نشست جمع آوری آثار هنری معاصر در تیر آرت
کامران دیبا: چرخه هنر در ایران ناقص است / دنیل بلیچه: خرید آثار معاصر یک کار انسانی است
نشست جمعآوری آثار هنری معاصر در حاشیه تیر آرت برگزار شد. در این نشست، اهمیت خرید و فروش آثار هنرمندان امروز بررسی شد.
ایرانآرت: نشست تخصصی «جمعآوری آثار هنری معاصر» بعد از ظهر چهارشنبه ۶ تیرماه در حاشیه تیرآرت، برگزار شد. در این جلسه، حمیدرضا پژمان، مدیر بنیاد پژمان و دنیل بلیچه مدیر گالری بلیچه-هرتلینگ پاریس حضور داشتند. همچنین کامران دیبا، معمار و مجموعهدار بزرگ ایرانی از طریق تلفن و هما کاباکچی، مجموعهدار و کیوریتور ترکتبار از طریق اسکایپ این نشست را همراهی میکردند. حمیدرضا پژمان، ملاک انتخاب این افراد را اشتیاق آنها به هنر و هنرمندان معاصر دانست و گفت که هر کدام از آنها در زمینه تخصصی خود مشتاقانه تلاش میکنند که از هنر معاصر حمایت کنند.
نخستین سخنران این نشست کامران دیبا بود. او گفت: من ذاتا مجموعهدار نیستم. نقاشم و دوستان نزدیکم نقاش بودند. جمعآوری اشیا یکجور عادت شخصی است؛ از قدیم چیزهایی جمع میکردم و البته دوستانی داشتم مثل حسین زندهرودی که برای تشویق آنها آثارشان را میخریدم. ولی هدفم از ساختن موزه هنرهای معاصر این بود که یک کلکسیون ملی داشته باشیم. از موزه بود که شروع کردم به جمعآوری آثار هنری و هدفمان این بود که در موزه هنرهای معاصر آثار هنرمندان ایران را جمعآوری کنیم. البته این ماجرا مربوط به وقتی است که در ایران ۲۵ هنرمند جدی بیشتر نداشتیم. در اواسط دهه پنجاه که پول نفت در ایران زیاد شد، مقداری پول در اختیار فرح پهلوی قرار گرفت تا بتواند آثاری را خریداری کند. آثاری مثل فرش، مینیاتور و نقاشیهای قاجار خریداری شد و در موزهها به نمایش درآمد.
او گفت: بنابراین تاکید میکنم که جمعآوری آثار خارجی هدف اولیه نبود و اتفاقی صورت گرفت. رفت و آمد در ایران زیاد بود، همان زمان بود که یک فرد تصمیم گرفت در تهران یک آرتفر بینالمللی برگزار کند. البته امریکا در آن آرت فر حضور نداشت. فرح معمولا در نمایشگاهها شرکت میکرد و برای تشویق هنرمندان کار میخرید. این آثار به پروژه موزه میرسید و در انبار قرار میگرفت. این پروژه ۹ سال قبل از افتتاح رسمی آغاز شده بود.
در موزه هنرهای معاصر کلکسیون آموزشی میخواستیم نه گنجینه
دیبا توضیح داد: هدفمان این نبود که گنجینه درست کنیم بلکه دنبال کلکسیونی بودیم که آموزشی باشد. درواقع ویترینی از هنر غرب داشته باشیم. به همین دلیل تصمیم بر آن شد که یک مدیر خارجی پیدا کنیم که موزه جنبه بینالمللی هم پیدا کند. من موفق نشدم و به همین دلیل به من گفتند که خودم مدیریت را به عهده بگیرم. تصمیم سختی بود و باید همزمان دفتر معماری و موزه را میگرداندم. فشار کاری زیادی بود. موزه از این جهت مهم بود که میخواستیم یک مرجع رسمی داشته باشیم؛ زیرا وقتی موزه باشد، هنرمند ارزش پیدا میکند.
این هنرمند درباره «ادوایزر»های هنری هم گفت: ادوایزر یک موقعیت رسمی دارد و شما به او حقوق میدهید. اما در حال حاضر یک تعدادی گالری داریم که میخواهند به مجموعهدار کار بفروشند. اینها راهنمایی میدهند که در جهت منافع خودشان است. بنابراین گالریدار نمیتواند ادوایزر باشد. ممکن است شما به دوستتان پیشنهاد کنید که فلان اثر را بخرد و این ادوایزری نیست. راهنمای هنری کسی است که میرود معامله را انجام میدهد و درآمدی از این کار دارد.
دیبا گفت: بخش هنری چند زیرمجموعه دارد؛ اول نقاشها هستند که عرضه میکنند و بعد کلکتورها که درواقع متقاضی هستند. بعد موزهها که با جمعآوری آثار به آنها ارزش تاریخی میدهند. بعد از آن گالریها هستند که کارهای نقاشها را عرضه میکنند و بعد از آن حراجها هستند. بعد از آن کیوریتورها هستند و در مرحله بعد نشریات تخصصی قرار دارند. بعد از آن موسسات غیرانتفاعی هستند و سپس دولت قرار دارد که قانون میگذارد. بعد از آن مورخ هنر قرار دارد. در ایران این چرخه ناقص است. درواقع همهچیز داریم و هیچچیز نداریم. ما در ایران یک بخش هنری داریم که شامل نقاشان، گالریداران، حراجیها و کلکتورها است. باقی چیزها را نداریم.
نباید برای ورود آثار هنری به کشور حق گمرک پرداخت/ تقدیر از سمیع آذر
او بخش تجاری کار هنر را مهم دانست و گفت: برخی به دکتر علیرضا سمیعآذر( مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر تهران و بنیانگذار حراج تهران) ایراد میگیرند ولی من معتقدم او خدمت بزرگی به هنر کرده و نقدینگی را به هنر آورده است. یعنی هنر ارزشی مادی پیدا کرده است. دولت باید مشوق این اقدامات باشد. اخیرا فهمیدم یک گالری میخواست حراج بگذارد ولی به او مجوز ندادند. رقابت مگر بد است؟ اگر شما به فرانسه بروید و طی یک بورسیه ۱۵ تابلو بکشید و یا اگر بروید تعدادی تابلو بخرید و بخواهید وارد کشور کنید باید گمرک پرداخت کنید.
این هنرمند توضیح داد: این روند درستی نیست. امریکاییها بخش زیادی از هنر اروپا را به کشور خودشان بردند بدون اینکه بخواهند گمرکی بدهند. اما مردم ایران برای وارد کردن آثار هنری به کشور مجبورند دروغ بگویند. این اتفاق در دولت نمیافتد ولی وظیفه مجموعهداران و گالریداران است که دولت را در این زمینه قانع کنند.
ارزش هنری و انسانی خرید آثار هنری معاصر را به مشتریان توضیح میدهم
در بخش دیگر این نشست، دنیل بلیچه، گالریدار آوانگارد درباره روند گالریداری در پاریس گفت: در درجه اول سعی میکنم با مشتریانم یک رابطه شخصی بسازم و بعد وارد کار شوم. پیش از آنکه کاری بفروشم، تلاش میکنم آنها را متقاعد کنم که خریدن آثار هنرمندان جوان چه کار ارزشمندی است. چیزی که در حین فروش سعی میکنم به افراد بگویم این است که بدانند اگر هنر معاصر میخرند، از طریق آن میتوانند متوجه شوند که در چه دورانی زندگی میکنند.
این مدیر هنری گفت: باور دارم هنرمندان جوان معاصر این موهبت خدادادی را دارند که درک بهتری از زندگی در دنیای معاصر داشته باشند و آن را به مخاطب عرضه کنند. وقتی با یک کلکتور جوان و تازهکار صحبت میکنم سعی میکنم توضیح دهم که جمعآوری آثار هنری یک جور تمرین مغزی است. وقتی متوجه میشوم که مجموعهدار با این قسمت اول مساله، کنار آمده است، وارد قسمت بعد میشوم و سعی میکنم آنها را متقاعد کنم که اثری را بخرند.
بلیچه توضیح داد: وقتی اولین بار کسی اثری را خرید، تلاش میکنم کار با این فرد را ادامه دهم. بعد از آن سعی میکنم فرد را متقاعد کنم که با نهادهای دولتی در ارتباط قرار گیرد و آثاری که خریده را به آنها معرفی کند. نکته خیلی مهم این است که سعی میکنم ارزش هنری کاری که انجام میدهند را برای آنها شرح دهم. زیرا خرید اثر هنری یک انتخاب است. همانطور که آدمها برای خرید قایق تفریحی و یا ویلا پول میدهند، برخی هم برای خرید آثار هنری خرج میکنند. تلاش میکنم برایشان توضیح دهم که ارزش انتخاب آنها چقدر زیاد است.
مدیر ایتالیایی گالری بلیچه هرتلینگ پاریس در ادامه گفت: ارزش انسانی کاری که انجام میشود را حتما برای مجموعهداران توضیح میدهم. زیرا جدا از خرید یک اثر، حمایتی که از یک جوان هنرمند یا یک اجتماع هنری میشود بسیار مفید و مهم است. به عنوان یک گالریست من تنها یک واسطه هستم. یک طرف این رابطه مخاطبهای هنر هستند و طرف دیگر هنرمندان.
او ادامه داد: چیزی که سعی میکنم برای مجموعهداران توضیح دهم این است که عاقبت همه ما رفتنی هستیم، چه هنرمندان و چه مجموعهداران؛ چیزی که باقی میماند یک مجموعه هنری است. چقدر خوب است چیزی که از یک مجموعهدار میماند، منبعی قابل ارجاع در تاریخ هنر باشد.
وی افزود: وقتی که دارم خریداران را متقاعد میکنم آثار آوانگارد را خلاف قوانین رایج مجموعهداری بخرند، از اهمیت حمایت کردن از هنر معاصر میگویم. هدف اصلی من حمایت از هنر معاصر است اما اکثر مواقع شاهد هستم که قیمت این آثار هم به مرور زمان بالا میرود و درواقع سود اقتصادی هم همراه این انتخاب هست. البته هنر هم مثل تمام عرصههای دیگر سرمایهگذاری همراه با ریسکی است. به طور کلی به نظرم ریسک کردن لازمه پیشرفت در هر عرصهای است.
کلکتور واسطه هنرمند و مردم است
هما کاباکچی، مجموعهدار جوان نیز در این نشست گفت: من خودم را یک کلکتور نسل دوم میدانم. زیرا پدرم در دهه هشتاد میلادی شروع به جمعآوری آثار هنری کرد و وقتی در دهه نود به دنیا آمدم، بدون اینکه کاری کرده باشم، وارث یک کلکسیون هنری بودم. این امتیاز را داشتم که کنار پدرم و کنار جمع شدن آثار هنری زندگی کنم. تک فرزند هستم و این امتیاز مهمی بود. ورود من به عرصه کیوریتوری اتفاقی بود، علی رغم اینکه در بسیاری از سفرها همراه پدرم بودم و در مراحل جمعآوری آثار همراه او بودم. دوره لیسانس در لندن تبلیغات میخواندم که پدرم از دنیا رفت.
او ادامه داد: در سال ۲۰۱۰ که استانبول به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا انتخاب شد، این امتیاز را پیدا کردیم که کلکسیون خانوادگیمان را در موزههای بینالمللی دنیا نمایش دهیم. بعد از لیسانس، تصمیم گرفتم فوق لیسانسم را در زمینه کیوریتوری هنر معاصر ادامه دهم. زیرا عرصههای زیادی برای پیشرفت داشت. به نوعی به دنبال توسعه پایدار این مجموعه آثار هنری بودم. کم کم به کیوریت کردن علاقهمند شدم. فهمیدم که این فعالیتها یک شیوه زندگی است. کلکسیون یک موجود زنده است و دائم چیزهایی به آن اضافه میشود.
کاباکچی گفت: یکی از وظایف کیوریتور حمایت از هنرمندان است ولی تنها وظیفه نیست. مهم است که بدانیم وقتی یک مجموعهدار کلکسیونی را خرید قرار است با آن چه کند. مراحل بعدی برای ارتقای جایگاه آثار هستند. به نظرم کلکتور درواقع یک واسطه بین مردم و هنرمند است.