رستاک به حاشیه ها پاسخ داد/ از اختلاف درون گروهی تا پیشنهادات مردم
گروه رستاک نهم مرداد روی صحنه خواهد رفت و به همین بهانه در یک گفتگوی رسانه ای به حواشی پیش آمده پاسخ داد.
ایران آرت: اواخر دهه هشتاد انتشار یک آلبوم موسیقی که به صورت فیلم در بازار کشورمان عرضه شده بود یکی از کمسابقهترین استقبالهای جامعه ایرانی را نسبت به یک اثر موسیقی پدید آورد و برای اولین بار نام گروه «رستاک» را بر سر زبانها انداخت. بعدها رستاک همچون سایر جریانهای فرهنگی هنری داخل کشور با نقدها و فراز و فرودهایی در روند کارش مواجه شد؛ اما همچنان به حیات خود در فضای ملتهب موسیقی ایران ادامه داد. به بهانه برگزاری کنسرت تابستانه این گروه در برج میلاد که ۹ مرداد روی صحنه خواهد رفت، ایلنا گفتگویی با اعضای اصلی گروه رستاک انجام داده است.
ظاهرا مدتی است که سیامک سپهری گروه رستاک را همراهی نمیکند و چند وقت پیش خبری در رابطه با فاصله گرفتن او از گروه منتشر شد. ماجرای این جدا شدن چیست و آیا واقعیت دارد؟
سیامک سپهری: سال ۱۳۷۶ گروه رستاک شکل گرفت؛ از آن زمان تا بهمن سال گذشته حدود ۲۰ سال میشد که من به هیچ سفر شخصی نرفته بودم. یعنی در تمام طول این ۲۰ سال همه سفرهای من به همراه گروه رستاک برای اجرا در داخل و خارج از کشور بوده است. از این روی یک فشار درونی که کاملا جنبه شخصی داشت روی خودم احساس میکردم. همچنین احساسی در من به وجود آمده بود که ناشی از یک ترس میشد؛ وقتی چیزی به انسان وابسته است ترس خاصی در او شکل میگیرد و فشار مزمن شدیدی را برای او به وجود میآورد. بهمن ماه سال گذشته بود که فکر کردم با وجود چنین احساسهایی شاید بهتر است مدتی اینجا نباشم برای همین به سفر رفتم و واقعا نمیدانستم که میخواهم برگردم یا نه. به هر حال سعی کردم برای چند ماه از همه چیز فاصله بگیرم. تا حدی نیز این اتفاق برایم افتاد ولی درنهایت بعد از پنج شش ماه امروز دوباره در خدمت دوستان هستم.
پس هیچ مسئلهای که باعث اختلاف شده باشد بین شما و اعضای گروه وجود نداشته؟
سیامک سپهری: نه اصلاً چنین فضایی وجود نداشته است. رابطه ما عمیقتر از روابط عادی است به همین دلیل این فاصله گرفتن مقطعی من از گروه به هیچ عنوان بر اثر اختلاف نبوده است.
شما نهم مرداد کنسرتی در پیش دارید که قرار است در برج میلاد برگزار شود. مخاطبانتان با چه برنامهای روبرو خواهند شد؟
بهزاد مرادی: بیشتر قطعات این کنسرت را از آلبوم جدیدمان با عنوان «میان خورشیدهای همیشه» که شش ماه میشود منتشر شده، انتخاب کردهایم. منوی اصلی رپرتوار ما در واقع همین آلبوم محسوب میشود. البته در میان آلبومهای قبلیمان نیز قطعاتی وجود دارند که مخاطبان به آنها علاقه دارند و از ما میخواهند که حتما آنها را اجرا کنیم. آن قطعات را نیز به رپرتوارمان اضافه کردهایم. باتوجه به تغییراتی که مخاطبان از ما خواستهاند و تغییراتی که ما درهمین راستا انجام دادهایم فکر میکنم کنسرت خوبی در پیش داشته باشیم.
در کنسرت قبلیمان شرکت آوای هنر که مسئولیت برگزاری آن را برعهده داشت؛ نظرسنجی از مخاطبانمان به عمل آورد؛ ما در کنسرت ۹ مرداد با توجه به آن نظرها سعی کردهایم تغییراتی را در برنامهمان ایجاد کنیم و اتفاقاتی که مخاطبان دوست دارند اتفاق بیافتد.
این تغییرات دقیقا شامل چه مواردی میشود؟
بهزاد مرادی: بسیاری از مخاطبان یکسری از قطعات خاص و مشخص را مدنظر داشتند که لحاظ شده است. همچنین در مورد مسائل مربوط به صدا پیشنهاداتی داده بودند که به ما کمک کرد. این نظرسنجی برای ما بسیار خوب بود چون ما همیشه روی استیج هستیم و واقعا نمیدانیم مخاطبان چه انتظاراتی بهطور دقیق دارند. کسانی که نظر داده بودند هم از میان موزیسینها و هم از بین مردم عادی بودند. این سومین کنسرت ما از آلبوم اخیرمان در تهران محسوب میشود و فکر میکنم با لحاظ کردن نظرات مخاطبان، کنسرت جالب توجهی شود.
شما در جدیدترین آلبومتان یعنی «میان خورشیدهای همیشه»، سراغ موسیقی مناطقی مانند سیستان و بلوچستان رفتهاید که به لحاظ شنیداری درک فواصل موسیقی بومی این مناطق برای ذائقه شنیداری امروز ایرانیها کمی مشکل است و معمولاً در آثاری که جنبههای پاپیولار دارند صاحبان آثار سراغ اینگونه فرهنگهای شنیداری نمیروند. چطور چنین ریسکی را انجام دادید؟
سیامک سپهری: برای تهیه هر آلبوم، ما ابتدا یک طرح کلی تهیه میکنیم. ما ابتدا یک نمای کلی از موسیقی که میخواهیم اجرا کنیم را مطرح خواهیم کرد و بعد بر مبنای آن طرح، موسیقی مناطقی را که مد نظرمان است انتخاب میکنیم. تلاش میکنیم در هر آلبوم جدیدمان به یک یا دو منطقه جدید نیز بپردازیم. مناطق را نیز هر کدام از بچهها با توجه به پیش زمینه و یا علاقهاش نسبت به موسیقی آن منطقه، انتخاب میکند تا روی آن کار کنیم. برای مثال فرزاد روی موسیقی بلوچستان جدی کار میکند و بهزاد نیز در زمینه موسیقی خراسان فعالیت میکند. در ادامه از سوی اعضای گروه و یا کسانی خارج از گروه که از آنها مشاوره میگیریم سوژههایی از هر منطقه پیشنهاد میشود. ما یکی از این سوژهها را انتخاب میکنیم. پس از این مرحله است که اعضای اصلی رستاک یعنی همه دوستانی که الان در این نشست حضور دارند دور هم جمع میشویم و در مرحلهای که به آن «مرحله ساخت» میگوییم شروع به تجربه کردن فضاهای مختلف میکنیم و هر کسی براساس و بر مبنای ساز خودش قطعاتی را پیشنهاد میکند.
از این مرحله به بعد فرزاد و بهزاد بهطور جدی روی لهجه و زبان منطقه مورد نظرمان کار میکنند. در ادامه قطعات آرام آرام شکل میگیرد و ما سعی میکنیم در برنامههایی آنها را اجرا کنیم تا فیدبک بگیریم و خودمان ببینیم دقیقاً چه اتفاقی در حال روی دادن است. ما سعی میکنیم کارمان را صیقل بدهیم و این کار تا مرحله ضبط ادامه دارد. در مرحله ضبط نیز همه چیز فیکس شده نیست و هر تغییری لازم باشد صورت میگیرد؛ به همین دلیل است که پروسه آماده شدن آلبومهای ما بسیار طول میکشد.
زمانی که گروه رستاک در سال ۱۳۸۹ آلبوم تصویری اولش را منتشر کرد جامعه با پدیدهای روبرو شد که پیشتر نیز نمونههایی از آن را در کارهای امسال گروه کامکارها دیده بود. در این پدیده هنرمند سراغ موسیقی بومی یک منطقه میرود و آن را کمی شهریتر میکند و با اضافه کردن سازهای موسیقی سنتی ایران، موسیقی شهری شدهای را ارائه میکند. شما در دورهای این کار را انجام دادید که مخاطبان، موسیقی محلی ما را دیگر نمیشنیدند و همچنین دیگر مانند گذشته اقبال زیادی به موسیقی سنتی نداشتند. در چنین شرایطی آلبوم شما به صورت تصویری با عنوان «همه اقوام من» منتشر شد و استقبال بسیار گستردهای را از سوی طیبقات و طیفهای مختلف جامعه در پی داشت. درباره دلایل این استقبال نظرت مختلفی مطرح شد؛ خود شما دلیل این اتفاق را چگونه تحلیل میکنید؟
اکبر اسماعیلپور: این تحلیل کامل درستی است؛ البته اتفاق دیگری نیز در این زمینه افتاد و آن شکسته شدن فضاهایی بود که معمولاً در گروههای موسیقی در حین اجرا دیده میشد. در انتشار آلبوم تصویری اول گروه رستاک ما با نگاه کردن به یکدیگر و لبخند زدند و حتی نوع نشستنمان که بخش زیادی از آن توسط سیامک کارگردانی میشد فضای متفاوتتر و جذاب تری را برای مخاطب ایرانی به وجود آوردیم و خود این نکته نیز بسیار در دوران انفجار اولیه و استقبال مردم به کار رستاک در سال ۱۳۸۹ نقش مهمی داشت.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید انتشار آلبوم رستاک در قالب فیلم یکی از دلایل اصلی فراگیر شدن آن بود که نشان از اهمیت و تاثیرگذاری شگفتانگیز مدیوم تصویر دارد. سال ۸۹ پس از انتشار آلبوم شما تمام سازهایی که در گروهتان نواخته میشد به یکباره تعداد هنرجویان و علاقمندان آنها به شدت افزایش پیدا کرد مراجعان آموزشگاههای موسیقی چند برابر شد. البته بعدتر با توجه به تنوعی که در بحث انتشار ماهوارهای موسیقی رفته رفته شکل گرفت اقبال هنرجویان به سمت سازهای ایرانی کمتر شد و توجه مردم به ویژه به سمت موسیقیهایی که از ماهواره پخش میشد سوق پیدا کرد که در آن موسیقی نواحی و سنتی ایران هیچ سهمی نداشته و ندارد. از دیگر سو نیز طبق معمول صداوسیما با ادامه روند ممنوعیت نشان دادن ساز، کمک جدی و شایانی به سوق پیدا کردن نگاه مردم به سمت موسیقی ماهوارهای پیدا کرد و عملا تلاشهای خود شما نیز کم اثر شد.
فرزاد مرادی: خوب مسئله اتفاق اصلا خوبی نیست. ما معمولاً به صورت شعاری درباره بحث تهاجم فرهنگی صحبت میکنیم ولی واقعا باید پرسید برای مقابله با همین تهاجم فرهنگی چه کاری صورت گرفته است؟ در واقع ما بیشتر راهها را برای انتشار فرهنگ خودمان بستهایم. ما در یک فستیوال موسیقی در کشور شیلی شرکت کردیم و در آنجا با مسئلهای روبرو شدیم که بسیار جالب بود؛ در بیلبوردهای شیلی تصاویری از سریالهای ترکیهای نصب شده بود و شما میدانید که اصطلاحا شیلی در آخر دنیا قرار دارد. یعنی بازیگران و فیلمهای ترکیهای بدون حتی شلیک یک گلوله توانستهاند فرهنگ خودشان را به آن سوی دنیا صادر کنند. این قدرت هنر را نشان میدهد.
در مورد هندوستان نیز به همین صورت است. هنر هندوستان به صورتی صادر شده که هر کسی تصویری روشن از این کشور در ذهن دارد. هندوستان مگر چه چیزی دارد که تا این حد تصویرش در ذهن مردم تمام کشورها به روشنی ثبت شده است. باید پرسید چگونه توانسته خود را اینگونه پرزنت کند؟ پاسخ روشن است در تمام دنیا هندوستان با هنر خود تصویر روشنی از خودش ارائه داده است. با سینما و موسیقی چنین کاری کرده است و در همان فیلمها نیز آداب و رسوم خود را به تمام دنیا معرفی کرده و پوشش و غذا و سایر مشخصههای فرهنگیشان را در همین فیلمها به دنیا معرفی کردهاند. شما از هر انسانی که حتی در کوره دهاتهای دورافتاده نیز زندگی میکنند در مورد هندوستان سوال کنید و از مشخصههایشان بپرسید قطعا آن فرد تصویری روشن از هندوستان در ذهن دارد و حتی میتواند بسیاری از ویژگیهای فرهنگی آنها را هر چند محدود برای شما بازگو کند. این قدرتی است که هنر دارد. حالا ما با توجه به این پیشینه تاریخی و تنوع بسیار شگفتانگیزی که در زمینه موسیقی داریم کاری کردهایم که خود مردم کشورمان نیز سازهایشان را نیز نمیشناسند؛ تنها به دلیل اینکه ارتباطشان با همین موسیقی قطع شده و صداوسیما سازها را از تلویزیون پخش نمیکند. این در حالی است که به مرور زمان بسیاری از همین سازها به بسیاری از کشورهای دیگر برده شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند و بخشی از فرهنگ کشورهای دیگر به حساب میآیند که ریشه ایرانی دارند. مثلا ساز قانون و یا بربط متعلق به ایرانیها بوده است.
اما رویکرد تلویزیون مزید بر علت شده تا مردم کمتر فرهنگ موسیقایی خودشان را بشناسند. طی سالهای گذشته در این باره بسیار صحبت شده است. به دلیل همین خلایی که وجود داشت با انتشار آلبوم تصویری گروه رستاک مردم بسیاری جذب این آلبوم شدند. به نظرم این اتفاق بسیار اتفاق خوبی بود. البته امروز دیگر شرایط بسیار متفاوت شده و شما با فشار دادن یک دکمه میتوانید اطلاعات بسیاری را به دست بیاورید و از آنها استفاده کنید. در چنین شرایطی اگر صداوسیما به سمت نشان دادن ساز نرود مردم برای تامین نیازهایشان به رسانههای دیگری که وجود دارد میروند و نیازشان را تامین میکنند و رسانه ملی مخاطبانش را از دست میدهد. البته ما امیدواریم در این دورهای که زندگی میکنیم شاهد نشان دادن ساز از تلویزیون باشیم.
تا به حال از شما دعوت شده برای اجرا به تلویزیون بروید البته با قید این شرط که سازتان را از تلویزیون پخش نکنند؟
فرزاد مرادی: راستش را بخواهید چنین دعوتی از ما صورت گرفته است ولی ما به این دلیل به تلویزیون نرفتهایم چون تمام بچههای گروه در اجرا و ساخت قطعات نقش داشتهاند و اینکه برای پخش یک کار از تلویزیون تنها خواننده نشان داده میشود و بچهها و سازهایشان نشان داده نمیشود. این رویکرد چیزی نیست که موافق نظر ما باشد. از آنجا که همه بچههای گروه ساز میزنند بهطور طبیعی با رویکردی که تلویزیون دارد همه آنها از تصویر حذف خواهند شد. اگر تلویزیون ساز نشان میداد شاید با افتخار به صداوسیما میرفتیم و در تلویزیون اجرا میکردیم و خوشحال هم میشدیم.
شما سال گذشته جدیدترین آلبومتان را با عنوان «میان خورشیدهای همیشه» منتشر کردید و به نظر میرسد از نظر بازخوردهای بیرونی استقبالی را که در زمان انتشار آلبوم اولتان تجربه کردید در مورد این آلبوم تکرار نشد؛ نظر خودتان چیست؟
سپهر سعادتی: مخاطب اولیه و اصلی کار رستاک خود ما اعضای گروه هستیم. یکی از جذابترین کارهایی که ما انجام میدهیم کار روی ملودیهایی است که آنها را قلبا دوست داریم. اگر امکان اجرای بسیاری قطعات از ژانرهای دیگر را هم داشتیم بازهم خود سیامک سپهری دست روی اجرایی همین ملودیهای بومی میگذاشت. این احساس ما نسبت به این قطعات قاعدتاً به مخاطب منتقل میشود. گروه رستاک یک گروه تجربی محسوب میشود که در راستای اهدافاش کار میکند و به سمت تکامل نیز پیش میرود. یعنی همه ما اعتقاد داریم که این تکامل آرام آرام در حال اتفاق افتادن است اما اینکه چرا واکنشها به این آلبوم به نسبت آلبوم اول کمتر بوده این اصلاً ایراد نیست و نباید به دنبال این بود که چون در سال ۸۹ چنان استقبالی از آلبوم شده این استقبال میبایست تکرار شود. در آن زمان اتفاقی که افتاد مانند این بود که دریچه سدی برداشته شد و واکنش شدیدی در همان ابتدای کار از سوی مردم دیده شد. اما امروز آن مانع ۷ سال قبل وجود ندارد و جریانی ایجاد شده که بیشتر به سمت پختگی میرود. در این شرایطی که عنوان کردم ما نباید انتظار همان واکنش ۷ سال قبل را داشته باشیم. ما اعضای گروه رستاک فکر میکنیم در حال حاضر به آن مسیر فرضی که در ذهن داریم امروز بسیار نزدیکتر هستیم تا ۷ سال قبل.
فرزاد مرادی: اینکه یک گروهی بخواهد به شیوهای دست پیدا کند تا مخاطبان او را با همان شیوه بشناسند کار بسیار مشکلی است و گروه رستاک چنین کاری را انجام داده است. من گمان میکنم با گذشت هفت هشت سال از تولید و انتشار آن آلبوم تصویری، امروز رستاک دارد به پختگی میرسد. چرا ما باید به سراغ شیوهای جدید برویم و از این فضا خارج شویم در حالی که میتوانیم به مرور حاکتمان را تکامل ببخشیم؟ برای تهیه آلبوم دوممان که «سورنای نوروز» نام داشت با چنین مسئلهای روبرو بودیم و دربارهاش فکر میکردیم چگونه میتوانیم کاری انجام بدهیم که هم در مسیر کارهای گذاشتهمان باشد و هم تغییراتی به نسبت گذشته در آن ایجاد شود. در آن زمان سیامک پیشنهاد داد در مورد سوژه نوروز بهطور اخص کار کنیم که در نهایت کار بسیار خاص و خوبی شد؛ در عین حال در فرم تنظیم قطعات و جنس نگاه رستاک تغییراتی ایجاد شده بود. این تغییرات را کسانی که آهنگساز و موزیسین بودند متوجه میشدند و میفهمیدند فکر رستاک چه تغییراتی کرده است.