پنجشنبههای ایرانآرت با موسیقی و سهند آدمعارف [پنج]
مختصات سبک زندگی بیتلی در تهران، یا جادوی راک چهطور ایرانیان را سحر کرد؛ بخش دوم: حلقه مفقوده راک ایرانی چیست؟
شرایط اجتماعی در ایران تاکنون بهگونهای بوده است که گروههای موسیقی ایرانی بتوانند بر نسل خودشان تاثیرات فرهنگی، خردهفرهنگی و سبک زندگی داشته باشند؟
ایرانآرت، سهند آدمعارف: هفته گذشته گفتیم بیش از چند دهه است موسیقی راک و ژانرهای مختلف و مسائل مبتلابهاش وارد فضای موسیقی ایران شده است بیآن که تحقیق، تفسیر و تدبر خاص و جامعی درباره آن شده باشد و در سالهای اخیر و پس از فترتی که نزدیک به 30 سال شامل حال این سیاق از موسیقی در ایران شده بود، شاهد هستیم که اقبال اهالی موسیقی ایران به موسیقی راک و گونههای مختلف روز به روزبیشتر شده و حتی این اقبال به جریان اصلی و موسیقی پاپ ایران هم سرایت کرده است... و اشاره کردیم که در ادامه قصد داریم به بررسی خاستگاههای موسیقی راک در امریکا و انگلستان و تطبیقش با شرایط اجتماعی و همچنین شمایل رواج موسیقی راک در سلسله یادداشتهایی بپردازیم و در این رهگذر به مصادیق توفیقیافته یا احیانا توفیقنایافته و ظرفیتهای فعال یا هنوز غیر فعال موسیقی راک در ایران هم اشارههایی مجمل یا مفصل بکنیم و امیدواریم بتوانیم نه تصویری جامع و فراگیر که دستکم تفسیرهایی پراکنده اما منطبق با واقعیتی از موسیقی راک فارسی ارائه کنیم و خواننده این سطور در انتهای این سلسلهیادداشتها بتواند به استنباطی شخصی اما بهرهمند از حقیقت از این جریان تاثیرگذار موسیقی در ایران و جهان دست پیدا کند.
هفته گذشته بخش نخست این سلسله یادداشت از نظرتان گذشت و در ادامه دومین بخش از این سلسله مباحث را میخوانید.
نخستین پاسخ روشن به پرسشهای کلیدی
پرسشهای کلیدی مطرح شده در پایان مرقومه پیشین اینها بود که: عوامل موفقیت بیتلها و درخشیدنشان در بازارهای بینالمللی موسیقی چه بود؟ چه فاکتورهایی در شرایط اجتماعی آن روزگار کاتالیزورِ فراگیرشدن قطعات موسیقی آنها و همچنین سبک زندگی بیتلی در میان جوانان آن نسل شد؟
[پل مککارتنی در تهران، سال 1968/ بیتلها آنقدر در ایران محبوب بودند که به تهران سفر کردند.]
آیا شرایط اجتماعی در ایران تاکنون بهگونهای بوده است که گروههای موسیقی ایرانی بتوانند بر نسل خودشان تاثیرات فرهنگی، خردهفرهنگی و سبک زندگی داشته باشند؟ اینها پرسشهایی است که قصد داریم در ادامه این سلسلهیادداشتها برای یافتن پاسخشان تلاش و پژوهش کنیم.
یکی از ویژگیهای مهمی که منتقدان موسیقی در همان سالهای نخست ظهور بیتلها به آن پی بردند و آن را از اصلیترین عوامل موفقیت و فراگیری سبک زندگی و موسیقی آنها در میان جوانان و نوجوانان دانستند، صراحت، واقعیبودن و بیغل و غشی بیان موسیقایی و زبانی آنان بود.
پیتر ویک در کتاب «سرگذشت موسیقی راک» مینویسد:«ملودی بزرگ، ارکستر بزرگ طلب میکرد و ارکستر بزرگ، ارکستراسیون بزرگ و شیوه بزرگ غنایی میطلبید در حالی که بیتل ها خود را درگیر این «بزرگها» نکردند و چنین بود که در این ساختار ساده موفق شدند عوال و عناصر ارگانیک را با هم جمع کنند. حتی بخشهای آوازی دارای ملودی مفصل یا حتی مختصر نبود و در واقع شکل ملودیک مجرد و منتزع نداشت. در حالی که خود عنصری از یک کلیت جامع و ریتمیک بهشمار میرفت، گوش کردن به این آهنگ (مرا حتما دوست بدار) با توسعه حرکت ریتمیک همخوانی داشت.» (سرگذشت موسیقی راک. پیتر ویک. ترجمه پرتو اشراق. انتشارات ناهید. صفحه 106)
این نکتهای است که شاید کمتر موزیسین راک ایرانی تاکنون به آن توجه کرده باشد. در حالیکه یکی از مهمترین دلایل و اسباب فراگیر شدن و با آغوش باز پذیرفته شدن موسیقی راک از سوی جوانان، این بی غل و غشی و درگیر بزرگی نشدنها بود، ما در ایران چه از همان دهه 1340 شمسی و چه در دهه 70 و 80 شمسی که دوباره موسیقی راک توانست نفسهای ضعیفی بکشد و خردهجانی بگیرد، تنها به رولایهها و پوسته بیرونی موسیقی راک یعنی سازبندی، تکرار برخی ریتمها و تولید صداهای بعضا خشدار و مثلا در بهترین شرایط ریفهای دیستورشن توجه کردیم و نه لایههای عمیقی که باعث شرح و بسط موسیقی راک در بطن طبقات اجتماعی آن روزگار در انگلستان و امریکا شد. از آن گذشته جزییات موسیقایی، خصوصیات هارمونیک و دیگر اجزای تکنیکی موسیقی راک ممکن است در بسترهایی مانند ایران بسیار کمتر از دیگر نقاط جهان با زبان و شعر فارسی قابلیت تلفیق داشته باشد و زمانی که سادگی را هم از آن کم کنیم، چیزی شبیه داستان قوز بالای قوز میشود. یعنی در واقعیت امر، اصل را رها کرده و فرع را چسبیدیم.
موسیقی کالت جنوب؛ ابراهیم منصفی بزرگ
با این همه اما این گونه هم نبوده که هیچکس و هیچ گروهی در ایران به مولفه مذکور توجهی نکرده باشد و هیچ نمونه موفقی در این زمینه نداشته باشیم.
شاید امروز دیگر بسیاری از ما ابراهیم منصفی را بشناسیم. شاعر، آهنگساز و نوازندهای که در سرتاسر جغرافیای جنوب ایران او را تحسین کرده و به سرزمینشان به خاطر داشتن چنین هنرمند ارزشمندی افتخار میکنند و شاید در دیگر نقاط ایران منصفی دیگر تبدیل به یک پدیده کالت شده باشد.
[آوازه منصفی حالا دیگر آنقدر بالا گرفته که آثارش حتی سر از پرداختهای سخیف و مبتذل اینستاگرامی و مناسب حال شبکههای مجازی سرگرمکننده درآورده است؛ این تصویر، تنها یکی از نمونههای متعدد از این دست است.]
آنقدر شاگردان مستقیم یا معنوی او در این سالها در آثارشان نام او را برده، از آثار او اقتباس کرده و یا به او ارجاع دادهاند که ابراهیم منصفی دیگر آن هنرمند گمنام روزگار زنده بودنش نیست. از سهیل نفیسی و پویا محمودی (باراد) که پیشگام بودند بگیرید تا گروههایی مثل پالت، داماهی و دیگر موزیسینهای جوان علاقهمند به زندگی و آثار منصفی همه و همه در شناساندن زندگی منصفی و قطعات و شعرهایی که از او به جا مانده است، نقش مهمی داشتهاند.
در معرفی منصفی آمده است: «منصفی که در واقع از هنرمندان جامع الاطراف هرمزگان محسوب میشود، در زمینه سرودن و موسیقی پرتوان به فعالیت پرداخت. او که با موسیقی وقت و گذشته جهان آشنایی داشت و در این زمینه مطالعات ارزشمندی را انجام داده بود با علاقهای که به موسیقی فلامینگوی اسپانیا و موسیقی هند و ... از خود نشان داد توانست آثار در خور تحسینی را خلق کند. منصفی در عرصه سرودن ترانههای بومی با اقبال به سمت ترانههایی که رنگ و بوی اجتماعی داشت در این حوزه تحول اساسی را به وجود آورد، اجرای ساده و بی شیله پیله او با آکوردهای گیتار هنوز مخاطبان فراوانی دارد و نگاههای بسیاری را به خود جلب کرده است.»
[آذرماه سال گذشته، گالری مرداد بندرعباس به مدت پنج روز میزبان نقاشیهایی بود که چهره ترانهسرای معروف هرمزگان، ابراهیم منصفی، را در مقاطع مختلف سنی با تکنیک های مختلف از جمله خاکهای رنگی و اکریلیک تصویر کرده بود]
بیشیلهپیلگی؛ حلقه مفقوده راک ایرانی
مشخصا حلقه مفقوده راک ایرانی میتواند همین بیشیلهپیلگی باشد که سالها قبل ابراهیم منصفی به آن دست پیدا کرده بود. اگر به قطعه «نهنگ» یا همچنین «لبخند» یا «اولین» ابراهیم منصفی گوش کنید از درک عمق این سادگی و صراحت بیان و زیبایی و صیقلیافتگی موسیقی او در عین اینکه هیچ کار خارقالعادهای نمی کند و تنها با چند آکورد ساده چند خط ملودی شعرش را بر موسیقی سوار میکند، شگفتزده میشوید.
چه بسا اگر ابراهیم منصفی اکنون میزیست و با امکانات و گستردگی رسانهههای شخصی در شبکههای اجتماعی و ارتباطی مواجه میشد، سرنوشتی شیرینتر را در زمان حیاتش تجربه می کرد و البته موسیقی مردمی و مردمپسند در ایران هم مسیر بهتری را میپیمود و خیلی تجربه ها که باید سالها پیش به آنها دست مییافتیم، بسیار زودتر تجربه میکردیم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[سهند آدم عارف، شاعر و روزنامهنگار است. از او پیشترها کتاب شعر «پا» منتشر شده و اخیراً نیز کتاب شعر «غروب پاییزی همچو الاغ میآمد» در نشر نصیرا درآمده است. آدم عارف، یکی از دبیران تحریریه روزنامه «صبا»ست و چندسالی است به صورت تخصصی برای موسیقی خبرنگاری میکند.
او در «پنجشنبهها با موسیقی» برای ایرانآرت، از خاستگاههای موسیقی پستمدرن، راک و... و دگرگونشدن عالم موسیقی به دست موسیقیدانهای برجسته بنویسد تا بعد...]
برای خواندن یادداشتهای پیشین او در ایرانآرت، روی تیترهای زیر کلیک کنید:
مختصات سبک زندگی بیتلی در تهران، یا جادوی راک چهطور ایرانیان را سحر کرد؟
موسیقی با هفت روش سامورایی [سه]؛ ما میخواهیم دنبالهرو باشیم!
موسیقی با هفت روش سامورایی [دو]؛ فصلی جدید؛ پندرسکی، وایل و سرانجام جان کیج
موسیقی با هفت روش سامورایی/بررسی اجمالی سیر تحولات موسیقی معاصر از خاستگاهها تا امروز