کد خبر: 13906 A

روایتی تازه از دنیای مرگ در "گم و گور"/ گفت‌وگو با امیر جعفری و امیر مهندسیان

روایتی تازه از دنیای مرگ در "گم و گور"/  گفت‌وگو با امیر جعفری و امیر مهندسیان

حتی تصورش را هم نمی‌توانیم بکنیم که یک مرده‌شوی چگونه وارد این حرفه می‌شود و چگونه با آن کنار می‌آید؟

ایران آرت:  اگر این عدم تمایل ناخواسته را کنار بگذاریم، مرده‌شوی‌ها حرف‌های زیاد و داستان‌های فراوانی برای بازگو کردن دارند. روایت‌هایی که عوامل نمایش "گم‌وگور"، با آن مواجه شدند و آنچه می‌خوانید چکیده‌ای است از این رویارویی.به این بهانه گفت و گویی با امیر مهندسیان، نویسنده این نمایشنامه و امیر جعفری بازیگر "گم و گور" داشته‌ایم.

به چه دلیل نوشتن در مورد مرگ برای شما جذایت داشت؟

امیرمهندسیان: مرگ شاید اولین چیزی باشد که به ذهن همه ما می‌رسد . من ابتدا فضای را که قرار است نمایش در آن اتفاق بیفتد، برای خودم ترسیم می‌کنم. بعد شروع می‌کنم به تعریف کردن قصه. من مرگ را شوخی نمی‌گیرم. بعضی از افراد در شغل‌هایی هستند که آن‌قدر مسئولیت‌پذیری دارند که افراد دیگر شاید این‌گونه به آن شغل نگاه نمی‌کنند. اینکه من با مرگ طنازانه برخورد کردم ، شاید نظرات مختلفی را ایجاد کند. انسان‌ها یا به مرگ خیلی فکر می‌کنند یا از آن فرار می‌کنند. اصلی‌ترین چیز برای همه می‌تواند مسئله مرگ باشد. یکی از اقوام ما درگذشت و هنوز بعدازاین چند ماه همه غصه می‌خورند، درحالی‌که فرزند همان شخص فوت‌شده صاحب بچه شده بود، ولی کسی شکرگزار طبیعت نبود که چنین اتفاق زیبایی در آن رخ‌داده. مرگ و تولد قانون طبیعت استونمی توان از آن فرار کرد.

اولین مواجه شما با این متن چگونه بود؟

امیر جعفری: این موضوع برمی‌گردد به سه سال پیش و نمایشی به اسم "لیلی نام همه دختران من است" که کارگردانی آن را مهندسی انجام داده بود. موضوع اثر در مورد دفاع مقدس بود و خیلی برایم جالب شد وقتی دیدم جوانی که حتی در زمان جنگ هم به دنیا نیامده، این‌گونه زیبا به جنگ نگاه می‌کند. یکی دیگر از دلایل این بود که من اصولاً کار کردن با جوانان را دوست دارم. فکر می‌کنم خلاقیت زیادی دارند و از طرف دیگر فکر می‌کنم این خمس کار من است و اگر همیشه فقط با حرفه‌ای‌ها کارکنم ، پس چه کسی با آن‌ها کار کند؟ فکر می‌کنم ما باید با آن‌ها بازی کنیم تا بازیگران دیگر هم جرئت کنند و با آن‌ها همکاری کنند. نمایشنامه این اثر هم به این دلیل که در مورد مرگ وزندگی بود، برایم جذابیت داشت و مرگ و تولد هم که مسئله همیشگی من بوده ،بیشتر برایم جذابیت پیدا کرد. حتی خودم بعد از تماشای تئاترش به او گفتم دوست دارم در کار بعدی تو بازی کنم و قرار بود که این نمایش را سال پیش به صحنه ببریم که نشد، به این دلیل که من سرکار بودم.

تابه‌حال مرده‌ای از نزدیک دیده‌اید؟

امیر مهندسیان: خیلی زیاد. برای اجرای این نمایش با بسیار از مرده‌شوی‌ها صحبت کردم. اصولاً برای اجرای تئاترهایم در ذهنم تلاش می‌کنم فیلم‌نامه ببینم، یعنی چندین لوکیشن را تجسم می‌کنم. در شهرستان‌های مختلف با مرده‌شوی‌ها ساعت‌ها صحبت می‌کردم و می‌دیدم که چگونه می‌اندیشند.

شما مرگ را چگونه می‌بینید؟

امیر جعفری: نمی‌دانم. فکر می‌کنم الآن مرده‌ایم و بعد از مرگ تازه زندگی می‌کنیم.

مرده‌شوی‌ها راحت در مورد کارشان صحبت می‌کنند؟

امیر مهندسیان: اصولاً این افراد خیلی اهل گفت‌وگو با دیگران نیستند، اما اگر اعتماد کنند و سفر دلشان را باز کنند، چیزهای جالبی برای گفتن دارند. یک خانمی نزدیک کاشان بود که غسال‌خانه از محل زندگی‌اش فاصله داشت و شب‌هایی که سرد بود، یا کارش زیاد بود در محل کارشان می‌مانند. در شهرستان‌ها این افراد را به مهمانی‌ها دعوت نمی‌کنند یا نوزاد را تا مدت‌ها به دست آن‌ها نمی‌دهند و فکر می‌کنند شوم هستند و... او برای ما تعریف می‌کرد روزی یکی از شیخ‌های روستاهای اطراف که زن صیغه‌ای داشته، تلفن می‌کند و از این خانم می‌خواهد زن صیغه‌اش را که فوت‌شده، بشوید و دفن کند و پول خوبی هم بگیرد. این خانم که با دخترخاله‌اش کتلت می‌خورند و می‌خواستند چندساعتی باهم بگویند و بخندند، بساط تفریحشان را جمع می‌کنند و به آن منطقه می‌روند و تا صبح زن صیغه‌ای شیخ که فوت‌شده بود ، می‌شویند و موهایش را می‌بافند و برایش لاک می زنند ... این خانم تمام ماجراهای آن شب را خیلی راحت تعریف می‌کرد و کلی هم با او خندیدیم. این اتفاق در یک نگاه کاملاً گروتسک به نظر می‌رسد. ابراهیم شریف‌زاده که موسیقی زیبای نوایی را که از موسیقی‌های ماندگار خراسانی است، خوانده، مرده‌شوی بوده است . او برای مرده‌ها می‌خوانده و خیلی از افراد با این کار مخالفت می‌کردند و عده‌ای هم برعکس حتماً می‌خواستند استاد شریف‌زاده آن‌ها را بشوید و تا صبح برایشان بخواند. او جایزه سال موسیقی خراسان را می‌برد ، ولی به او نمی‌دهند، به این دلیل که او یک‌مرده شوی بوده!

در این مدت که تحقیق می‌کردید، متوجه شدید که چرا عده‌ای می‌روند و مرده‌شوی می‌شوند؟

امیر مهندسیان: در برخی موارد پدر یا مادر این افراد مرده‌شوی هستند و بچه‌هایشان هم به سمت همین کار می‌روند. در روستاها دخترانی که زیبا باشند، از همان ابتدا رویشان اسم می‌گذارند، اما اگر به مرده‌شویی رو بیاورند، کسی سراغشان نمی‌رود. مرده شستن کاری اعتیادآور است، یعنی کسی که زیاد مرده بشوید، به این کار عادت می‌کند. آن‌ها نسبت به خیلی چیزها بی‌تفاوت می‌شوند و شاید ساده‌تر برخورد می‌کنند و درنهایت فکرشان این است که مثال چرا فلانی این‌قدر برای ما ناز می‌کند؟! او درنهایت زیردست خودمان می‌آید!

تابه‌حال شسته شدن مرده را از نزدیک دیده‌اید؟

امیر جعفری: بله، پدر خودم را دیدم. من بسیار ناراحت بودم، به این دلیل بود که آخرین باری بود که می‌توانستم پدرم را ببینم. ترس از مرگ به دلیل شیوه تربیتی ماست. مرگ همه جای دنیا تلخ است، ولی مرگ پایان هر چیزی نیست و قرار نیست نوبتم. اگر از بچگی ما را این‌گونه تربیت می‌کردند که مرگ اصلاً چیز عجیبی نیست و حتی ممکن است شیرین هم باشد، دیگر نمی‌ترسیدیم. مولانا به زیباترین شکل می‌گوید که بمیرید قبل از اینکه بمیرید. تجربه مردن قبل از مرگ واقعی حتی خیلی هم جذاب است .

یک‌مرده شوی چه اشتباهی می‌تواند داشته باشد که درواقع اشتباه آخرش محسوب شود؟

امیر جعفری: کوچک‌ترین اشتباهی می‌تواند کارش را خراب کند، مثلاً بترسد به‌جای یک‌بار سدر زدن دو بار به مرده سدر بزند. اگر شست و شوی مرده از ترتیب درستش خارج شود، کارش خراب‌شده. به‌هرحال این کار قانون خودش را دارد.

اصلاً به جزئیات کار مرده‌شوی‌ها دقت کرده‌اید؟

امیر جعفری: به‌طورکلی دوست دارم خودم را در جای کاراکتر تصور کنم و لازم نیست در همان موقعیت قرار بگیریم. جزئیات را بررسی کردیم و قطعاً به آن توجه داشتیم.

در مورد انتخاب بازیگرانتان توضیح دهید. فکر می‌کردید الناز شاکر دوست بازی در این نمایش را بپذیرد؟

امیر مهندسیان: من دنبال یک دختر زیبا بودم و وقتی متن را به الناز شاکر دوست دادم، بازی در این نمایش را پذیرفت.

چرا زن و مرد نمایش، زن و شوهر نیستند؟

امیر مهندسیان: همه همین فکر را می‌کنند. در فیلم "خواب تلخ" هم همین اتفاق می‌افتد و زن و مرد فیلم در آخر وقتی‌که مرگ فرامی‌رسد ، تصمیم می‌گیرند با ازدواج کنند. به این خاطر که تنها مردی که دختر کنارش بوده، این مرد است ، فکر می‌کند هیچ‌کس جز او برایش وجود ندارد و مراد را این‌قدر دوست دارد.

شما شخصیتی را بازی می‌کنید که دعا می‌کند که آدم‌ها بمیرند.

امیر جعفری: اصولاً فلسفه‌ای است که در هر شری خیری نهفته است و هیچ دکتری نمی‌تواند دعا کند که یک بیمار بمیرد. هیچ‌کس نمی‌تواند دعا کند شیشه‌ها بشکن دو ... هر اتفاقی همین‌طور است . در هر شری خیری نهفته است ، اما مسئله اینجاست که گاهی برخی از شرها در اتفاقات بیشتر از خیرهایش است. این نمایشنامه نشان‌دهنده این است که ممکن است همه از مرگ عزیزانشان ناراحت شوند، اما هستند افرادی که دراین‌بین از این اتفاق خوشحال خواهند شد. یعنی آرزویش است که عده‌ای بمیرند.

فکر می‌کنید یک‌مرده شوی واقعاً مرده‌ها را دوست دارد؟

امیر جعفری: اصولاً این افراد به‌تنهایی می‌رسند و فکر می‌کنند یک‌مرده بیشتر حرف آن‌ها را می‌فهمد تا یک زنده. در بین دیالوگ‌ها هم می‌گوید بیرون ازاینجا من کاری ندارم و اصلاً هم برایم مهم نیست که در آنجا چه اتفاقی می‌افتد. درواقع به‌جای می‌رسد که همه آمال و آ روزهایشان این می‌شود که با مرده‌ها عشق‌بازی کنند. ما شاید فکر نمی‌کنیم کسی باشد که از آمدن یک‌مرده تا این حد کیف کند!

به نظرتان وحشتناک نیست که یک نفر منتظر باشد که کس دیگری بمیرد؟

امیرمهندسیان: وحشتناک که هست، ولی همیشه در میان عده‌ای این احساس وجود دارد. زمان تحریم داروها چقدر انسان به خاطر نبود دارو فوت شدند؟ً! برای کسی هم مهم نبود و خیلی‌ها دنبال پول بودند.

فکر می‌کنید مخاطب در مورد مرگ چه دریافتی از تئاتر شما خواهند داشت و دوست دارید چه چیزی با خود ببرند؟

امیرمهندسیان: امید. من خیلی چیزها را دوست دارم درک کند و اول از همه امیدوار باشد وزندگی کند و بداند که مرگ همیشه در کنار اوست وزندگی آدم‌های را که این‌گونه عاشقانه مثل کارهای نمایش زندگی می‌کنند، ببیند.

شخصیتی را که بازی می‌کنید به نظرتان آلزایمر دارد. آیا واقعاً این‌طور است؟

امیر جعفری: نه، فکر می‌کند که آلزایمر دارد. به این دلیل که دو سال است که مرده شسته، می‌ترسد یادش برود چگونه باید مرده بشوید. این‌یک توهم است که فکر می‌کند ممکن است همه‌چیز یادش برود. مثل بازیگری که سال‌ها روی صحنه تئاتر نرفته باشد و یک‌باره در سن 70سالگی مجدداً به صحنه برود و بترسد که آیا می‌تواند دیالوگ‌ها را حفظ کند یا نه!

امیرمهندسیان: نه. آلزایمر ندارد و این کلمه هم از دهان پسری گفته می‌شود که هیچ نمی‌داند فقط شنیده و یکجایی هم می‌گوید فوبیا مرض است . شخصیت اصلی فقط افسردگی گرفته، آن‌هم به خاطر نبود روزی که روزی او از طریق مرده‌ها به دست می‌آید.

ایده تولد کودک از کجا آمده؟

امیرمهندسیان: همه ما منتظر مرگ هستیم و کسی به تولد فکر نمی‌کند. ما باید منتظر تولدها باشیم و چراغانی کنیم، اما مدام برای رفتگان عزاداری می‌کنیم. مراسم عزاداری ما طولانی می‌شود. مثلاً پدربزرگمان را از دست می‌دهیم، هرچند که انسان خوب و عزیزی هم بوده ، اما باید به زندگی فکر کرد.در بروشور هم به این نکته اشاره کردم . دوست دارم امید همیشه وجود داشته باشد.

فکر می‌کنید شخصیت مرده‌شویی که بازی می‌کنید، واقعاً کارش را درست انجام نمی‌داده ، یا این‌ها همه حرف مردم است؟

امیر جعفری: یکی از حرف‌های اصلی نمایشنامه همین حرف مردم است . یعنی حرف مردم باعث می‌شود که ما ندیده یا نشینیدِ یک‌چیزی را بگویم و اشاعه خرافات یا شایعه بدهیم. مثل بچگی‌هایمان که اگر مرگ را به شکل دیگری به ما معرفی کرده بودند، شاید نگاهمان فرق می‌کرد. به خودش می‌گوید من مگر چه‌کار کرده‌ام؟ من فقط مرده می‌شویم. به همین دلیل می‌گویند به هر چیز اعتماد نکنید و شایعات را نپذیرد.

امیرمهندسیان: بله، حرف مردم واقعاً در زندگی‌هایمان معضل شده است  و آن‌قدر نقش دارد که می‌تواند یک‌مرده شوی را از نان خوردن بیندازد.

چند تا تئاتر دیده‌اید که در مورد مرده‌شوی باشد؟

امیر جعفری: یکی از این‌ها را همسر خودم بازی می‌کرد به اسم "زمزمه مردگان". فکر می‌کنم در سال 80 اجرا شد و سیامک احصاثث آن را اجرا کرد و ریما رامین فر نقش مرده‌شوی را بازی می‌کرد. خیلی کم چنین تئاترهایی دیده‌ام.

فکر می‌کنید در تئاتر صحبت از مرگ که می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟

امیر جعفری: مرگ یک واقعیت است و باید آن را پذیرفت. از بچگی نگذاشتند که ما بفهمیم مرگ و از دست دادن وجود دارد. فکر می‌کنم حتی مرده‌شوی بودن خیلی جذاب است و حتی در نمایش هم این را بیان می‌کند و می‌گوید که اتفاقاً اینجا تنها جایی است که راحت می‌خوابیم.

 

گفت و گو: الهه حاجی‌زاده، سید مهدی احمد پناه

 

امیر جعفری نمایش گم و گور امیر مهندسیان
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین