم را. به همین دلیل مرا به رادیو برد و در آنجا گوینده شدم. تا اینکه برنامه قصه شب شروع شد.
شما در عرصه بازیگری هم سراغ نقش زنان مقتدر رفتید و هرگز نقش زنان رنجور و درمانده را بازی نکردید و اتفاقاً نقشهایتان مثل خاله لیلا ماندگار شده است. چطور به این انتخاب رسیدید؟
به یاد ندارم نقش یک زن ذلیل را بازی کرده باشم. همیشه زن مقتدر و توانمند را پذیرفتم، چون چنین نقشهایی را دوست دارم. نقش خاله لیلا در سریال روزی روزگاری از آن نقشهایی بود که دوست داشتم بازی کنم. کاراکتر یک انسان قدرتمند و مسلط بر خود بود که همیشه دوست داشتم. در کل از همان ابتدا از نقشهایی که خالهخان باجی میشوند، خوشم نمیآمد. نه اینکه رنج نکشیده باشم یا زندگی راحتی داشته باشم، اتفاقا من هم در زندگی خیلی سختی کشیدهام، اما پدرم که یک ارتشی مقتدر و درعین حال بسیار مهربان بود، طوری ما را تربیت کرد که روی پای خودمان بایستیم و در عین اینکه با مشکلات و مسائل دست و پنجه نرم میکنیم، هیچوقت شکایت نکرده یا ناله نکنیم.
این اتفاق در سریال مختارنامه هم افتاد و شما آنجا هم نقش یک زن مقتدر را به عهده داشتید یا در سریال امیرکبیر هم همینطور؟
واقعاً نقشهایم را خیلی دوست داشتم، چون هر کدام از آنها با صلابت بودند. همانطور که تاکید کردم، ایستادگی در زندگی خیلی مهم است.
شنیدهایم یکی دیگر از دغدغههای شما سرودن شعر است، اما هیچوقت آن را نشر ندادید.
بله، شعر میگویم و قصد دارم آنها را چاپ کنم. در مجموع هم غزل میگویم و هم مثنوی، رباعی و گاهی هم شعر نو. خدا را شاکرم برای همه لطفی که به من داشته و مردم هم همیشه به من محبت دارند. سعی کردهام هرگز در زندگی فخرفروشی نکنم و یادم نرود که این هنر را به خاطر موهبت الهی دارم.