امیر دژاکام از اقتصاد تئاتر و زیباییشناسی مخدوش نمایش ایرانی میگوید
نمایش، چلوکبابی و سوپر مارکت یا چهطور میلیاردرها به خاطر سیمیلیون تئاتری شدند!
اینکه هنر به کالا و تجارت تبدیل شود، یکی از برآیندهای اقتصاد آزاد مبتنی بر مدرنیته است
ایرانآرت، صابر محمدی: حضور امیر دژاکام از پیش از سالهای وقوع انقلاب اسلامی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر تا همین امروز که او «نیلوفر و نفت» را به کارگردانی خودش روی صحنه دارد، حضور مداوم و موثری بوده است. نزدیک به چهار دهه حضور مستمر در تئاتر از او، ناظری تمامقد و کارشناسی تمامعیار ساخته است؛ کسی که با معدود فیلمها و سریالهایی که بازی کرده، برای عموم هم شناختهشده است، اما عمده اشتهار او بین اهالی تئاتر قابل تعریف است.
مدتها بحث بر سر این بود که آیا اهالی تئاتر باید با ورود ستارههای سینما به هنرهای نمایشی کنار بیایند یا نه؛ بحثی که امروز به نظر میرسد بسیار فرسایشی است و دیگر موضوعیتی هم ندارد. کار از این کارها گذشته و طغیان آن سیل را امروز با هیچ سدی نمیتوان متوقف کرد، اما حالا چه باید کرد؟ تحلیل شما چیست؟
ورود ستارههای سینما به تئاتر، فینفسه دچار اشکالی نیست، اما وقتی با حضور مستمر و متعدد عدهای، عدهای دیگر از تئاتر بیرون میمانند، آسیبها سربرمیآورد. از سوی دیگر این وضع، اگر به هر دلیلی سببساز نزول ارزش هنری یک نمایش یا خود بازیگر شود، دیگر میشود در رابطه با ایراد و اشکالش صحبت کرد، اما مساله اصلی، به اهداف تجاری در تئاتر مربوط است. در فرهنگ دینیمان هم هست که کاسب حبیب خداست، اما یقینا هنرمند کاسب نیست. اینکه هنر به کالا و تجارت تبدیل شود، یکی از برآیندهای اقتصاد آزاد مبتنی بر مدرنیته است. در این ایده، بازگشت سرمایه و بیشتر به حرکت درآوردن آن در اولویت است. پیوند اقتصاد آزاد با مدرنیته منجر به این میشود که همه پدیدهها را صرفا بنا به ارزش مادی آنها تحلیل کنیم.
تئاتر چرا به اینجا رسید که بالاخره برای بقای خود، به فرامتنها دل خوش کرد؟
بدیهی بود که طی آن روند، به اینجا خواهیم رسید. از تئاتر در طول این سالها حمایت خاصی نشده است. مرکز تئاتر دفاع مقدس را ببینید که خود من هم جزو موسسانش بودم. این مرکز بودجه هنگفتی برای تئاتر دارد، اما در سال از سه نمایش هم حمایت نمیکند. کمکهای حوزه هنری هم به تئاتر کارساز نبوده است.
سوال دیگری که در رابطه با دوگانه حضور ستارههای سینما در تئاتر مطرح است، این است که خب... تئاتر از حضور آنها استفاده میکند برای بقا، اما آنها که از سینما پول بهتری درمیآورند، چه انگیزهای از حضور در تئاتر دارند؟
البته پیش از اینکه توضیح بدهم آنها از تئاتر هم درآمد بدی کسب نمیکنند، باید به انگیزه مهمترشان اشاره کنم. بدیهی است که آنها هم میدانند بازی در نمایشهای خوب، برای آنها مشروعیتزاست، اما درباره رابطه اقتصادیشان با تئاتر هم میتوان بحث کرد. البته کمتر بازیگری با اهداف اقتصادی وارد هنر نمایش میشود، اما بازیگران مطرحی که در دو سه اجرا حاضر میشوند، اغلب به همین دلیل اقتصادی پرکارند. میبینیم که برخی بازیگران طی یک شب در دو تا سه اجرا حاضر میشوند و میپرسیم که مگر این رویکرد با روح تئاتر همخوان است؟ اغلب نمایشهایی که اجرا میشوند، کمترین سختی را به خود نمیدهند و با دو سه بازیگر و درامی ساده و طراحی لباسی دمدستی، که به جایی هم برنمیخورند، صرفا مخاطب را سرگرم میکنند. درامهایی که در سالهای اخیر با متنهایی از نیل سایمون یا دیوید ممت جواب داده و بارها آزموده شده است. باید پرسید چرا دیگر «فتحنامه کلات» را اجرا نمیکند؟ چرا آثار سخت شکسپیر مثلا «ریچارد سوم» اجرا نمیشود؟ چرا سراغی از چخوف نمیگیریم، مگر آقای زنجانپور برود سراغ چخوف. امروز با درامنویسانی بسیار معمولی مواجهیم.
برای خلق اثر فاخر باید منتظر حمایت دولتی ماند؟
سرمایه خصوصی وارد تئاتر شده و البته که این بسیار خوب است، اما این روند باید با اصلاحاتی همراه شود. با قرارداد دولتی، اثر فاخر نمیشود. هنوز هم دیوان حافظ بدون قرارداد با دولتها منتشر میشود و مخاطب دارد. تئاتر آنقدر باید درخشان باشد که مردم به آن مراجعه کنند. باید بدانیم که بین کسب رضایت تماشاگر با جلب مشتری فرق اساسی هست. تئاتر چلوکبابی و سوپرمارکت نیست. دخل تئاتر همان شب اجرا شمرده نمیشود، 20 سال بعد شمرده میشود. دخل اکبر رادی یا دخل محمود استادمحمد برای ما چقدر بوده است؟ دخل حافظ و شاهنامه فردوسی چطور؟ اینها مدام به ما مایه میدهند. مایهشان قوام فرهنگی است؛ ساختن انسانهایی که شعور دارند و به تفکر مجهزند. اما برگردیم به پاسخ سوال قبلی شما. حال، اگر بازیگری طی یک شب در دو سه تا از این نمایشها هم روی صحنه برود، مشکلی پیش نمیآید، چون هریک از این اثرها سادهاند و زحمت چندانی را طلب نمیکنند، اما وقتی بازیگری در دو سه نمایش حسابشده طی یک شب روی صحنه برود، محل تردید است. اگر قرار بر این باشد که نمایش، نمایش باشد، قاعدتا نمیتوان در یک روز روی سه صحنه حاضر شد.
دقت داشته باشید که اگر یک اجرا، 40 جلسه تمرین نیاز داشته باشد و روزی هم یک ساعت از بازیگر وقت بگیرد، با حسابی سرانگشتی برای بازیگری مطرح، 30 میلیون درآمد در پی خواهد داشت که عدد کمی در تئاتر نیست. همین، یکی دیگر از دلایل بروز این ماجراست. این، تئاتر ما را به صورت اتوماتیک محافظهکار میکند. بدیهی است با استقرار چنین وضعی، زیباییشناسی اثر در اولویتهای بعدی قرار میگیرد و این فاجعه است. مسئول بروز این وضع، خود مسئولان هستند که از تئاتر حمایتی نمیکنند.
از سویی ما سالهاست با افول گروههای تئاتری مواجهیم و کمتر گروهی هست که سالها و با مداومت نمایش اجرا کند. گروه شما اما چند دهه است که پابرجاست. برای حفظ گروهی پویا و فعال در تئاتر چه باید کرد؟
اساسا یکی از دلایل همین افول زیباییشناسی نمایش امروز ما و پیامدهای بعدی آن مانند ورود ستارههای سینما به تئاتر و پرکارشدن بیمنطق برخی و به سایهرفتن برخی دیگر، همین فروپاشیدن گروههای تئاتری است. سالها قبل در گفتوگو با یک روزنامه گفتم معتقدم تئاتر بدون گروه دائم وجود ندارد. دقت کنید همه جریانهای تئاتری جهان که تزهای عمیق فلسفی و ایدههای اقتصادی داشتهاند، گروههایی بودهاند که در کار گروهی مداومت نشان دادهاند؛ مثلا استانیسلاوسکی در لهستان و تئاتر سولی در مسکو یا کاری که برشت میکند. اینها جریانساز شدند، چون گروهشان را حفظ کردند. وقتی گروهها مداومت نداشته باشند، تئاتری وجود ندارد. در بزرگترین گروههای تئاتری معروف دنیا، دیگر چنین مسائلی مطرح نیست. اگر گروه به معنای واقعی کلمه داشته باشیم، تئاتر را میتوانیم زنده نگاه داریم. امروز در تئاتر خودمان، چند گروه بیشتر نداریم، مثل گروهی که داود فتحعلیبیگی دارد یا گروه ماهان خودم. برخی از اعضای گروه ماهان، دهههاست با گروه همکاری دارند. به طور مثال، بهزاد جاودانفر از سال 1368 در ماهان است.