لطفن هر کسی محترمانه روی صندلی خودش / تحلیل خود هنرمند پنداری توسط سعید فلاح فر
خطرات سردرگمی جوانان در آشفته بازار هنر موضوع بسیار حاد و جدی شده است.
ایران آرت: سعید فلاح فر : سر زدن به ده ها افتتاحیه همزمان نمایشگاه های هنری در تهران کار غیرممکنی است. اما کافی است چند دقیقه ای سری به فاخرترین عناوین در هشتک های اینستاگرام بزنید. تصاویری که با هشتک هایی مثل؛ هنر معاصر، هنرمندان نقاش، عکاسی حرفه ای، آموزش نقاشی، هنرمندان معاصر ایران، نقاشی انتزاعی، نمایشگاه های هنری و... گوشه و کنار همه رسانه ها را فتح کرده اند.
توقع می رود در این رهگذر آثاری در معرض چشم قرار بگیرد که تناسبی حداقلی با این عناوین مهم داشته باشند. اما حتماً هر آشنا به هنری از این جستجو ناامید برمی گردد و کمی اگر حساس تر باشد، قطعاً چنین اشتراکاتی را نوعی توهین به شعور مخاطب تلقی خواهد کرد.
بی شک ـ غیر از فهرست بلند پست های نامرتبط و تبلیغاتی ـ به صدها مدعی هنر و هزاران اثر به اصطلاح هنری برمی خورید که این صفحات را پر کرده اند. به صدها عنوان استاد جعلی. به نمایشگاه های گروهی استاد فلانی و هنرجویان. به فراخوان های کاسبکارانه انواع نمایشگاه های گروهی برای تولید رزومه. وعده نمایشگاه های خارج از کشور. کپی های ناقص و خام دستانه از نقاشی های معروف و عکس ها و پوسترهای توریستی. مشق های اولیه عکاسی و طراحی که با آب و تاب و تمجیدهای ساختگی به عنوان اثر هنری معرفی می شوند. سیاه قلم های ناشیانه از چهره هنرپیشه ها و خواننده ها. رنگ مالی روی بوم ها به تصور خلق آثار آبستره و انتزاعی و دکوراتیو.
اغلب این آثار حتی از ساده ترین مبانی هنری و زیبائی شناختی، زمانه آگاهی، هویت و...، نشانی ندارند و عجب این که با پرشور ترین پیام ها تشویق می شوند. انگار که هیچ آشنایی حداقلی با فلسفه سبک ها وجود ندارد و تقلید ظواهر هر سبک، کافی است. بدون درک چیستی و چرایی هنر امپرسیونیست، چطور می شود به تقلید چند ضربه قلم دلخوش کرد؟ بی فهم جامعه شناختی، چطور می شود مدعی ادامه مکتب نیویورک و هنر انتزاعی شد؟!
در فراخوان های نمایشگاهی و آموزشی؛ چنان از فراگیری های فوری، نمایشگاه های عجولانه برای نوآموزانی که تجربه زیستی قابل اعتنائی ندارند، از فروش آثار و از اصطلاحات و عناوین دکوراتیو و هنر انتزاعی و... سوء استفاده می شود که انگار هنر همان خشتی است که پر توان زد. تبلیغات آموزش هنر و شعارهای بعضی آموزشگاه ها هم نشان می دهد که گویا بسیاری از مربیان هنر نیز از درک جایگاه و ارزش های هنر و البته تفاوت هنر با مهارت های دستی و.. عاجزند و یا منفعت مالی خود را در این تجاهل می دانند.
در انفعال جامعه هنری و منتقدین منصف؛ فعالیت نویسندگان اجاره ای، سهولت دسترسی به فضاهای مجازی و حتی اجاره دیوار برخی نگارخانه ها و برداشت های شخصی و غیرعلمی از ادبیات نقد هنر، مدعیان را جسورتر کرده است. آنقدر که معدودی آثار خوب و اخبار مفید از نمایشگاه های درست هنری در میان انبوه آزاردهنده این تصاویر و پست ها و نمایشگاه ها گم می شوند.
بررسی و تحلیل هنری و جامعه شناختی این پدیده بحث مفصلی است اما حداقل می توان متوجه شد که سلیقه و تعریف «هنر» در میان عموم مردم و کاربران فضای مجازی چقدر دور از حقیقت است و چه کسانی در این ناآگاهی؛ دچار توهم هنرمندی شده اند و یا آگاهانه از این آب گل آلود نان و نامی برای خود دست و پا کرده اند.
هنرجویان بسیاری هم در این مسیر دچار گمراهی می شوند. سردرگم در این آشفته بازار و در غیاب اندیشه های هنرمندانه؛ سال های پرشور جوانی را مصروف چنین دیگاه های سخیف و مبتذل کرده، از طعم واقعی هنر محروم می مانند.
هر چقدر این رویکرد گسترده تر و همه گیرتر می شود، به همان نسبت؛ زیبائی شناسی، هنر و هنرمند واقعی منزوی تر خواهد شد. (می دانم که همه، در حوزه شخصی خود حق فعالیت با هر کیفیت و رویکردی دارند. همه حق دارند در مجلس روی صندلی بنشینند. اما هر کسی محترمانه و روی صندلی خودش.)
چطور می شود برای ارتقاء سواد بصری و سلامت سلیقه مخاطب در مقابل این هجوم خانه برانداز تاب آورد؟ چطور این سره از ناسره پاک می شود؟ چگونه می شود از دچار شدن هنرجویان جوان به این کم بسندگی ها جلوگیری کرد؟