رقاص خانم و دی جی زن فقط 600تومن
ایران آرت : روزنامه صدا و سیما جام جم، گزارش جالبی منتشر کرده که خواندنش ممکن است شما را با بخشی از متن جامعه که در آن زیست می کنید مواجه کند. گزارشی درباره پارتی و مهمانی و رقاص های حرفه ای و دی جی های خانم و قیمت هر یک از آنها.
جام جم نوشته : اگر یک نفر بخواهد برای برگزاری مهمانی، جشن تولد، عروسی یا هر برنامه مشابه دیگری یک خواننده یا گروه موسیقی را دعوت کند، میتواند با یک چرخ زدن ساده در فضای اینستاگرام به انواع و اقسام صفحههایی برسد که در حال فعالیت هستند و میگویند مهمانیها و جشنها را به بهترین شکل برگزار خواهند کرد. گشت و گذار در اینستاگرام نشان میدهد این صفحهها حسابی خودشان و کارشان را تبلیغ میکنند و ظاهراً کار و بارشان، سکه هم است!
یکی از دی جیها که دختر خیلی جوانی است در تولد یک دختر بچه مشغول خواندن و انجام حرکات موزون با اوست.مادر دختر بچه هم خیلی خوشحال در کادر حضور دارد و ظاهراً از دعوت یک دی جی و برگزاری تولد متفاوت برای دخترش بسیار راضی است.
در صفحههای مشابه هم همین خبرهاست. دختران جوانی که میخوانند و میخرامند و تولدها و عروسیهایی که دی جیهای جوان در آنها به اجرای موسیقی میپردازند. از شام شبانه و دوستانهای که اجرای موسیقی زنده چند ساعته می خواهد تا تولد کودک و نوجوانی که خانواده اش قصد دارند تولدش را به یک اتفاق خاص بدل کنند، دی جیهای خانگی همه اینها را پوشش میدهند. دی جیهایی که در میان آنها آنها زنان دی جی هم نقش پررنگی پیدا کرده و حالا تبدیل شده اند به ستارههای جشنهای تولد و مهمانیهای خانگی. میتوانید صفحههای مجازی را ببینید که چندین هزار دنبال کننده دارند و در آنها ویدئوها و عکسهایی از اجراهای انجام شده دیده میشود.
همه چیز هم آنقدر شیک و جذاب به نظر میرسد که شاید خیلیها را وسوسه کند که گوشی تلفن را بردارند و یکی از این دی جیها را برای مهمانی هایشان دعوت کنند. احتمالاً در آن لحظات همچنان محو رنگ و لعاب و جذابیت تصاویر و ویدئوها شوند که بخواهند مهمانی شان این بار متفاوت از همیشه باشد، آنقدر که اصلاً هم فکر نکنند این صفحهها قانونی نیستند و در صورت بروز هر گونه اتفاقی احتمالاً دستشان چندان به جایی بند نخواهد بود، چرا که خود ابتدا وارد یک کار غیر قانونی شده اند.
ماجرا را خیلی جدیتر از آنچه فکرمیکرده ام، میبینم و خلاصه تصمیم میگیرم بشوم مادر یک دختر بچه ۵ ساله، خواهر داماد، میزبان و برگزارکننده یک مهمانی دوستانه ساده در خانه و چند شماره از روی صفحهها برمی دارم و یکی یکی با آنها تماس میگیرم.
میانگین ۶۰۰ هزار تومان
اولین شماره را که میگیرم چند بوق میخورد و آقایی جواب میدهد. بیشتر تعجب میکنم که دسترسی به دی جی هم اندازه دانلود همان موسیقی مورد نظر راحت و ساده است. اسم صفحه شان را به زبان میآورم و میگویم میشود با خانم فلانی حرف بزنم. میگوید نه خودشان که جواب نمیدهند. من مدیر برنامه هایشان هستم. حیرتم بیشتر میشود که خانم دی جی مدیر برنامه هم دارد! اما زود خودم را جمع و جور میکنم و میروم توی نقشم.
نقش مادر دختر ۵ سالهای به نام آتریسا. میگویم به زودی تولد دختر ۵ ساله ام است و شرایط را میپرسم. میگوید خواننده و امکانات صوتی برای سه ساعت ۶۰۰ هزار تومان.
میپرسم نوازنده ندارید که میگوید با نوازنده هم قیمتها خیلی فرق دارد و هم شرایط که ما نداریم، بعد تاریخ تولد دخترم را میپرسد، هول میشوم و نزدیکترین تاریخ تولد اطرافم یعنی همکار یک میزآنطرفتر را میگویم. آقای پشت خط میگوید پس خیلی وقت ندارید، عجله کنید. بعد میگوید صبر کنم، تقویمش را نگاه کرده و میگوید تا یکی دو ماه آینده پنجشنبه و جمعه هایشان پر است و اگر نجنبم، روزهای دیگر را هم از دست میدهم.
میگویم اگر بیشتر از سه ساعت بشود چه؟ اما تاکید میکند که بیشتر نمیشود و خانم دی جی اذیت میشوند. با خودم میخندم و به این فکر میکنم که این دی جیها از خوانندههای رسمی که حاضرند سه سانس پشت هم روی صحنه بروند، ناز و ادایشان بیشتر است! خلاصه قرار میشود به او خبر بدهم و خداحافظی میکنم.
سالن چیه؟ فقط خونه و باغ
این بار میشوم خواهر عروس و شماره دیگری را میگیرم. شرایط را میگویم و قیمت میگیرم. برای سه ساعت یک میلیون تومان. میپرسم رقصنده هم دارند؟
خانمی که پشت خط است، میگوید اگر برنامه مان قطعی شود و با هم کنار بیاییم میتوانیم برویم سراغ این موضوع و قیمت هایش و…، چون رقصندههای خوبی میشناسد که میتوانند به گفته او اصلاً عروسی را از این رو به آن رو کنند!
تاریخ عروسی را هم میگویم هنوز قطعی نشده، اما قبل از ماه محرم خواهد بود و از آن سوی خط میشنوم در هر صورت سرشان خیلی شلوغ است، بهتر است هر چه زودتر تصمیم بگیریم. بعد میگویم حالا سالن را بگیریم که خانم آن طرف خط هم از کوره در میرود ومی خواهد خودش را جمع و جور کند که داد نزند! «خانوم سالن چیه؟ صدای خواننده زن نیاد و این حرفا… دردسر داره. ما عروسی باغ و خونه باشه میریم»
میگویمای بابا وسع ما به باغ و این حرفها نمیرسد. شماره دیگری را میدهد و میگوید اینطور هم نیست. میگوید تماس بگیرم و شرایط را بپرسم، میشود کنار آمد و خانه یا باغی در تهران و همین اطرافش گرفت البته با تعداد مهمانهای محدود و البته با توجه به وسع مالی برگزار کننده، پذیرایی محدودتر.
با شماره جدید تماس میگیرم، از قیمتهای نجومی تا معمولیترین هایش را میشنوم. از خانههایی در مناطق مختلف تهران تا باغهای اطراف تهران. با امکانات کامل. عکاسی، شام و میوه و شیرینی. میپرسم اگر چیز دیگری بخواهیم… و حیرت زده میشنوم هر چه بخواهیم هست، اما هزینه دارد! حس میکنم نفسم گرفته، خداحافظی میکنم و شماره را هم بلاک!
خوشا درآمد!
خب برای شماره سوم باید نقش تازهای بگیرم، اول کمی قدم بزنم و این نقش دوم دشوار را فراموش کنم، یک لیوان آب بخورم و… خلاصه کمی تمرکز میکنم و تمرین و میروم سراغ نقش تازه. خانمی هستم که مهمانی دارد و دلش میخواهد در مهمانی عصرانهای که فامیل و دوستان را دعوت کرده به قول معروف بترکاند و چشم همه را در بیاورد! بماند که توی دلم به نقشم یک خدا به دور هم میگویم و از این یکی انگار بیش از همه راضیم. با شماره سوم تماس میگیرم، کارشان جدیتر از این حرف هاست انگار، هم شماره ثابت دارند و هم شماره موبایل.
شرایط را میگویم، یک مهمانی عصرانه دو سه ساعته که «می خوایم بترکونیم». گروهی بیاد که همه چی تموم باشه! و میشنوم که برای خانه همان یک نفر با سیستم صوتی میآید و فضای آمدن گروه نیست. قیمت هم همان سه ساعت ۶۰۰ هزار تومان است.
با خودم حساب میکنم هفتهای دو اجرا هم در همان روزهای پنجشنبه و جمعه بروند از من روزنامه نگار و آن معلم حق التدریسی و اغلب کارمندان و همه کارگرانها درآمدشان بیشتر است.
تیپ شناسی دی جیها
به صفحهها برمی گردم، با دقت بیشتری چهرهها را نگاه میکنم. بینیهای عمل شده سربالا، لب و گونههای بوتاکس شده، ابروهای یک کیلومتر بالاتر از چشم و موهای طلایی و آبی و بنفشی که احتمالاً کلی اکستنشن هم لابه لایشان است، بعلاوه اندامهای لاغر مد روز تیپ این دی جیها را ساخته است. خوب حرکات موزون بلدند و اغلبشان هم تا دلتان بخواهد افتضاح میخوانند.
میایستند با بچه سه ساله و چهار ساله میرقصند و مثلاً تولدش را خاطره انگیز میکنند. میروند عروسی و با حضورشان به عنوان پدیدههای نوظهوری که هنوز همه گیر نشده، میشوند گل محفل و هم برگزار کننده کلی ژست میگیرد و به قول معروف بادی به غبغب میاندازد که ببینید چه کرده ام و هم جناب دی جی چند ساعتی خوش میگذراند و پولش را میگیرد. بعد هم احتمالاً بقیه حاضران شماره اش را میگیرند که از قافله عقب نمانند و او را راهی میکنند، برود.
خب چه بدی دارد، هم فال است و هم تماشا! این یک بخش ماجراست، اما ماجرا حتماً از نظر قانونی هم ابعاد دیگری دارد. شاید همه چیز به همین شیکی و زیبایی که میبینم پیش نرود و اتفاقات دیگری هم پشت پرده همین جشنهای ساده رخ دهد.
حواسمان هست
با سرهنگ رامین پاشایی، معاون اجتماعی و سخنگوی پلیس فتا تماس گرفته و تمام آنچه را در جریان نوشتن این گزارش گذشته را با او در میان میگذاریم. او درباره فعالیت این صفحات به جام جممی گوید: ما به طور مداوم در حال رصد فعالیتهای غیرقانونی در فضای مجازی بوده و با صفحاتی که تولیداتی مجرمانه و یا غیراخلاقی دارند، برخورد میکنیم. او ادامه میدهد: در طرح امنیت اخلاقی هم موارد بسیاری را شناسایی و طی مراحل قانونی با آنها برخورد کردیم. این صفحات هم در رصد قرار گرفته و بر اساس فعالیتهای مجرمانه شان به مراجع قضایی معرفی خواهند شد.
معاون اجتماعی ناجا بعد دیگری از ماجرا را هم به میان کشیده و میگوید: بخش عمدهای از این صفحات متعلق به افرادی است که فعالیتهایی کلاهبردارانه دارند، قرار میشود در ازای دریافت مبلغی پول به عنوان بیعانه خدمات و یا کالایی را به مردم ارائه کنند، اما بعد از گرفتن پول دیگر خبری از آنها نمیشود و پاسخگوی تعهد خود نیستند. این اتفاقات حتی در خرید لباس هم برای مردم رخ میدهد چه رسد به فعالیتهایی که بار مجرمانه هم دارند و مشخص نیست تعهدی در برابر مبلغی که دریافت میکنند، داشته باشند. ابعاد این ماجرا، اما از یک مسأله قضایی و پلیسی فراتر میرود. ریشههای فرهنگی و اجتماعی این قبیل پدیدهها را باید بررسی کرد. از جامعه شناسان و روان شناسان گرفته تا علما و حوزویان و دانشگاهیان باید به بروز این ناهنجاریها فکر کرده و راه درمان آن را بجویند.
حالا که مردم میخوان خوش باشن شما چکارهاید که فضولی میکنید؟!
شما ناراحت هستید
شما نارحت هستید
آقایان همین که حواسشان باشد کافی است
خوشا خجسته دی جی ای
چقدر راحت شده دیدن اینها