ایتالیا نفت ندارد، هنر، مد و ایده میفروشد / چرا نقاشان ایران به موزیسینهای خیابانى نمیپیوندند؟!
حسین عبدالهاشمپور - نقاشان خیابانى رم و فلورانس پنهان نمیکنند درآمدشان در فصول توریستى روزانه حدود ٢٠٠ یورو است ... مشکل عدم حضور نقاشان ایران در خیابان چیست؟
ایران آرت: ١- ساعتهای دایرهای با زمینه سفید رم که از یک سرى هستند و در همه پیادهروها نصباند و هشدار میدهند بجنبید خوشى کنید که فرصت دنیا با شتاب در گذر است به حوالى پنج عصر میرسند، دیگر همه آنها از راه رسیدهاند، هر یک چنان سریع بساط پهن میکنند که انگار آتلیه سیار شخصى خود آنهاست؛ یکى مجموعهای پرشمار قلمموهای ریز و درشت با خود میآورد و آن یکى دو سه کارتن رنگ اسپرى؛ آنها نه تنها سد معبر به شمار نمیآیند بلکه شهردارى رم از آنان به عنوان سرمایههای معنوى شهر قدردانى میکند و خوب میداند آنها چه پولى به این شهر هدیه میکنند؛ صاحبان برندهاى لوکس خیابان DEL CORSO رم هم مفتخرند همسایگانى دارند که گوهر گرانقدر درون خویش را به توریستهای پولدار میفروشند؛ آنها دیدهاند چه بسیار کسان که پیشپرداخت نقاشى دادهاند و فرصت نیم ساعته آماده شدن اثرشان را در مغازهها پرسه زدهاند و پولهای خوبى هم خرج کردهاند؛ رومانا، یکى از همین نقاشان خیابانى که ٧٠ و چند ساله خود را معرفى میکند و نزدیکیهای پلههای اسپانیایى در همسایگى لویى ویتان، دیور، شنل و جرجى آرمانى ... مشغول کار است، میگوید اگر کارش به اندازه "رافائل" (نقاش ایتالیایى) نمیارزد اما حتماً سرقفلى جایش به اندازه یکى دو اثر او میارزد لذا به نوهاش وعده داده اگر مثل او نقاش خوبى شود حتماً این سرقفلى را براى او به ارث خواهد گذاشت، البته به شرط آنکه رومانا دوم از رم امضا کند! و اینگونه در زمانه جهانیسازی که همه شهرها کپى پیست هم شدهاند، رم، فلورانس، ونیز به لطف گرامى داشت هنر و اصالتهای معماریاش شناسنامهای متفاوت براى خود به ثبت رسانده است؛ ٢- تماشاى نقاشان در حال کار کردن از جمله جذابیتهای پیادهروهای رم است؛ برخیشان پنهان نمیکنند درآمدشان در فصول توریستى روزانه حدود ٢٠٠ یورو است؛ دستکم روزى ١٠ نقاشى ٢٠ در ١٥ سانتیمتری میفروشند؛ گاه کپیهای استادانه از بزرگان هنر، گاه آفرینشهای هنرى خودشان و گاه پرترههای توریستها در پسزمینه پلههای اسپانیایى که ناخودآگاه هر غروب میعادگاه مسافران میشود؛ لذا به خلاف روح عموم هنرمندان، نقاشان خیابانى رم، پاییز و زمستان را دوست نمیدارند و اغلب نقاشیهایشان سرشار از رنگهای گرم و زرد است؛ نقاشیهای کوچک ٥ در ٥ سانتیمتری که ٥ یورو میفروشند و نقاشى روى بوم ١٠٠ در ٧٥ که فاقد چارچوب هستند را ١٥٠ یورو میگویند اما ١٠٠ یورو هم میدهند. ٣- پرسش جدى ست که چرا چنین نشاط هنرى در خیابانهای تهران، اصفهان، شیراز و هر جاى ایران شاهد نیستیم؟! آیا انبوه نقاشان ما از کار پیش روى مردم واهمه دارند؟ آیا مانند چندین دهه پیش برخى میهراسند تکنیک خاصشان فاش شود و از نان بیفتند؟ یا شاید مشکل از قوانین شهرىست؟ نمیتوان کتمان کرد آنچه شهرهاى یاد شده را حائز موقعیت متفاوت در اروپا و دنیا کرده است انرژى و روح پرطراوتى ست که به واسطه حضور پررنگ هنر در تن شهر جارىست؛ ایران که دستکم از منظر شمار هنرمندان با فراوانى روبروست چرا از این تمهید کمهزینه اما پرفایده بهره نمیبریم؟ خوشبختانه اکنون چند صباحى ست تکنوازان گیتار و ویلن و حتى گروههای کوچک موسیقى، مردم را در خیابانهای تهران میهمان ترانههایشان میکنند، از شما چه پنهان، راستش گاهى به سینما آزادى میرویم و فیلمى میبینیم به این شوق که بعدش جلوى سینما دو سه ترانه زنده نوش کنیم؛ چرا نقاشان از چنین راهکارى بهره نمیبرند؟ اتفاقاً انگشت اشارهام به نقاشان صاحب تکنیک با قدرت بالاى طراحىست که براى تلطیف فضاى شهر و پراکندن انرژى و نشاط به مردم، سهپایه زیر بغل زنند و این فضاى عبوس و ترافیک زده را تغییر دهند؛ شاید باید از شهردارى، سازمان زیباسازى و سازمان فرهنگى هنرى شهردارى در راه تحقق این رفرم شهرى انتظارات جدى داشت.