در سالی که گذشت در ایرانآرت چهها گفتیم که دوست داشتید یا نداشتید؟
همه بمبهایی که در نودوهفت و ایرانآرت ترکیدند!
تحریریه ایرانآرت همواره سعی داشته تحت تاثیر موجهای معمول زودگذر قرار نگیرد و تاثیر خودش را بگذارد
ایرانآرت: معمول است که رسانهها در پایان سال، وقایع و رویدادهای مهم را روی نوار زمان بررسی میکنند. ما نیز در ایران آرت، طی چند گزارش به رویدادهای مهم هنر ایران پرداختیم؛ در این گزارش اما تایملاین برخی رویدادها را از خودمان پی گرفتیم و بررسی کردیم که ایرانآرت کجاها مرکزالثقل رویدادی قرار گرفت و در چه بزنگاههایی، توانست جریانی بسازد و موجی راه بیندازد.
ایرانآرت به فراخور اهداف و نوع فعالیتهایش بر ادبیات و هنر ایران و جهان متمرکز است و بدیهی است در میدان رصد رسانهها، به این بیندیشد که اخبار رویدادهای مهم را پوشش دهد. در این مسیر، ما، علاوه بر پوشش رویدادها، درصدد این بودیم که امضای خودمان را پای پوشش رسانهای رویدادها ثبت کنیم و تحلیل خودمان را ارائه دهیم. عجالتا در رابطه با اخبار دنیای هنر ما سعی داشتیم گزیدهای از رویدادهای هنری روز جهان را با سرعتی که شما را از رصد سایتها به زبانهای دیگر بینیاز کند گام برداریم؛ در این مسیر، هر روز با خبرهایی از گالریها، موزهها، حراجیهای هنری و دیگر رویدادهای هنرهای تجسمی و فراتر از آن سایت را در تایملاین هنر جهان بهروز میکردیم.
در این میان و بهخصوص در ارائهی تحلیلها، تحریریه ایرانآرت همواره سعی داشته تحت تاثیر موجهای معمول زودگذر قرار نگیرد و تاثیر خودش را بگذارد. از همین رو، گاه شاید در بررسی رویدادها، به نظر برسد که ما خلاف جریان اصلی و مرسوم که اغلب از جانب شبکههای اجتماعی هدایت میشود قرار میگیریم. باید بگوییم ما هیچگاه نافیِ قدرت نفوذ و تاثیر این شبکهها نیستیم و اتفاقا خودمان در این رسانهها هم به صورت مستقل و هم به صورت شتابدهنده محتوای سایت حضور داریم، اما سعی کردهایم از برخی جوسازیهای هیجانی معمول در این شبکهها کناره بجوییم و تحلیلی ارائه دهیم که نه خوشایند پسندهای زودگذر روز، بلکه مورد وثوق فعالان هنر و ادبیات قرار بگیریم و اگر در این وانفسا حرفی میزنیم، کمی آنسوتر از این موجها را ببینیم و به ارتقای سطح فعالیت اصیل هنری کمک کنیم.
اما در سالی که گذشت در ایرانآرت چه کردیم و چهها گفتیم که گاه مورد توجه شما همراهان و هنرمندان قرار گرفت؟
نوروز سخت نودوهفت برای ایرانآرت
این روزهای تعطیلات نوروزی برای ما در ایرانآرت، سالگرد سختترین روزهایمان است؛ برای یک رسانه چه چیزی سختتر از بهدورماندن از مخاطباناش میتواند باشد. سال گذشته در همین روزها، ایرانآرت فیلتر بود؛ ساعت پنج بعد از ظهر 22 اسفند بود که در اثر فضاسازیهای رسانه های تندرو، ایرانآرت بدون دریافت تذکر و بدون اطلاع قبلی، ناگهان از دسترس خارج شد. ماجرای فیلترینگ سایت، هفده روز ادامه داشت تا اینکه نهم فروردینماه سایت به حالت عادی بازگشت. آن روز طی یادداشتی نوشتیم: «ایران آرت در اندیشه رسیدن به سایتی ست که حداکثر نیازهای خبری جامعه هنری را پاسخگو باشد؛ از این رهگذر علاوه بر هنر که گرایش اصلی ماست، مهم ترین اطلاعات عرصه های دیگر را نیز بازتاب می دهیم از ورزش تا سیاست و حتی حوادث؛ و تلاش داریم "هر خبری که اهل هنر باید بداند در ایران آرت منتشر شود. " البته تاکید داریم لحن خودمانی، تا حدی ژورنالیستی و قالب نرم خبری دستور زبان نگارش ماست. تلاش داریم در بازنشر خبرهای طولانی رویکرد مختصر و مفید و صد البته توجه دادن به نکات بسیار خواندنی را سرلوحه کارمان قرار دهیم؛ چنانکه مخاطب ما بعد مدتی به این آرامش خاطر برسد که مهم ترین های هر روز را حتما در ایران آرت می بیند و می خواند. انگار همین دیروز بود نوشتیم : ساعت پنج بعد از ظهر 22 اسفند، در اثر فضا سازی های رسانه های تندرو، سایت ایران آرت بدون دریافت تذکر و بدون اطلاع قبلی، ناگهان از دسترس خارج شد و علاقهمندان از طریق فیلترشکن به این سایت مراجعه کردند... حالا اما روزگار دیگری ست، نوروز آمده با دلار پنج هزار تومانی و جامعه هنر ایران سال پر فراز و نشیب پیش رو دارد؛ ایران آرت هر لحظه همراه شماست».
عجب روزگاری است ما همچنان به قول و قراری که در این یادداشت دادهایم پابندیم و این بار هم نوروز آمده اما نه با دلار پنج هزارتومانی که آن روز گمان میکردیم خیلی گران است!
خداحافظی با معلم دامغانی یک سال پس از تهدید ایرانآرت
سال هزاروسیصدونودوشش برای ایرانآرت، سال دشواری بود. گروه هنرهای تجسمی ما در این سال، با چند گزارش افشاگرانه از حبس موزه پاسارگاد در فرهنگستان هنر که ریاست آن در آن سال بر عهده علی معلم دامغانی نوشتیم. معلم چند بار با ادبیانی هتاکانه به ایرانآرت تاخت و حتی به تهدید ما پرداخت. این حملات، موجی از حمایت هنرمندان از ما را به دنبال داشت. در همان روزها بود که تیتر " بیچاره فرهنگستان هنر" ایران آرت به کلیدواژه جامعه هنری در رابطه با این پرونده تبدیل شد. این ماجراها به شهریورماه آن سال مربوط میشد اما بالاخره پس از یک سال و در شهریورماه هزاروسیصدونودوهفت، در پی شکایات بانک پاسارگاد در همه دادگاهها حکم به رد ادعای علی معلم داده شد و او نیز از ریاست فرهنگستان هنر کنار گذاشته شد.
مقابل هیجان کاذب، جلوی گالری ایوان
لابد خاطرتان هست که در همین شهریورماه، برگزاری نمایشگاه آثار تهمینه میلانی در گالری ایوان، به یکی از پرسروصداترین رویدادهای هنرهای تجسمی در سال نودوهفت تبدیل شد؛ شائبه کپیکاری خانم کارگردان آنقدر کار کرد و ماجرا داغ شد که اصل انتقادها گم و گور شد. در این میان، ما طی یادداشتی با عنوان «برخورد فوتبالی با نمایشگاه نقاشی/کاش تهمینه میلانی و گالری ایوان فرار نکنند» سعی کردیم بر اساس منطق خودمان با این ماجرا مواجه شویم. نگاه حسین هاشمپور در این یادداشت، همانقدر که خلاف جریان و موج داغ و هیجانی آن روزها بود، به نوعی یادآوریِ ملاحظهای هنری هم بود که راهگشا مینمود. او نوشته بود: «وقتی نمایشگاه نقاشی تهمینه میلانی در گالری ایوان ناسزا باران شد، تازه دو زاری برخی جا افتاد ادبیات سخیفی که به جای نقد شایسته در جامعه هنری به خصوص فضای مجازی آن، رواج یافته نه از سوی دشمن، بلکه کار خود من و شما، کار خودی هاست؛ برخورد سهل انگارانه خانواده تجسمی هم موجب شده تماشاگرنماهای هنری مجال جولان بیشتری یابند، با الگوی فوتبالی بسنجیم احتمالا دیری نمی پاید در فضای هنری هم خون به پا شود». او در ادامه ضربه اصلی یادداشتش را در اشتباه سومی که برای برگزاری این نمایشگاه برشمرد، وارد کرد: «نمایشگاه خانم تهمینه میلانی در گالری ایوان سه اشتباه داشت: مهم ترین اشتباه، نمایش اثر یا آثاری که شائبه کپی داشتند، دیگری قیمت گذاری نامناسب و سوم تعطیل کردن نمایشگاه! به حتم کسی تحمل کار کپی را ندارد، خانم میلانی نیز عذر خواست و اثر از نمایشگاه حذف شد. درباره قیمت گذاری، بحث می تواند به درازا کشد؛ در عین حال که می گویند بهتر است هنرمند در این وادی دخالت نکند، الزامی ست قیمت ها از مولفه های شناخته شده بازار هنر تبعیت کند تا فضای هنر مشوش و آشفته نشود و دهها باید نباید اصولی دیگر... اما در نهایت هر هنرمندی آزاد است قیمتی روی اثرش بگذارد، حق اوست، اگر برآورد قیمت پرت باشد، طبیعی ست بدون خریدار می ماند. از این رو اطلاق "قیمت گذاری نامناسب" که آن را در اشتباهات آوردم کاملا نسبی ست، و به جهت حساسیت های این روزهای جامعه ماست.
اما تعطیل کردن نمایشگاه، مثلث اشتباهات این رویداد را تکمیل کرد، نوعی جا خالی دادن و تسلیم شدن در برابر حملات غیرمنطقی شمار معدودی بود که بیش از دلسوزی برای هنر، بوی حسادت و تنگ نظری شان فضا را مسموم کرد؛ گمانه ای که از هر دو خانم ها میلانی و حوری قویمی بعید بود [...] اینکه سلبریتی هایی مانند خانم میلانی حق ندارند نقاشی بکشند و حق ندارند نمایشگاه بگذارند هم فقط نشان می دهد هیتلرهای امروزی دیکتاتورترند!»
ما در تحلیل این رویداد سعی کردیم مخالفان را در خلال شور هیجانی خود، به منطقی صرفا هنری ارجاع دهیم.
پردهبرداری از اتاق فکر دلواپسها
زمزمههای ورود پولهای کثیف به هنر و ظهور پدیده پولشویی در لوای فعالیتهای هنری امسال بیش از هر زمان دیگری شنیده شد. ماجرا اما از جایی به بیراهه رفت که «پولشویی» به اسم رمز حمله دلواپسان به هنر تبدیل شد. کار به جایی رسیده بود که تندروها توانسته بودند عدهای از هنرمندان را هم به دام تحلیل انحرافی خود بیندازند و به هر پروژه موفق هنری با این اسم رمز حمله کنند. ما طی سلسله گزارشها و یادداشتهایمان در این باره سعی کردیم، فعالان هنری و رسانهای را به ماهیگرفتن برخی از این آب گلآلود متوجه کنیم. این پرداختهای رسانهای در ایرانآرت سبب شد نگاه منطقیتری حول ماجراهای موسوم به پولشویی شکل بگیرد. مثلا در یکی از یادداشتهایمان در بهمنماه آوردیم: «نباید بدون سند دیگران را قضاوت کرد. بد اخلاقیهای این روزها را دامن نزنیم، اگر کسی مدرکی دارد به قول دبیر جشنواره فیلم فجر به جای اتهام خشک و خالی در رسانهها، قوه قضائیه را مطلع کند... از این منظر است که معتقدم طراحان نشسته در اتاق فکر، کارشان را خوب بلدند و در روزهایی که تنها راه زنده داشت هنر، جلب سرمایه گذاری بخش خصوصی ست با ناامن سازی فضا، سرمایهها را فراری میدهند و به جیب سرانه فرهنگی کشور دستبرد می زنند. کاش در این روزگار وانفسا، جامعه هنری دقت و هوشمندی بیشتری به خرج دهد».
و چند بازتاب...
علاوه بر اینها بیانصافی است اگر نگوییم بارها در طی سال گذشته مطالبمان مورد توجه هنرمندان قرار گرفت؛ هنرمندان و اهالی ادبیاتی که متن و تصویر گفتوگوها یا گزارشهایمان را در صفحات شخصیشان به اشتراک میگذاشتند تا کسانی که به صورت کتبی یا شفاهی ما را از نقطهنظرات خود آگاه میکردند.
در این میان اما دو واکنش به گزارشهایمان بیش از باقی دیده شد.
حامد بهداد و واکنش به گزارش ایرانآرت
بهمن ماه بود که گزارشی با این عنوان منتشر کردیم: «کلاس تازه جدل در هنر ایران با شرکت حامد بهداد؛ چند تحلیل از تحریریه ایرانآرت درباره ادبیات جدل و طریق گفتوگو به بهانه کش و قوس سه سینماگر ایرانی». در این گزارش از لزوم داغماندن زمینه جدل در بند و بساط روشنفکری نوشتیم و از اینکه برای هموارکردن طریق گفتوگو حتی نیازمند یادگیری ادبیات جدل هستیم. بهانه این تحلیلمان هم همانطور که از تیتر برمیآید واکنش حامد بهداد به حرفهای پرویز پرستویی بود. ماجرا از این قرار بود که کمال تبریزی، کارگردان فیلم «ماموز» از بازیگر فیلمش یعنی حامد بهداد تعریف کرده و تا آنجا پیش رفته بود که او را با آنتونی کویین مقایسه کرده بود. این مقایسه به مذاق پرویز پرستویی، بازیگر همیشه حاضر در صحنه نزاعهای مجازی خوش نیامده و در اعتراض به تبریزی نوشته بود که تن کویین را در گور نلرزاند. حامد بهداد هم پیش از اینکه در مقابل پرسش خبرنگاری قرار بگیرد و مجبور به واکنش شود، پستی اینستاگرامی منتشر کرد؛ او تنها نوشته بود: «جاندار»؛ نام فیلمی که در آن بازی کرده. اما ماجرای واکنش بهداد به پرستویی در این پست، به عکسی که منتشر شده مربوط است؛ ظاهرا پوستر فیلم «جاندار» را میبینیم که تصویر حامد بهداد بر آن نشسته است. این پوستر بهظاهر بین دو پوستر از فیلم «لسآنجلس ــ تهران» با بازی پرویز پرستویی قرار گرفته است. مردی در سالن سینما روبهروی پوستر «جاندار» ایستاده و به حامد بهداد نگاه میکند. ظاهرا با پاسخی کنایی و هوشمندانه و به دور از جار و جنجال مواجه بودهایم.
این گزارش ما، واکنش حامد بهداد را به دنبال داشت. بهداد برای ایرانآرت نوشته بود: «زیبا نوشته بودید، ولى باور کنید منظورى از گذاشتن اون عکس و پست نداشتم؛ اتفاقى بود». او همچنین در پاسخ به سوال ایرانآرت گفته بود: «این عکس با همین ترتیب و همین شکل برای من ارسال شد و من هم به همان صورت استفاده کردم در صفحه شخصیام در اینستاگرام».
دردرسر الناز شاکردوست به خاطر ارجاع به گزارش ایرانآرت
واپسین روزهای سال گذشته نیز، الناز شاکردوست با به اشتراکگذاشتن تصویری از گزارش ما دچار دردسر شد. چند روز پیش مجموعه یادداشتهایی را با عنوان «اثرگذارترین زنان هنر ایران در سال نودوهفت» طی گزارشی در ایران آرت منتشر کردیم؛ در این گزارش، به لیلی گلستان در هنرهای تجسمی، به فاطمه معتمدآریا در تئاتر، به نزهت امیری و هانا کامکار در موسیقی، و به نرگس آبیار و الناز شاکردوست در سینما اشاره کرده بودیم. بازنشر این گزارش در ایران آرت بازتابهایی هم داشت از جمله اینکه الناز شاکردوست، بازیگر سینمای ایران که در جشنواره فیلم فجر اخیر به خاطر بازی در فیلم «شبی که ماه کامل شد» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد، با انتشار تصویری از گزارش ایران آرت، به تیتر ما اشاره کرد و در صفحه اینستاگرامش، ضمن هشتگ ایران_آرت در این باره نوشت. عکسی که شاکردوست منتشر کرد از صفحه گزارش ما در این باره بود و تصویر هم، این بازیگر را کنار آبیار، معتمدآریا، گلستان و... نشان می داد. هر چند او مجبور شد پس از مدتی این پست را حذف کند. کامنت هایی که زیر این پست خانم بازیگر نوشته می شد، گاه بسیار عجیب و زننده بود؛ برخی برنتافته بودند که شاکردوست هم بتواند در چنین فهرستی قرار بگیرد و بدون اشاره به دریافت مهم ترین جایزه داخلی بازیگری از سوی او، می پرسیدند که او چرا باید در کنار دیگر زنان این فهرست قرار بگیرد. ماجرا تا آنجا پیش رفت که این بازیگر، پست اینستاگرامی اش را پاک کرد تا از دردسرهایی که برایش در کامنت ها درست می کنند بر کنار بماند.