از صدای آژیر خیابان تا رد شدن گربه از روی صحنه تئاتر/ روایت الهام کردا از اجرای متفاوت "در انتظار گودو" در فضای باز
الهام کردا درباره اجرای نمایش "در انتظار گودو" به کارگردانی در امیررضا کوهستانی که در فضای باز پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب و تفاوت آن با سایر اجراهایی که از نمایشنامه بکت روی صحنه رفته است صحبت میکند.
ایران آرت: وقفه یکساله در اجرای نمایش «در انتظار گودو» به کارگردانی امیررضا کوهستانی به بهانه همهگیری ویروس کرونا، گویای یک حقیقت بکتی است. بار دیگر مسأله زمان، انتظار و تعلیق به ساحت تئاتر کشیده شده و یکی از رادیکالترین متون نمایشی در باب مفهوم انتظار را معنایی تازه بخشیده است. از یاد نبریم که این وقفه طولانی میتوانست هر نوع انگیزه را در گروه اجرایی به محاق برد و خوانش کمابیش زنانه از «در انتظار گودو» بکت را برای همیشه به بایگانی بسپارد. اما اهتمام کارگردانی چون امیررضا کوهستانی و همراهی گروه اجرایی، این امکان را بار دیگر مهیا کرد که علاقهمندان تئاتر بتوانند به تماشای اجرایی بنشینند که تقلا دارد روایتی تازه از جهان بکتی ارائه دهد.
به نوشته روزنامه ایران، هر چهار بازیگر زن نمایش تلاش دارند نقشهای عجیب و غریب بکتی را فارغ از تأکید بر جنسیت به اجرا درآورند. چه در پوشش، چه در ژستها و چه در کنشورزیهای بیسرانجام شخصیتهای تکین بکتی این تمنا مشاهده میشود. تلاش مهین صدری، لیلی رشیدی، الهام کردا و مونا احمدی در خلق یک جهان بکتی، قابل اعتنا و ستایش است. کوهستانی با استفاده از زنان بازیگری که هر کدام ذائقه و کیفیت متفاوتی در بازنمایی نقشهای تئاتری دارند، میل آن دارد که بیکنشی، بیفرجامی و خرفتی شخصیتهای بکتی را رنگ و بوی تازهای ببخشاید یادآور نمایشهایی چون بیتابستان و شنیدن.
در ادامه بخشهایی از صحبتهای الهام کردا در گفتگو با روزنامه ایران را میخوانید:
** برای کسانی که قبل از این هم با کوهستانی کار کردهاند شاید آن طور نیست که قرار است با چیزی مواجه شویم که از قبل نمیدانیم. در حقیقت میدانیم و فقط نمیشناسیمش. کوهستانی دقیقاً همان چیزی را که دوست داریم در آن تاریخ و آن جغرافیا بگوییم از دهانمان با دیالوگهایش میکشد بیرون. تازه میفهمیم که انگار او بیشتر از ما به ناخودآگاه ما واقف است و این فقط به خاطر این است که کوهستانی بیشتر از هر کارگردان دیگری که با او کار کردهام، روی انسانهای اطرافش مطالعه میکند.
** به نظر کوهستانی در مقام نویسنده، زنها در حوادث تاریخی همیشه نقش مهمی داشتهاند. در جایی که اغلب مردها منفعل هستند و افسرده، این زنها هستند که با کارهایی هر چند کوچک در حال ساختن هستند. حتی ساختن چیزی درون خود. زنها بیشتر از مردان به روانکاو و روانشناس رجوع میکنند، البته طبق تحقیقات میدانی من و این یعنی فرو نرفتن و فعالیت کردن. در خوانش در انتظار گودویی که کوهستانی دارد شدتِ انفعال کمتر از در انتظار گودوی بکت است.
** من نمیتوانم مقایسهای کنم. بله [بقیه اجراها از این نمایشنامه] دیدهام. هر کدام را در مقطعی از زمان. اما میتوانم راجع به گودویی که اکنون در باغ کتاب اجرا میرود حرف بزنم. کرونا است و مردم باید ماسک بزنند. اجرا در فضای باز است و تمام مدت صدای آژیر از خیابان به گوش میرسد. مردم چهره یکدیگر را نمیبینند و تشخیص نمیدهند به خاطر ماسک. هیچ کس نمیداند چه چیزی در انتظارش است. ذهن بازیگر مثل فضای شلوغ بیرون مشوش است. باید در مقابل این حجم از صداها بتوان حرف زد و حرفها شنیده شود. منظورم همان کلماتی است که میگوییم.
** گاهی گربهای از وسط صحنه رد میشود، میایستد و بیهیچ ترسی با تعجب به ما نگاه میکند. همه چیز مثل ذات خود نمایش ابزورد است و در عین حال انسانی. همه اینها خود به خود نسبت و جایگاه این اجرا را مشخص میکند که لزوماً نشانه خوبی یا بدی اثر نیست. نشانه یکی شدن با شرایط موجودی است که در آن زندگی میکنیم.
** قطعاً اجرا بر اساس شرایط محیطی که در آن اجرا میرویم ساخته شده. این طور نبود که کوهستانی متنی داشته باشد و بگوید برویم یک جایی اجرایش کنیم. متن کارگردانی بر اساس محیطی که در آن اجرا میرویم اتفاق میافتد. گوشهای از جایی که شاید کمی امنتر از خیابان باشد، محصور شده بین تپهها. اگر خصوصیات این مکان را مدنظر قرار دهیم میبینید که چه تفاوتی با سالن، نورهای صحنه و آن سکوت همیشگی محیط داخلی سالن دارد. پس هر عنصری به نظر من بر اساس این محیط ساخته شده. مثل موتور که به سروصدای محیط اضافه میکند آن هم با توجه به آن حافظه تاریخی که از موتور داریم. مثل ویدیو که انگار کل آسمان ایران در آن مستطیل جمع شده. همه این شرایط تحت تأثیر همان مکان است و مکان تأثیر گرفته از اجراست.