با هما تاراجی مدیر گالری تارا در لسآنجلس/ از فروش اثر ایرانی به کمپانی فورد و سفارت آمریکا تا ضرورت های هنر ایران
هما تاراجی، گالریدار ایرانی در امریکا، سالهاست آثار هنرمندان ایران را به خارج از مرزهای کشور میبرد و سعی میکند آنها را معرفی کند و بفروشد.
ایران آرت: هما تاراجی مدیر گالری "تارا" در لسآنجلس است و چند سالی است که در زمینه معرفی آثار هنرمندان ایرانی به مخاطبان خارج از کشور فعالیت میکند. اگرچه او سالها در زمینه تکنولوژی به کار مشغول بوده اما علاقه زیاد او به هنر باعث شد تا کار خود را رها کرده و تمام تمرکز خود را بر روی هنر بگذارد. تاراجی در جریان سفر اخیر خود به ایران مهمان هنرآنلاین شد. گفتوگوی هنرآنلاین با این گالریدار را بخوانید.
درباره علایق هنری خود بفرمایید.
من همیشه هنر و نقاشی را دوست داشتم و در دوره دبیرستان حدود 4-5 سال به کلاس آقای نیما پتگر میرفتم ولی وقتی برای رشته فیزیک در دانشگاه تهران قبول شدم، دیگر نمیتوانستم به پدرم بگویم که میخواهم به ایتالیا بروم و هنر بخوانم. در نتیجه بعد از دانشگاه تهران, در سال 1975 برای تحصیل در رشته علوم کامپیوتر به آمریکا رفتم. اولین کارم هم در سازمان ناسا بود و پس از آن هم سالها در امریکا کار کردم. در این مدت همیشه دلم پیش هنر بود تا اینکه در سال 2001 بعد از 15 سال به ایران آمدم و ناگهان مبهوت ماندم که هنر ایران بعد از انقلاب چقدر پیشرفت کرده است. همیشه در سفرهای کاری سر از موزه و گالری درمیآورم و در سفرم به تهران هم این اتفاق افتاد. به موزه هنرهای معاصر تهران رفتم و همینطور در موزه قدم میزدم که به دفتر امور بینالملل رسیدم. وارد آن دفتر شدم و گفتم میخواهم آثار هنرمندان ایرانی را در آمریکا نمایش دهم. دکتر سمیع آذر خیلی از من حمایت کرد و از آن موقع شروع به نمایشگاه گذاشتن در آمریکا کردم و سالی یکبار در بوستون، هیوستون، لسآنجلس و شهرهای دیگر نمایشگاه میگذاشتم.
انتخاب آثار نمایشگاهها کاملاً به عهده خودتان بود؟
بله. آقای سمیع آذر گفتند آثار را خودت انتخاب کن و ما آنها را به آمریکا میفرستیم. من نمایشگاه اول را با آثاری از محمد احصایی، کورش شیشهگران، فریده لاشایی و..... برپا کردم. سالها نزد هنرمندان میرفتم و در مورد نمایشگاه با آنها صحبت میکردم. سال 2010 هم یک نمایشگاه با همکاری دکتر سمیع آذر در لسآنجلس گذاشتم. بعد از آن خودم در یک جای خوب لسآنجلس یک گالری باز کردم و ماهی یک افتتاحیه در گالری داشتیم که استقبال از افتتاحیهها خیلی خوب بود ولی آمار بازدیدهای روزانه باب میل ما نبود و مخارج آن با میزان بازدیدها و فروش آثار هماهنگ نبود. به همین خاطر بعد از دو سال گالری را تبدیل به یک گالری آنلاین کردیم. اسم گالری هم گالری "تارا" است که وابسته به بنیاد آمریکایی هنر معاصر ایران (American Foundation For Contemporary Iranian Art) است. این بنیاد را خودم سال 2003 به کمک حمید لاجوردی برای کمک به توسعه هنر معاصر ایران در آمریکا بنیاد نهادم. البته حمید لاجوردی الان در کشورهای حوزه دریای بالتیک کار میکند و دیگر در امریکا نیست. گالری "تارا" شاخه نمایشی بنیاد آمریکایی هنر معاصر ایران است و یک بنیاد غیرانتفاعی است که در گوگل تبلیغات دارد و افرادی از جاهای مختلف از ما اثر هنری میخرند و این نشان میدهد که چقدر هنر ایران به نظرشان جالب است.
مهمترین آثاری که در گالری "تارا" به فروش رسیده چه آثاری بوده است؟
یک اثر از احمد وکیلی برای دفتر یکی از مدیران کمپانی ماشینسازی فورد خریداری شد و این خیلی برای من جالب بود. بهجز آن، خانمی از سفارت آمریکا در استرالیا اثر پونه جعفرینژاد را خرید و آقایی هم از سفارت برزیل در نیویورک اثری از حسین خوشرفتار خرید. از ملتها و شهرهای مختلف بهطور آنلاین از ما اثر هنری میخرند و خیلی هم راضی هستند. به نظر من هنر ایران در مقایسه با هنر معاصری که الان در جهان عرضه میشود، یک سر و گردن میتواند بالاتر باشد؛ ولی هنوز آنطور که باید شناخته نشده و باید توسعه بیشتری پیدا کند.
اشاره کردید که در ایران به کلاس استاد پتگر میرفتید. چه شد که هنر را بهصورت جدی ادامه ندادید؟
من عاشق نقاشی بودم و آن زمان هم نیما پتگر معلمم بود. بعدها که در آمریکا سر کار رفتم و ازدواج کردم و بچهدار شدم هم در خانه یک استودیو درست کردم و نقاشی کشیدم، اما آنقدر کارهایم نیمهکاره ماند که از خیرش گذشتم. به قول فروغ فرخزاد: "هنر برترین عشقهاست. تا آدمی با همه وجود خودش را به آن تسلیم نکند، او با همه وجود خودش را به آدمی تسلیم نمیکند". در نتیجه وقتی شغل دیگری دارید و در کنار آن مسئولیت خانه و فرزندان را بر عهده دارد، متأسفانه سخت میشود که هنر را ادامه دهید.
گالری "تارا" چند سال یک فضای حقیقی و فیزیکی داشته که بعد به یک گالری آنلاین تبدیل شد. این اتفاق چه تفاوتی در برآیند فعالیت گالریتان ایجاد کرد؟
ما بهطور ماهانه یک نمایشگاه را افتتاح میکردیم که مخاطبان ایرانی و خارجی به افتتاحیه نمایشگاهها میآمدند و این برای ما خیلی جالب بود. الان هم کسانی که در لسآنجلس زندگی میکنند این امکان برایشان فراهم است که بیایند آثار را از نزدیک ببیند. روند کار من در حال حاضر اینطور است که به هنرمندان میگویم عکس آثار جدیدتان را برای من بفرستید تا در سایت بگذارم و اگر در گالری "تارا" برای اثر شما خریدار پیدا شد، اثرتان را از ایران بفرستید تا من آن را برای خریدار ارسال کنم. درست است که آنلاین شدن گالری باعث شده که بازدیدکنندگان و خریداران نتوانند آثار را از نزدیک ببینند ولی درعینحال باعث شده که آدمهایی از شهرها و کشورهای مختلف مخاطب گالری "تارا" باشند. فروش گالری آنلاین بهاندازه قبل نیست ولی گالری آنلاین را هم میشود در جاهای مختلف تبلیغ کرد و وضعیتش را ارتقاء داد.
همیشه تمرکز برپایی نمایشگاه و بازار فروش تان روی آمریکا بوده؟
بله چون در آنجا زندگی میکردم و همهچیز برایم راحتتر و آشناتر است.
به نظر میرسد آمریکا جزء جاهایی است که بازار هنر ایران در آنجا شکل بایستهای به خودش نگرفته و پتانسیل هنر ما در آنجا بالقوه باقی مانده است. درست است؟
بله. در لسآنجلس یکی دو گالری ایرانی وجود داشت که بعد از مدتی بسته شدند و در نتیجه الان دیگر هیچ گالری ایرانی در آنجا وجود ندارد. همینطور در شهرهای دیگر هم من خبر از گالری که فقط آثار ایرانی نشان دهد ندارم. هنر ما در امریکا اشاعه پیدا نکرده و نیاز است که یک گالری دائمی وجود داشته باشد.
بهطورکلی به نظر میرسد رونق بازار هنر ایران در سطح بینالملل به نسبت سالهای 2006 تا 2008 کمتر شده است. بهعنوان یک گالریدار که هنر ایران را بهطور جدی دنبال میکنید، در این مورد چه نظری دارید؟
در کل با شما موافقم. الان کار ایرانی در آمریکا آنطور که باید و شاید شناخته نشده و بازار داغی ندارد. در نیویورک یا جاهای دیگر بعضی با اشتیاق گالری باز میکنند ولی من واقعاً ندیدهام که یک گالری ایرانی که فقط کارهای ایرانی عرضه میکند در آمریکا اوج بگیرد و پیشرفت کند. اخیراً با گالریهای زیادی در نیویورک صحبت کردم و همه میگویند که شما باید هنرمند بپرورانید، یعنی دربارهاش مقاله بنویسید و تبلیغ کنید. هنرمندان در آمریکا با تبلیغات و پول خرج کردن ساخته میشوند چون هنر در کشوری که پیشینه فرهنگی محکمی ندارد، قوی نیست. بنابراین همهچیز در آمریکا با تبلیغات شکل میگیرد. به همین خاطر گالریدارهای خوب نیویورک به من گفتند که شما باید 2 سال روی هنرمندتان سرمایهگذاری و تبلیغات کنید، آنوقت کسانی که تحت تأثیر تبلیغات هستند، میآیند کار میخرند. الان در لسآنجلس به خاطر نفوذ شدید هالیوود، فقط کافی است که یک هنرپیشه را پیدا کنید که کار هنرمندی را برایش تبلیغات کافی کردهاید را بخرد. بعد هنرپیشههای دیگر هم جذب میشوند. شاید در نیویورک یا جاهای دیگر درک و دریافتی دیگر از هنر وجود داشته باشد ولی حداقل در لسآنجلس که من سالها در آنجا زندگی کردهام، این درک خیلی وجود ندارد.
با توجه به نوع فرهنگ و سلیقههای که آمریکاییها دارند، آیا میتوانیم بگوییم که چه نوع آثاری از هنرمندان ایرانی بیشتر موردتوجهشان قرار میگیرد؟
من خودم سعی میکنم آثاری که دلپذیر هستند را روی سایت بگذارم که مخاطب بتواند با آن ارتباط حسی برقرار کند. ما به دنبال این نیستیم که با آثار هنری یک پیغام اجتماعی یا سیاسی به مخاطب بدهیم چون هنر سیاسی بههیچوجه برای آنها معنایی ندارد. مخاطبان غربی آثار آبستره قوی ایران را خیلی دوست دارند و منظرهنگاری هم طرفدار دارد ولی آثار فیگوراتیو و پرتره اینطور نیست. نقاشی مدرن و سنتی ایرانی هم گاهی در مراسم خیریه که سالی یکبار برای بنیادهای غیرانتفاعی پول جمع میکنند، فروش دارد. ما اگر بتوانیم توجه بنیادهای غیرانتفاعی ایرانی را جلب کنیم، ممکن است بتوان بیشتر هنر را اشاعه داد.
در میان جامعه هنری ایران معمولاً عقیده بر این است که دولت بهجای برگزاری رویدادهای هنری، تلاشش را روی اشاعه هنر ایران در سطح بینالمللی بگذارد. شما اگر یک مسئولیت دولتی داشتید، چهکاری برای شناساندن هنر ایران به جهانیان انجام میدادید؟
من آن کارهایی را میکردم که آقای سیدمحمد خاتمی به دنبالش بود. منظورم گفتگو و ارتباط فرهنگی است؛ اینکه بیاییم از طریق هنر و فرهنگ پلی با جهانیان بزنیم و روابطمان را بهتر کنیم. ممکن است ما با یک کشور اختلافات سیاسی داشته باشیم ولی تنها رابطه دو کشور مسائل سیاسی نیست. ما باید به هم احترام بگذاریم و یک پل فرهنگی بین دو کشور ایجاد کنیم. دولت میتواند کمک کند که در خارج از کشور نمایشگاه برگزار شود و تبلیغات شود چون همیشه تبلیغات کمک میکند. یکی از دلایلی که باعث شده من همیشه از خودم برای نمایشگاهها پول بگذارم و سودی کسب نکنم این است که بهترین جا، امکانات و مشاورهای تبلیغاتی را میگیرم. همیشه مقاله و مصاحبه داشتهام چون از این طریق میشود فرهنگ را اشاعه داد. صرف اینکه نمایشگاه بگذاریم و دوستهایمان را دعوت کنیم، فایدهای ندارد.
اشاره کردید که معمولاً در پایان نمایشگاهها ناگزیر میشوید که یک مبلغی هم از جیب خودتان بگذارید. با این وجود، آیا در همکاری با هنرمندان داخل ایران، صرفاً معرفی و دیده شدن آثار برای هنرمندان اهمیت دارد یا از نظر مالی هم منتفع میشوند؟
من با هنرمندان قرارداد میبندم و هزینه ارسال و هزینههای تبلیغات و نمایش را هم خودم به عهده میگیرم. معمولاً قرارداد ما به این شکل است که چند ماه بعد یا پول فروش اثر یا خود اثر را به آنها برمیگردانم. وقتی اثری به فروش میرسد، بلافاصله پول آن اثر را برای خالقش میفرستم. ما چون بنیاد غیرانتفاعی هستیم میتوانیم به ایران پول بفرستیم.
در بسیاری از مواقع در انتقال آثار هنری مسئله حمل و نقل پیش میآید، تا به حال پیشآمده که مشکلی برای رسیدن آثار از ایران به آمریکا پیشآمده باشد؟
خیر. هیچ مشکلی وجود نداشته است. از آن جاییکه همیشه با آدمهای حرفهای که همکارانم هستند در ایران کار کردهام، هیچوقت مشکلی برایم پیش نیامده است.
شما با توجه به شغلتان و علاقهای که دارید، آثار هنرمندان جوان را میبینید و حتی به آتلیهشان میروید و با آنها در ارتباط هستید. جوانان هنر ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
نمیدانم حقیقتاً. شاید بتوانم بگویم از وقتیکه حراج تهران شروع شده است، تنفسهای دیگری به بازار هنر ایران رسیده است. هنرمندان گاهی میخواهند برای حراج کار کنند و این اشتیاق برای ورود به حراج باعث شده که ناپخته جلو بروند. شاید این موضوع تنها اثر منفی حراج تهران بر هنرمندان باشد. اما در کل من هنوز آثار خیلی خوبی میبینم. دائم به من ایمیل میزنند و نمونه کار میفرستند اما شاید از 15-20 ایمیلی که به دستم میرسد، فقط یکی دوتا از آن آثار طوری هستند که بخواهم وقتی به ایران میآیم آنها را ببینم.
ما در دهههای 40 تا 60 هنرمندان خیلی شایسته و تراز اولی داشتهایم. به نظرتان جوانهای ما با آن قدرت هنر ایران را ادامه میدهند یا در هنر افت کردهایم؟
من نمیتوانم در این زمینه نظر بدهم چون در یکی دو سال گذشته بهاندازه قبل به خانه و آتلیه آرتیستها نمیروم و کار نمیبینم. بنابراین جواب سؤال شما را نمیتوانم عادلانه بدهم. نمیخواهم اظهارنظری کنم که پایه درستی نداشته باشد. چیزی که من در مورد چند آرتیست جوان دیدم این بود که داشتند یک کار خیلی قوی انجام میدادند ولی کمکم کارشان عوض شد. یا گاهی حس کردم یک هنرمند کارش خوب است اما بعد خواسته است آوانگارد شود و موتیفهایی وارد کارش میکند که ربطی به فضای هنریاش ندارد.
نظرتان راجع به حراج تهران چیست؟
فکر میکنم خیلی کار خوبی است. وقتی میبینیم حراج کریستیز چقدر موفق است و حالا توانستهایم همان مدل را در ایران پیاده کنیم، این یک پیشرفت بزرگ است. یکجور آیندهنگری و دورنگری است. ما در ایران آدمهای زیادی را نداریم که مثل دکتر سمیع آذر آیندهنگری داشته باشند. کارهایی که ایشان در موزه هنرهای معاصر تهران انجام دادند هم بینظیر بود چون همیشه یک جایی را میبیند که بقیه نمیبینند. من همیشه به خود ایشان هم میگویم که یک آیندهنگر خیلی کمنظیری است. آقای سمیع آذر یک تیم خیلی خوب و قویای هم دارد. بنابراین برگزار شدن حراج تهران در سطح خیلی بالایی است. حالا اینکه بازخوردش در فرهنگ و اخلاق ما چطور باشد، من نمیدانم. بههرحال ممکن است بعضیها حسادت کنند یا بعضیها که کارشان وارد حراج نمیشود، برای آن حاشیه درست کنند و به شایعه بپردازند. به همین خاطر نمیدانم آینده حراج تهران چطور میشود ولی نظرم این است که حراج تهران یک پدیده بسیار پیشرفتهای است.
شما قرار است در بخش بینالمللی حراج تهران با آقای سمیع آذر همکاری کنید. به نظرتان آیا میشود امیدوار بود که حراج تهران به خریداران بینالمللی دست پیدا کند؟
دید دکتر سمیع آذر همیشه روبهجلو است. الان هم ایشان معتقدند که من شاید بتوانم کمک کنم که آثار ایرانی به بازارهای خارجی دست پیدا کند. ما میتوانیم در زمینههای مختلفی پیش برویم. مثلا منابع اطلاعاتی داشته باشیم که آثار و اطلاعات هنرمند را ذخیره کنند و در دسترس مجموعهداران جهانی قرار گیرند. یا شاید بتوانیم خود حراج را از طرق مختلف گسترش بدهیم و بینالمللیاش کنیم. یعنی هنرمندان خارجی را هم بیاوریم یا خود حراج را در جاهای دیگر برگزار کنیم. ما فاصله زیادی با حراج کریستیز داریم و نمیدانم که چقدر میتوانیم مانند آنها سازماندهی داشته باشیم. الان همهچیز در حراج تهران فردی است. دکتر سمیع آذر ایده و قدرتش را دارد و گروهش هم گروه بسیار خوبی است ولی اگر قرار باشد حراج تهران گسترش پیدا کند و جهانی شود، احتیاج به یک سازمان بزرگتر وجود دارد.
نخستین دوره رویداد تیرآرت نیز همزمان با حراج تهران در تیرماه برگزار شد. نظر شما درباره این رویداد چیست؟
به نظرم برگزاری این رویداد قدم خیلی بزرگ و مثبتی در راه اشاعه هنر است که نیاز زیادی به آن داشتیم. امروزه در جاهای مختلف دنیا آرتفرها برگزار میشوند اما در ایران با وجود تعداد زیاد هنرمندان چنین رخدادی وجود نداشت. برگزاری تیرآرت قدم مثبتی است و امیدوارم ادامه پیدا کند.
نقاشهای جوان چطور میتوانند با شما ارتباط برقرار کنند؟
این امکان روی سایت وجود دارد. در وبسایت گالری آدرس ایمیلمان را گذاشتهایم و جوانها میتوانند نمونه کارهایشان را از این طریق بفرستند. آدرس سایت https://taragallery.org و ایمیل info@taragallery.org است.