کد خبر: 63312 A

بابک حقی و بوطیقای آب/ خاک قرمز و آبی دریا

بابک حقی و بوطیقای آب/ خاک قرمز و آبی دریا

گالری مژده و گالری آ، نمایشگاه بوطیقای آب بابک حقی را برگزار کرده اند.

ایران آرت: ایران زیر تیتر عکس‌هایی که به دریا ختم می‌شوند نوشت: نمایشگاه «بوطیقای آب» عکس‌های بابک حقی است که در گالری آ ( با همکاری گالری مژده)  به‌ نمایش است.

نمایشگاهی که موضوع آن طبیعت است و با نگاهی هنرمندانه، فضایی از طبیعت جنوب ایران را به‌صورت آنالوگ به تصویر کشانده است. تصاویری که عکاس آن را نوعی شاعرانگی نامیده است؛

بوطیقای آب. حقی درباره اینکه چرا نام بوطیقای آب را برای نمایشگاهش انتخاب کرده می‌گوید:«نامش از کلمه poetic یونانی از همان شاعرانگی می‌آید. عکس‌هایی که همه به دریا ختم می‌شوند. دریا برایم یک فضای آرامش بخش بوده و هم در عین حال توهم زا، شاعرانه و وهم آلود بوده است. دریا در ساعات مختلف شبانه روز می‌تواند همه این حس‌ها را به‌خود بگیرد.»

او درباره چگونگی شکل‌گیری آثارش توضیح می‌دهد:«این مجموعه در زمانی عکاسی شد که پاندمی کرونا بود و تمام کسب‌وکارها تعطیل بود. آدم‌ها خانه بودند و مکان‌ها خلوت شده بود. من تصمیم گرفتم در این زمان خلوت به هرمزگان در جنوب کشور سفر کنم. می‌خواستم این بار دریا را از این منظر ببینم. حالا که آدم‌ها نیستند چه چیزی از آنها به‌جا مانده، برای همین زمینه تصاویرم را دریا انتخاب کردم تا ببینم اشیا و چیزهایی که در کنار دریا رها شده‌اند و طبیعت به آنها شکل می‌دهد و به قولی در خودش هضم می‌کند، چگونه در تصویر نمایان می‌شود. همین پروسه فرسایش را اگر دقت کنید، می‌بینید طبیعت سعی می‌کند آنها را به خودش جذب کند و همین باعث زیبایی کار می‌شود و نیز در نورهای مختلف شکل‌های متفاوتی خلق می‌شود. در نهایت یک ابژه هنری می‌شود.»

بابک حقی

حقی درباره انتخاب آثارش به‌صورت عکاسی آنالوگ می‌گوید:«تمام عکس‌ها به‌صورت آنالوگ عکاسی شده‌اند و فیلم‌هایی که استفاده شدند، همه تاریخ گذشته بودند. همین عاملی است که این پروسه را تشدید می‌کند. وقتی با فیلم‌های تاریخ مصرف گذشته عکاسی می‌شود بافت خاصی به عکس می‌دهد و این خاصیت کهنگی فیلم است و من از این خاصیت استفاده و پروسه فرسایش را تشدید کردم. علاوه بر اینکه این بافت، زیبایی خاصی به آثارم داد، آنها را از حالت شفافیت در آورد و باعث شد مخاطب، عکس‌ها را بخوبی نگاه کند و ببیند پروسه فرسایش چگونه رخ داده است. به بیانی مرز بین شفافیت و فلو شدگی بواسطه فیلم دستکاری می‌شود.»

این هنرمند درباره زیباشناسی این تصاویر و معانی‌شان می‌گوید:«هر اتفاقی که در طبیعت می‌افتد می‌توان از منظر زیبایی‌شناسی به آن نگاه کرد. پروسه فرسایشی خود یکسری بافت‌ها و زیبایی‌هایی را در شکل و فرم ایجاد می‌کند. وقتی از منظر زیبایی‌شناسی به آن نگاه کنیم، خودش ایجاد معنا می‌کند و حالا که تکنیک و متریال را در اختیار دارم به‌جای اینکه با دوربین دیجیتال عکس بگیرم و کاملاً با واقعی‌ترین و عینی‌ترین شکل بازنمایی کنم، سراغ متریالی آمدم که این عینیت را به من ندهد. یعنی هم در معنا و هم در شکل و فرم کار تغییر ایجاد کند و این اتفاقی است که در فیلم عکاسی اتفاق می‌افتد. یعنی شما از نتیجه کار خبر ندارید و بعداً چیزی به‌شما می‌دهد و در فیلم چیزی ظاهر می‌شود که اصلاً انتظارش را نداشته‌اید یا تصویری ظاهر می‌شود که با تصویر ذهن شما بسیار متفاوت‌تر است. این خاصیت عکاسی آنالوگ است که دیجیتال آن را ندارد. وقتی با دوربین دیجیتال عکس می‌گیرید بلافاصله آن را می‌بینید اما در آنالوگ این پروسه طول می‌کشد. مثلاً دو ماه عکاسی کردم و در آن منطقه هم امکان ظهور عکس نداشتم، بعد از دو ماه که به تهران آمدم و آنها را ظهور کردم، با تصاویری مواجه شدم که یک مواجهه مجدد و دیگری بود. مواجهه‌ای که با تصاویر ذهنی انسان فرق می‌کند و به نوعی خوانش دوباره عکس است.»

حقی که با نگاهی هنرمندانه به طبیعت نگاه می‌کند و همیشه طبیعت‌گرا بوده است، درباره نوع نگاه بوطیقای آب توضیح می‌دهد: «من محیط‌زیستی به عکس‌ها نگاه نکردم و کاملاً دید هنری داشتم.»

 در یکی از عکس‌ها ساحلی است که در آن یک خزه سبز مارپیچ به سمت دریا رونده است و آن همان طناب ماهیگیرانی است که در کنار ساحل مانده و در گذر زمان روی آن خزه روییده که به تصویر زیبایی خاصی بخشیده است. او در این باره می‌گوید: «طبیعت می‌خواهد این ابژه‌هایی را که از آدم به جا مانده در خودش هضم کند و به سمت خود بکشاند.»

در عکس‌ها آدمی است که سر در گریبان به سمت دریا چمباتمه زده و انگار می‌خواهد خودش را به‌ سمت دریا رها کند. مثل تصویر شناگرانی که از پشت حالت خاصی به خود می‌گیرند تا خود را در اعماق آب رها کنند.

او درباره فیگورهای انسانی تصاویرش توضیح می‌دهد:«اینها به نوعی ابژه‌های عکس هستند و صرفاً به‌عنوان انسان به آنها نگاه نکردم. آنها ابژه‌ای تصویری بودند و خواستم با بدن انسان هم شکل‌هایی ایجاد کنم. می‌خواستم به نوعی انسان را با طبیعت تلفیق کنم. از طرفی این فیگورها مربوط به بدن‌هایی است که همه منقبضند آن هم در مقابل یک بیکرانگی بزرگ و آن بیکرانگی همان دریاست که بدنی مچاله شده و منقبض مقابلش قرار گرفته است؛ بدنی که از فشارهای روزانه و رنج‌ها و عقده‌های درونی منقبض شده و با دریا این انقباض از بین می‌رود. یعنی یک کنتراست قوی بین مچاله شدن و بیکرانگی دریا و انبساط حجم بزرگی از آب قرار می‌گیرد.»

حقی درباره علاقه‌اش به عناصر طبیعت می‌گوید:«علاقه اصلی من به طبیعت است. در مجموعه قبلی هم ارتباط انسان با خاک و زمان بود و نامش هم میان لحظه و خاک. در این مجموعه آب را هم اضافه کردم. این ارتباط انسان، اشیا، خاک و آب است.»یکی از عکس‌ها تلفیقی از آب و خاک است در صورتی‌که احساس می‌شود کل عکس دریای هرمز است، او توضیح می‌دهد: «ساحل هرمز است چون خاک قرمز دارد. خاصیت دریا در آنجا همین است. یک قسمت قرمز است و بعد وارد رنگ آبی دریا می‌شویم و فضای رنگی متفاوتی به عکس می‌دهد. یعنی سه فضای متفاوت رنگی دارید. یکی رنگ آب است و بعد آسمان و رنگ خاک ساحل.»

او درباره فروش آثارش می‌گوید: «در حال حاضر تنها یک اثر فروش رفته است. بعد از کرونا فروش خیلی کم شده است. نمایشگاه قبلی‌ام که قبل از کرونا در گالری به نمایش درآمد بیشتر آثار فروش رفت، اما الان به‌ خاطر کرونا و نیز به‌ خاطر شرایط اقتصادی موجود اثر هنری کمتر می‌خرند. قدرت خرید مردم که پایین می‌آید اثر هنری بیش از سایر مشاغل با مشکل مواجه می‌شود و به نوعی زمین می‌خورد. اولویت با خورد و خوراک و پوشاک است. همیشه فروش آثار با کلکسیونردارها و مجموعه‌دارها نیست، یکسری هم مردم خریداری می‌کنند. اگر با عکس همذات پنداری کنند حتماً می‌خرند. در نمایشگاه قبلی‌ام 80 درصد کارها را مردم عادی خریدند. با اینکه عکس کمتر از سایر آثار تجسمی فروش می‌رود.»

بابک حقی

این هنرمند معتقد است:«عکس مستند طرفدارش کمتر است. مردم دنبال هنر هستند که زیبایی شناسی خاصی در آن باشد. هر کسی جایی برای ارائه دارد. جای هر عکسی در گالری نیست. گالری محیطی است برای دیدن اثر هنری. عکس مستند اجتماعی می‌تواند در کتاب چاپ شود تا مخاطب بهتری کسب کند. البته در ایران فروش عکس بسیار سخت است، چون فرهنگسازی هم نشده است. از طرفی ما در تهران، گالری تخصصی عکس یکی داریم؛ آن هم گالری راه ابریشم است. گالری‌هایی هستند که همه چیز کار می‌کنند اما چون عکس سود خوبی برای گالری‌دار ندارد ریسک نمی‌کنند و بیشتر آثار دیگر را به نمایش می‌‌گذارند. این باعث می‌شود که مشتری‌ها هم بخوبی عکس را نشناسند و بحث ادیشن را متوجه نباشند. ادیشن یعنی هر عکاسی از هر عکس سه تا پنج عکس تولید می‌کند ولی مخاطب می‌گوید من فقط می‌خواهم یکی باشد. اگر گالری‌دارها روی این مسائل فرهنگسازی کنند برای ما عکاس‌های هنری خیلی بهتر است تا مخاطب با عکس بیشتر آشنا شود. در تمام دنیا ویدیو آرت و عکس خیلی جایگاه خوبی دارد و از نظر قیمت همپای نقاشی به فروش می‌رسد، اما در ایران بجز سه عکاس که آثارشان خوب فروش می‌رود مثل آقای کیارستمی، بهمن جلالی و شادی قدیریان بقیه هنوز به آن جایگاه نرسیده‌اند که بتوانند همپای نقاشی رقابت کنند.»

 

گالری آ گالری مژده بابک حقی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین