محمد مساوات، بهزاد صدیقی، نمایش های روی صحنه، تئاتر شکوفه های گیلاس
شکوفههای گیلاس محمد مساوات و چند نکته بهزاد صدیقی
از میان نسل جدید تئاتر ایران محمد مساوات با آثار درخشان خود در چند ساله ی اخیر، در تئاتر ایران به جایگاه رفیعی دست یافته بیآنکه بخواهد شلنگ تختهای بیندازد یا دچار منیت و ادعاهای کاذبی شود.
ایران آرت: بهزاد صدیقی ،نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در مطلبی زیر تیتر : « جهانی که ما از آن غافلیم! »به توصیف تئاتر شکوفههای گیلاس نوشته و کارگردانی محمد مساوات پرداخته است.
بهزاد صدیقی نوشته است:
متن شاعرانه و هستیشناسانهی تئاتر شکوفههای گیلاس از جهان پیدا و ناپیدای تأملات بشری سخن میگوید؛ تأملاتی که این روزها در میان هیاهوهای سیاسی و اجتماعی و میان دنیای اتم و جنگل آهن و دیجیتال، محو و گم شده است.
مساوات در تصویرسازیها و صحنهپردازیهای اجرایش از صحنهپردازیهای سینمایی به خوبی بهره میبرد و با طراحی نور و صحنه به همراه طراحی صدای مهندسیشده، برای زمانی در حدود دو ساعت تماشاگر را به تأمل دربارهی درون و بیرون خویش و نیز در نهایت به تفکر در باب طبیعت و رنج بشری وا میدارد. او شکل بصری کارش را که از زبان سینما وام گرفته، با امکانات صحنهای ترکیب میکند تا اجرایی بدیع، چشمنواز و خلاقانه توأم با اندیشههای معنوی ذن و بودیسم را پیش روی تماشاگرانش قرار دهد.
به گمانم مساوات در این اثر، شعری سینمایی با صور خیال زنده میآفریند. او به عنوان کارگردان با حرکات مینیاتوری و مینیمال بازیگران و سکون و سکوتی که در میان دیالوگ شخصیتهای بازیاش ایجاد کرده، همهی هوش و حواس مخاطب را به تسخیر درمیآورد و از عنصر صدا تنها از افکتها و موسیقی آرام گاه به گاه پس زمینهی اجرایش بهره میبرد و میان این عنصر با دیگر عناصر اجراییاش هارمونی و هماهنگی ایجاد میکند تا یکی از بدیعترین تئاترهای این سرزمین را بیافریند. در واقع همهی عناصر اجرایی و صحنهای با تأکید بر سکوتهای جاری در صحنه دست به دست هم میدهند تا تماشاگر لحظه به لحظه متن و اجرا را توأمان همراهی و در خود هضم کند و بدین طریق آهسته آهسته مفاهیم نهفته در اجرا در ذهنش راه یابد.
در این اجرا از شکل و فرم پیشین اجرایی کارگردان، تنها تصویرسازیهایش دیده و دریافت میشود و محتوا در فرمی تازه مطابق با مفاهیم و اندیشههای نمایشنامه و بر اساس اندیشههای ذن و آیینهای ژاپنی جاری و ساری میشود و پیش میرود. در اصل کارگردان به عمد از شیوههای اجرایی خویش فاصله میگیرد تا درون و بیرون آدمی را به وحدت برساند؛ وحدتی که سرانجام در فرم و محتوای آن آشکار میشود و در اذهان ما جای میگیرد.
او با این اجرا روش خاصی برای نگریستن به جهان هستی پیشنهاد میدهد و برای پیش بردن داستان نمایشنامهاش با مهارت از تعالیم و فرهنگ ژاپنی ذن، بودیسم و سامورایی سود میجوید. وفاداری و اطاعت از نجاتدهنده که همان استادِ مردِ سامورایی است و البته هرگز تماشاگر این استاد را نمیبیند؛ و خویشتنداری، توجه به هستی و خودشناسی، مفاهیم مطرحشده در این اثر که از متن دیالوگهای تصویری دو شخصیت زن و مرد برونریزی میکند، همهگی تماشاگر را متوجه خویشتن خویش میسازد.
بیاغراق میتوان گفت از میان نسل جدید تئاتر ایران محمد مساوات با آثار درخشان خود در چند ساله ی اخیر، در تئاتر ایران به جایگاه رفیعی دست یافته بیآنکه بخواهد شلنگ تختهای بیندازد یا دچار منیت و ادعاهای کاذبی شود.
پینوشت: قصدم در این نوشتار نقد اثر مساوات نیست که آن زمان دیگری را میطلبد و منتقدان واقعی به آن همت خواهند گماشت، بلکه بیشتر یادآوری و درنگی بر این اجراست تا با گوش جان دربارهی جهان اثر، اندکی تأمل کنیم.
عکس از مهرداد متجلی