بهروز غریبپور جواب حسین علیزاده را داد / صدای شجریان یادآور قناری است / اعتماد به نفس به موسیقی برگشته
بهروز غریبپور که این روزها "اپرای خیام" را روی صحنه دارد به حواشی شکلگیری این اثر پاسخ داد
ایران آرت: بهروز غریبپور معتقد است که راهی را که او در عرصه اپرای عروسکی باز کرده موجب بازگشت اعتماد به نفس به موسیقی شده است. او درباره تفاوت اپراهای ایرانی و غربی گفت: من اپرای "مکبث" را هم کارگردانی کردم؛ اپرای "مکبث" خوانندههای قدری دارد و با اینکه تماشاگر ما زبان نمیدانست اما میتوانستند انتقال عواطف آن را حس کنند. اما تفاوت بین خواننده اپرای ایرانی با غربی این است که اگر به خواننده ایرانی فرصت و امکانات داده شود ظرف شش ماه تا یکسال میتواند با پیگیری که میکند مثل یک خواننده غربی بخواند اما اگر 60 سال به خواننده غربی فرصت دهید نمیتواند ردیفهای آوازی ایرانی را بخواند، محال است. دلیلش چیست؟ چون موسیقی ما توام با عاطفه و طبیعت است. یک زمانی در ایتالیا برای استاد فلسفهام صدای آقای محمدرضا شجریان را گذاشتم و بعد پرسیدم احساست چیست؟ گفت هیچ چیز نفهمیدم اما حس کردم یک قناری در جنگلی میخواند. نگفت صدایی است که مرا تحت تاثیر قرار داد؛ بلافاصله به طبیعت ارجاع داد. نه اینکه چنین چیزی در غرب نیست؛ اما در موسیقی اپرایی غربی وارد نشده است. تقسیمبندیهایی هست که خواننده «آلتو» بخواند، یا «سوپرانو»، «باس» یا... یعنی تقسیمبندی صدا وجود دارد ما هم در اینجا درست است که میگوییم برای چپ کوک یا راست کوک و بم یا زیر... اما اولین مسالهمان این است که خواننده باید لبریز از احساس باشد.
وی افزود: نوع خوانش خواننده غربی را نگاه کنید درست که او هم احساس را قطعا لازم دارد اما بیشتر میطلبد که تکنیک داشته باشد. مثلا در اپرای "رستم و سهراب" ما خواننده نقش تهمینه باید سه اکتاو را میخواند و تکنیک برجستهای میبایست به کار میبرد. اما در اپرای ایرانی کافی است خواننده مسلط به دستگاهها باشد و آن احساس را بگیرد و به تماشاگر منتقل کند. این را هم بگویم؛ نه فقط از سر شور ملی و حس ناسیونالیستی بلکه اعتقاد دارم ما در سرزمین بسیار شگفتانگیزی زندگی میکنیم؛ شما در هلند و دانمارک و نروژ نمیتوانید اپرای ملی داشته باشید؛ باید مقلد اپرای جاری اپرای مکتب واگنر یا مکتب ایتالیایی باشید اما در ایران میتوان اپرای کردی، عربی، فارسی و... داشت..
غریبپور در گفتو گویی که با ایلنا داشته یادآور شد: ما در آستانه یک حرکت بزرگ هستیم. آستانه کشف مقامهای موسیقی ایرانی، آستانه بازی کردن با این موسیقی که بتواند تمام آن پتانسیل و انرژی غرورش را آشکار کند. بنابراین به شما میگویم که اصلا کاری نکردم که شبیه به غرب شوم. من حرکت تالیفی انجام دادم؛ هم از نظر متن و هم از نظر موسیقی که زحمت آهنگسازیاش با دوستان بود. حرکت باید تالیفی باشد؛ در راستای محتوایی که به ما تکلیف میشود. در "اپرای خیام" میبینید که خیلی اوقات باید موسیقی خانقاهی باشد، موسیقی مقامی باید باشد، موسیقی ناگهان به صورت توصیف دراماتیک دربیاید و نطق و خطابه حسن صباح را به ما منتقل کند و همه اینها در موسیقی ایرانی وجود دارد.
این نویسنده و کارگردان باسابقه تئاتر تضویح داد: نمیگویم ما به موسیقی غربی نیاز نداریم؛ که داریم. نمیگویم به تکنیک غربی نیاز نداریم که داریم. اما میتوانم بگویم که ما بر بستری قرار گرفتیم سرشار از ملودی، از امکان و ناپیداها که بایستی روح تلاشگر یک هنرمند آنها را پیدا کند. تنوع عجیب و غریبی در موسیقی ایرانی هست؛ موسیقی ایران را کنار هم بگذارید فکر میکنید موسیقی کره زمین را نشان میدهید. این پتانسیل را در اپرا میتوان نشان داد. چون در تصنیف و کنسرت هرچه تلاش کنید این وسعت را محال است بتوانید نشان دهید. من دریغام از همین بود که ما یک اپرا داشتیم در 500 سال پیش به اسم تعزیه اما همه این کسانی که آمدند دارند از اپرای غربی تقلید میکنند چرا سراغ سرچشمه نمیروند؟ چرا ما تعزیه را به فراموشی سپردیم؟ وقتی میگوییم یک نقش منفی در تعزیه اشتلمخوانی میکند درواقع دقیقا رسیتاتیک اپرا را میخواند اما با یک بازیگری فوقالعاده قوی. روی این اصل میتوانم بگویم حرکت ما در راستای کشف بضاعتهایی است که نهفته مانده و ما یک زمانی اعتماد به نفسمان را از دست داده بودیم. اگر امروز یک خواننده این حرف من را بخواند که تو میتوانی مانند غربیها بخوانی اما برجستهترین خوانندههای غربی نمیتوانند ذرهای مانند محمدرضا شجریان، همایون شجریان، وحید تاج و محمد معتمدی بخوانند آن وقت متوجه میشویم که ما یک گنج نهفتهای داریم که باید به آن توجه بیشتری کنیم.
غریبپور با اشاره به وضعیت موسیقی این روزها کشور گفت: میخواهم بگویم اعتماد به نفس برگشته به موسیقی ما. خودمان را دست کم نگیریم. به جوانهایی که این مصاحبه را میخوانند میخواهم بگویم شما گیتار میزنی و فوقالعاده هم میزنی و تشخیص نمیدهند ایرانی هستی اما نیرویت را بگذار روی دوتار و تنبور. نیرویت را روی سازهای ایرانی بگذار. ما یک آزمایشگاه سازهای ایرانی نداریم؛ جنس چوب و نوع مضراب احتیاج به آزمایشگاه دارد. صداهایی داریم که ناشناخته میماند. گاهی در فضای مجازی خوانندهای را میبینیم که در مهمانی خانوادگی با صدای داوودی میخواند باید اینها را کشف کنیم. من اعتقادم بر این است که بضاعت این و گذشتهاش را داریم. ما در زمان ساسانیان موسیقی دراماتیک داشتیم. میگویند خسرو پرویز عاشق اسبی به نام شبدیز بود و گفته بود هرکسی خبر مرگ او را به من بدهد میکشم. شبدیز مرده بود و درباریان به باربد متوسل شدند که چیزی بساز که شهنشاه بفهمد شبدیز مرده است؛ باربد باید موسیقی دراماتیکی مینوشت که از کلام هم استفاده نکند تا سرش هم به باد نرود، اجرا میکند و خسرو پرویز میگوید شبدیز مرد؟ و بقیه جان به در میبرند. پس ما موسیقی دراماتیک داشتیم که میتوانسته تصویرسازی و انتقال پیام کند. ببینید چه ساخته بودند که از آن میشد صدای سم اسب را تشخیص داد و جوانی و شادابی و مرگش را فهمید. بنابراین حرکت ما در سپهر موسیقی و نمایش ایران برای ادای دین است و امیدوارم که بتوانیم موفق باشیم.
او درباره سخنانی که حسین علیزاده در مراسم رونمایی «غمنومه فریدون» مبنی بر اینکه «در مورد شنیدن اشعار خیام، حافظ و مولوی از زبان عروسک در اپراهای عروسکی، هیچ وقت در باور من نمیگنجد که این اشعار کلاسیک را از زبان عروسک بشنوم» پاسخ داد: این نظر کسی است که تا به حال اپراهای من را ندیده است. من تا به حال آقای علیزاده در اجراهای خودمان ندیدهام. نظر هرکسی برای خودش محترم است اما فکر میکنم من میتوانم درباره موسیقی آقای علیزاده حرف بزنم چون به کرات گوش دادهام ولی گمان نمیکنم آقای علیزاده در جایگاهی باشد که بتواند درباره اپرای عروسکی داوری کند و بر کاری که ندیده است قضاوت کند. اما با گوشههایی که من از کار غمنومه فریدون شنیدم باید بگویم خوشحالم که آقای علیزاده دارند از همان راهی که من رفتم پیروی میکنند.