عکس ها از جشن تولد تکنسین نمایشنامه نویسی/ پاکدل،نوید، رضا حداد از محمد چرمشیر گفتند
من برخلاف محمود دولتآبادی که چندی پیش در مراسمی برای اکبر رادی گفته بود؛ بعد از رادی نویسندهای نداریم، محمد چرمشیر را نمایشنامهنویسی میدانم که تئاتر بعد از انقلاب و جنگ مدیونش است.»
ایران آرت : عصر پنجشنبه 23 شهریور جشنی برای ورود محمد چرمشیر، نمایشنامهنویس معاصر به پنجاهوهشتمین سال زندگیاش، با حضور او، همسرش رکسانا مهرافزون، محمد رحمانیان، حسین پاکدل، آتیلا پسیانی، لیلی فرهادپور، حمید پورآذری، اصغر دشتی، سعید بهنام، رضا حداد، نوید محمدزاده و اعضای گروه تئاتر «سوراخ تو دیوار»؛ جابر رمضانی و پوریا کاکاوند در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد.
حسین پاکدل اولین نفری بود که در این مراسم کوچک و خودمانی بدون آن که به متنی از پیش نوشته شده رجوع کند در صحبتهایی کوتاه گفت: «گاهی فکر میکنم اگر آیندگان در 200 سال بعد، بخواهند زمانه ما را بشناسند به چه چیزی رجوع میکنند؟! به قوانین نوشته شدهمان که خیلیهایش اجرایی نمیشود؟! به عکسهایمان؟! یا چه چیز دیگر؟! گمان من این است که سراغ نوشتهها رفتن، بهترین کار است. به خصوص برای فهمیدن اوضاع جامعهای مثل جامعه ما، که پُر است از موقعیتهای دراماتیک و جذاب! جامعهای که در آن از صبح تا شب کلاه سرمان میگذارند که باور کنیم چقدر آدمهای فهمیدهای هستیم و از این طریق از صبح تا شب بر گردهمان بار میگذارند!»
پاکدل ادامه داد: «مطمئنم که محمد چرمشیر یکی از آدمهایی است که محل مراجعه آیندگان میشود. آدمهایی که الان نمیبینیمشان چون مثل هوا همیشه در کنارمان هستند اما 200 سال بعد، زمانه ما را به آیندگان میشناسانند چون فرزند زمانه خودشانند.»
این نویسنده و کارگردان تئاتر افزود: «من محمد چرمشیر را ستایش میکنم چون ناامید نمیشود. آن هم در جامعهای که هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم آدمهایی را میبینیم که میخواهند چرخ را از نو اختراع کنند و فردا صبح باز یادشان میرود که دیروز چرخ را اختراع کردهاند! و محمد در چنین جامعهای قطعا دچار احساسی چون احساس سیزیف میشود؛ او هر روز سنگی عظیم را از کوه بالا میبرد و هر شب سنگاش را پایین میاندازند و باز فردا و فردا و فردا... و ادامه دادن این مسیر قابل ستایش است.»
محمد رحمانیان دیگر سخنران این مراسم بود و او هم بدون در دست داشتن متن نوشته شده به شوخی خطاب به آتیلا پسیانی گفت: «میخواهم چیزی بگویم که بعد از من حرفی برایت نماند. بخش عمدهای از تئاتر بعد از انقلاب مدیون همکاری محمد چرمشیر و آتیلا پسیانی است. این دو تجربیاتی دارند منحصر به خودشان، نه این تجربه دیگران را تجربه کرده باشند. من برخلاف محمود دولتآبادی که چندی پیش در مراسمی برای اکبر رادی گفته بود؛ بعد از رادی نویسندهای نداریم، محمد چرمشیر را نمایشنامهنویسی میدانم که تئاتر بعد از انقلاب و جنگ مدیونش است.»
رحمانیان که این روزها نمایش «آینههای روبهرو» را در تالار وحدت روی صحنه دارد ادامه داد: «محمد تجربیات مختلفی را با کارگردانهای مختلفی از سر گذرانده است و هیچ وقت نخواسته برچسب مولف بخورد. او خودش را با خواست و شیوه کارگردانهای مختلف وِفق میدهد. تولدش را به خودم، به رکسانا و به آتیلا تبریک میگویم و احساس غرور و افتخار میکنم از این که در دورهای زندگی میکنم که او هم هست.»
نفر بعد رضا حداد بود که ابتدا به شوخی گفت: «من پنج، شش سال است که به معنای واقعی کلمه با محمد چرمشیر زندگی میکنم، حتی بیش از رکسانا! و از دستش عصبانیام، عصبانیام چون هر ظلمی در حقش میشود و هر کسی هر چیزی میخواهد در موردش میگوید و او فقط سکوت میکند و سکوتش قلب ما را میشکند. جامعه تئاتری ایران ظلم بسیاری در حق او کرده و او دَم نزده و همین سکوتش است که مرا عصبانی میکند.»
در ادامه حمید پورآذری هم در صحبتهای کوتاهی گفت: «باعث سعادت است که در دورهای زندگی میکنم که کسانی مثل چرمشیر مینویسند و کسانی مثل رحمانیان کارگردانی میکنند. در «رومئو و ژولیتِ» شکسپیر نقشی بود که قرار بود پُررنگ شود و محمد چرمشیر این کار را به زیبایی انجام داد، طوری که وقتی یکی از دوستانمان متن را خواند با تعجب گفت؛ شکسپیر چه متن عجیبی نوشته! و از آن به بعد ما محمد را به شوخی، محمد شکسپیر صدا میکنیم!»
آتیلا پسیانی هم در ادامه گفت: «رابطه ما دو نفر آن قدر نزدیک است که نمیدانم چه بگویم. ما در این نزدیک به 30 سال لحظهها، ساعتها و روزهای لذتبخشی داشتهایم. لبخند محمد چرمشیر نزدیک به 30 سال است که به ذهن مشوش من آرامش میدهد.»
اصغر دشتی نفر بعدی بود که مثل دیگر هنرمندان بدون متن نوشته شده شروع به صحبت کرد. او گفت: «محمد چرمشیر یک تکنیسین است. تو باید تکنیسین باشی تا بتوانی به صورت همزمان با کارگردانهایی با شیوهها و خواستهای متفاوت از جمله آتیلا پسیانی، رضا حداد و غیره کار کنی. این فقط از عهده تکنیسینها برمیآید و او یکی از آنهاست.»
دشتی ادامه داد: «رضا حداد از محمد چرمشیر میپرسد چرا سکوت میکنی؟! به اعتقاد من آنچه میان عباس جوانمرد و مصطفی اسکویی گذشت منجر به چنان کینه و نفرتی شد که تا ابد باقی خواهد ماند. ما قرار نیست همیشه به کسانی که نفرت میپَراکَنند، جوابی بدهیم و چرمشیر هم یکی از آنهاست که با نجابت تمام سکوت میکند.» اشاره اصغر دشتی به کتاب «غبار منیت پدرخوانده (نقدی بر پژوهش تئاتری مصطفی اسکویی)» نوشته عباس جوانمرد بود.
در ادامه حسین پاکدل گفت: «چون اصغر دشتی را بسیار دوست دارم این را میگویم، آن کتاب بذر کینه نمیپاشد و عباس جوانمرد در آن اجحافی را که در حق تئاتر ایران شده است روشن میکند.»
نوید محمدزاده هم در یک جمله خطاب به چرمشیر گفت: «تولدتان مبارک از طرف رومئویی که برای من نوشتید.» اشاره او به نمایش «دیابولیک؛ رومئو و ژولیت» نوشته محمد چرمشیر براساس «رومئو و ژولیتِ» شکسپیر بود به کارگردانی آتیلا پسیانی که در آن نقش رومئو را بر عهده داشت.
لیلی فرهادپور، نویسنده، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان هم گفت: «خوشحالم که نسل انسان آرمانی هنوز تمام نشده و خوشحالم که در کنار یکی از آنها زندگی میکنم، انسانهایی آرمانی که یکی دیگرشان علیرضا رجایی است، مردی که یک چشم و نیمی از صورتش را از دست داده اما آرمانش را نه.» علیرضا رجایی، روزنامهنگار و فعال سیاسی به دلیل ابتلا به سرطان روز یکشنبه پنجم شهریور طی یک عمل 14 ساعته مورد جراحی قرار گرفت و یک چشمش تخلیه و بخشی از صورت و فکش برداشته شد.
آخرین نفری که در این مراسم کوچک و خودمانی صحبت کرد محمد چرمشیر بود. او گفت: «ممنونم که آمدید و این را از صمیم قلب میگویم که من سهمم را از تئاتر ایران گرفتهام. سهم من از تئاتر حضور همیشگی شما دوستان عزیز در کنارم و حضور بچههایی است که تلاش میکنم داشتههایم را به آنها منتقل کنم.»
او ادامه داد: «من آرزوهای بسیار بسیار زیادی برای خودم و تئاتر ایران دارم و تمام تلاشم را میکنم تا محقق شوند. من منتظرم، چشمِ امید دارم و تلاش میکنم که بچههای جوانمان بتوانند آن چیزهایی را که ما نتوانستیم به دست آوریم به دست بیاورند. سهم من از تئاتر ایران همین جوانها و کارهایشان هستند.»
چرمشیر افزود: «از همه شما میخواهم آغوشتان را به روی این بچهها باز کنید حتی اگر سِرتِقی میکنند و یادمان نرود خودمان هم که جوان بودیم، سِرتِق بودیم. در تشیع جنازه عباس کیارستمی به این فکر میکردم که عباس کیارستمی بعدی که خواهد بود و چه کسی میتواند جای خالیاش را پر کند و به این نتیجه رسیدم که همه آن جوانهایی که در تشییع جنازه او بودند میخواستند عباس باشند اگر ما و امثال ما کمکشان کنیم.»
او در پایان گفت: «ما نباید امیدمان را به جوانها از دست بدهیم و حتی اگر تلخِ تلخِ تلخ هم نگاه کنیم در نهایت محکومیم به امیدواری. پس برگردیم به آموزش و برگردیم به جوانها چون آنها به من و به شما احتیاج دارند.»
در پایان حاضران به تماشای دو نمایش «نمیتونیم راجع بهش حرف بزنیم» به کارگردانی جابر رمضانی و «رولور» به کارگردانی پوریا کاکاوند، هر دو از اعضای گروه تئاتر «سوراخ تو دیوار» نشستند که این روزها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنهاند.
عکسها از ایلنا/ عکاس مهدی نصیری