بازار هنر، شیر بی یال و دم / یادداشتی از سعید فلاح فر
نباید رونق ناگهانی برای چند اثر را که با مبالغ گزاف دست به دست می شوند، نماینده بازار هنر فرض کرد. رفت و برگشت های ساختگی در بازار هنر را نباید با حساب جبری به پای رونق اقتصادی گذاشت.
ایران آرت: سعید فلاح فر : در سال های گذشته به دنبال سراب تولید ثروت در اقتصاد هنر، تنها به مدار بسته ی گردش مالی و توسعه «عرضه» بسنده کرده ایم.
«ایجاد تقاضا»، «جذب سرمایه»، «بازارهای جدید» و... رشد متناسبی با میزان افزایش اثر و فضاها و فرصت های عرضه آثار نداشته اند. بنابراین بدون فرض حباب های حاصل از تورم، در برایند کلی آثار کلکسیونی و بازار مصرف عمومی، موفقیت قابل افتخاری نداشته ایم.
به اعداد و ارقام که نگاه کنیم، در قیاس با کالاهای دیگر تجاری؛ به مبالغ قابل اعتنایی برنمی خوریم. به عبارتی دیگر هنوز نتوانسته ایم تفاوت های «اثر هنری» و «کالای هنری» در بازار هنر را به درستی درک کنیم. همینطور تفاوت فرهنگ عمومی و سرمایه گذاری های خاص را.
چطور تاکنون تفکیک معناداری بین خرید و سلیقه بنگاه های مالی با شهروندانی که اثر هنری را برای تزئین خانه و محل کار خود خریداری می کنند، نداشته ایم؟
چطور در بررسی ها و سیاستگزاری ها به تفاوت کالای مصرفی و کالای سرمایه ای هنر توجه نکرده ایم؟ نباید رونق ناگهانی برای چند اثر را که با مبالغ گزاف دست به دست می شوند، نماینده بازار هنر فرض کرد. رفت و برگشت های ساختگی در بازار هنر را نباید با حساب جبری به پای رونق اقتصادی گذاشت.
افزایش ورودی نگارخانه ها برای هنرآموزان مشتاقی که امکان فروش پیدا نمی کنند، شاید برای نگارخانه دارها سود داشته یا ویژگی های هنری و فرهنگی داشته باشد، اما نباید این منفعت مالی را مستقیماً در فهرست درآمدهای مالی هنر منظور کرد. تعداد زیادی نگارخانه های هنری در سال های اخیر شروع به فعالیت کرده اند. حراج های کوچک و بزرگ در بخش خصوصی و دولتی، سایت های ارائه و فروش آثار هنری و... در آمارهای رسمی رشد زیادی کرده اند در حالی که مفهوم کالای هنری و اثر هنری برای هنرمندان و خریداران و فروشندگان و... چنان که باید روشن نیست.
چقدر تکثیر ناگهانی نگارخانه ها و حمایت از بازارچه های هنری و تبلیغات ساختگی، متناسب با نیاز مخاطب و افزایش تقاضا در بازار هنر بوده؟
تصور کنید که انتظار داشته باشیم با ده برابر شدن نانوایی های یک محل، بدون هیچ تغییر شاخص دیگری، مصرف نان اهالی هم ده برابر و یا حداقل چند برابر شود.در نتیجه باید پذیرفت؛ تمرکز بر عرضه هنر و تراکم آن، تناسبی با ورود سرمایه های تازه و خریداران تازه نفس بازار هنر ندارد.
بازار ترکیب پیچیده ای از عناصر مختلفی است که حالا در حوزه هنر با رشد نامتناسب بخش هایی از آن، موجودی عجیب الخلقه از آن رخ نموده و برای هیچکس آشنا نیست. متاسفانه نهادهای دولتی هم در این سردرگمی، به جای «تولید ثروت» و افزایش ظرفیت ها و تقویت زیرساخت ها، معمولاً به شعارهای عوامانه یا نقش فعالان بخش خصوصی برای «کسب درآمد» تمایل بیشتری نشان داده اند.