صدای اعتراض محمد رحمانیان بلند شد/ ما مُشتی جاهل از همه جا بیخبر بودیم!
ماجرای پخش و فروش بدون اجازه برخی فیلمتئاترها در سامانههای VOD با اعتراض هنرمندان فعال و صاحبنام تئاتر همراه شده است.
ایران آرت: پس از آنکه چند نفر از کارگردانها تئاتر از پخش و فروش فیلم تئاترهای خود در سامانههای VOD ابراز بیاطلاعی و گله کردند و مدیران مرکز بتهوون و سایت تیوال هم توضیحاتی درباره نحوه پخش و فروش فیلم تئاترها ارایه دادند، محمد رحمانیان، کارگردان نمایش "ترانههای قدیمی" که نسخه تصویری نمایش او، هم در سامانههای اینترنتی ایرانی و هم در یک کانال یوتیوب در کنار تعداد قابل توجهی دیگر از فیلم تئاترها منتشر شده است، به این اتفاق اعتراض کرد.
پیش از این محمد یعقوبی گفته بود در این ماجرا حقوق هنرمندان پایمال شده است. وی همچنین اظهار داشت: مقصر اصلی این ماجرا هر سالن تئاتری است که در آن نمایششان را ضبط و پخش کردهاند و از پرداخت حقوق هنرمندان در این سالها خودداری کرده است.
اما محمد رحمانیان در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:
"به قول نجف دریابندری عزیز؛ این چند جمله را فقط برای ثبت در تاریخ مینویسم... فقط برای ثبت در تاریخ. بنابراین از آنجا که میخواهم این ثبت و ضبط قابل چاپ و انتشار باشد، از واژه هایی چون "سه نقطه" و "شش نقطه" استفاده کرده ام و مطمئن هستم مضارعان و مستقبلان برای این عبارتهای نقطهوار جایگزینهای مناسبی خواهند یافت. باری...
روز سه شنبه ششم خرداد 99، گزارشی در ایسنا منتشر شد دربارهی فروش و بارگذاریِ آثار تئاتری در vod و بی اطّلاعی گروههای تئاتری به عنوان صاحبان اصلی اثر، یعنی کسانی که حتی یک پول سیاه هم بابت فروشِ آثارشان به آنان پرداخت نشده است. این گزارش در ضمن شامل مصاحبه هایی هم بود با ایّوب آقاخانی عزیز و لیلی رشیدی دوست داشتنی و محمد یعقوبی گرامی و منِ کمترین، که در آن همگی بیاطّلاعی محض خود را از این دادوستد به صدای بلند اعلام کرده بودیم. پس از خواندن متنِ کامل گزارش ایسنا و مصاحبه ها، کاملاً مطمئن شدم، محترمانهترین نامی که بر روی این رفتار میتوان گذاشت "سه نقطه" است.
امّا فردای آن روز یعنی چهارشنبه هفتم خرداد 99، دریافتم قضاوتِ زودهنگام چه رفتار ناپسندی است و از اینکه برچسب "سه نقطه" را به آن معامله زده بودم پیش خود شرمنده شدم. چرا که طیّ خواندن توضیحاتِ دو سویِ این سوداگریِ هفتاد/ سی، دریافتم حدود نیمی از آثاری که بیاجازهی صاحبان اثر، در vodها به اشتراک گذاشته شده مربوط به دورانی است که شرایط پخش از طریق vod وجود نداشته، اما در قراردادها بندی گنجانده شده که با تکیه بر آن پخشکننده حق دارد، از همهی راههای پخش، از جمله پخشِ اینترنتی استفاده کند و بر طبقِ آن، اجازهی انواع درآمدزایی از آن اثر به پخشکننده منتقل شده است. این جا بود که دریافتم صفت "سه نقطه" چندان زیبندهی این رفتار نبوده و نیست و بهترین حالتی که بر این نوع درآمدزایی میتوان اطلاق کرد، واژهی "شش نقطه" است. در واقع ما مُشتی جاهل و نادانِ از همه جا بیخبر بودیم - و شاید هم هستیم - که بر پایه ی اعتماد متقابل، زیر برگه ای را امضا کردیم که طرف دیگر قرارداد میتواند بر اساس آن همهی حقوقِ اشکال مختلف پخش و توزیع را در اختیار بگیرد و حقّ همه نوع درآمدزایی برای خود قائل شود... و موضوع دقیقاً همین جاست...
آقایان سابقاً محترم! ما نویسنده و کارگردانیم! ما هنرمندیم! ما سرو کارمان با واژه و اجرا و خلاقیّت است! ما از مناسبات این سوداگری بدنام بیاطّلاع بودیم. شما ما را فریب دادید! چرا که نمیدانستیم vod و ساز و کارش چیست و چگونه است و راهکارش کدام است و به کجا می انجامد، امّا شما می دانستید! شما خبر داشتید! شما از جهل ما بر این قرارداد آگاه بودید و دقیقاً به سیاقِ موسّسات مالیِ "شش نقطه" عمل کردید. ما نادان بودیم و به شما اعتماد کردیم و حالا باید چوب این اعتماد را بخوریم و نوش جانی هم نثارتان بکنیم. چرا که قانون روی کاغذ حق را به شما سوداگران میدهد. ما ـ از ایّوب آقاخانی و محمّد یعقوبی گرفته تا لیلی رشیدی و محمّد رحمانیان و دیگران ـ آدمهای اشتباهِ این بازی هستیم. چون در همین ایّام نیز که شما به یُمنِ وجود کرونا همچنان به کسب و کارِ نه چندان پاکیزه ی خود مشغولید، همه ی ما در حال ثبت و ضبط این روزها هستیم.
و یادمان میماند که یاد و نام شما را در این روزهای سخت از قلم نیندازیم. پس درود به شرفتان که در این بازی سودآور آن چه شما باختید، از آنچه ما از دست دادیم ارزشمندتر است. شما آبرو و اعتبارتان را باختید. و نام نیکِ خود و برند و خاندانتان را لکّه دار کردید. شما 67 سال خاطره بازی نسلهای پیش و پس از ما را به یغما بردید... چقدر حیف!
و خبر خوش برای شما اینکه من به عنوان نویسنده و کارگردانِ نمایشهایی چون "مانیفست چو" و "ترانه های قدیمی" خواهانِ سر سوزنی از مالاندوزیِ این روزهای شما نیستم. پس از جانب من خیالتان آسوده باشد و خوش برانید و بتازید. یک آموزه ی اخلاقیِ کهن رهرُوانش را به این نکته توجه می دهد که بخورید و بیاشامید و زیاده روی نکنید. در مکتب سوداگرانه ی شما امّا گویا رسم بر این است که بخورید و بیاشامید و زیاده روی کنید و بچاپید و آنقدر فربه شوید که سرانجام بترکید و جهان را از این چیزی که هست آلوده تر کنید... و دوباره میگویم: چقدر حیف آقایان!"