جواد یساری، خواننده پاپ
جواد یساری: مجوز ندادند چون گفتند کابارهای بودهای/ تنها آرزوی خواننده قدیمی در ۷۸ سالگی چیست؟
جواد یساری در گفتگو با سایت خانه موسیقی میگوید به دلایلی همچون اینکه «خواننده قبل انقلاب» یا «خواننده کابارهای» بوده به او مجوز ندادهاند و همچنان موفق به کسب مجوز نشده است.
ایران آرت: غزل نهانی در سایت خانه موسیقی نوشت: برای نسل من و چند نسل بعد از من موسیقی او و سبک خوانندگیش چندان دوست داشتنی نیست، شاید با تغییر فرهنگ و ظهور سبک های تازه در موسیقی این امر رخ داده باشد اما چه کسی می تواند منکر تاثیر او و افرادی چون او در زمانه خود باشد؟
در روزگاری که علاقمندانش عمدتا مردم کوچه و بازار بودند برای برنامه های او سر و دست می شکستند..
خودش که حالا گرد پیری بر چهره ش نشسته می گوید موسیقی ما مردمی بود و عده ای جفا کردند و از آن با نام کوچه بازاری یاد کردند و گویی خواستند این کار را سخیف کنند..
جواد یساری 78 ساله این روزها دلخوش به نشستن در مغازه کوچکش در بازارچه شاپور و دیدن رفقای قدیمی است و تنها امیدش بار دیگر خواندن برای مردم سرزمینش است آنهم بعد از حدود 43 سال ممنوعیت..
با جواد یساری، خواننده ایرانی چند ساعتی گپ زدم و آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این گفت و گوست..
جواد یساری با تمام عشقش به آواز خواندن ممنوع الکار می شود. ان هم نه یکی دو روز و یکی دو سال، سالهاست شما در ایران ممنوع الکار هستید .. روزهای عجیبی بر شما گذشته است.
آخرین کار من آلبومی بود با نام سپیده دم که خیلی سر و صدا کرد و مردم دوستش داشتند. من تا سال 1356 آواز خواندم و از سال 57 به بعد ممنوع الکار شدم. اوایل جنگ بود و کشور ملتهب بود. ولی بعد از جنگ هم نشد که نشد. خواندن برای من شد یک آرزو..
دلیل این هم سال مجوز ندادن و ممنوع شدن چه بود؟ کسی توضیحی داد؟ خطایی از شما سر زده بود؟
من هر بار پیگیری کردم گفتند شما خواننده قبل انقلابی بودی، خواننده کاباره بوده ای!! من بارها گفتم آن زمان خواندن در کاباره رسم بود ولی کسی قانع نشد. گفتند کارهای تو کوچه بازاری بوده. این کوچه بازاری گفتن هم توسط بچه های رادیو تلوزیون باب شد و سر زبان ها افتاد. کار من مردمی بود. مدام با لفظ کوچه بازار خواستند القا کنند که من مبتذل و سخیف بودم که نبودم. ما هم زحمت کشیدیم. نه فقط من تمام ترانه سراها و آهنگسازان آن روزها. با یک کلمه که نمی شود همه چیز را نادییده گرفت. تمام ترانه ها و شعر های من درست انتخاب شده بود. همیشه گفتم شعر و ترانه در موسیقی حرف اول را می زند به همین دلیل حواسم جمع بود که کار بی معنا نخوانم. اگر کار من بد بود چرا مردم دوست داشتند؟
به من گفتند لاله زاری هستی.. دوستان یادشان نمی آید لاله زار زمانی برای خودش مانند یک دانشگاه بود. پاتوق هنرمندان و روشنفکران. حالا کسی را بخواهند بی آبرو کنند می شود لاله زاری..
بعد از تمام این سنگ اندازی ها تصمیم گرفتید از ایران مهاجرت کنید؟
نه هرگز.. من هیچ وقت نرفتم. من ماندم. چرا بروم؟ خیلی ها گفتند یساری از ایران رفته ولی من ماندم. پسرانم از ایران رفتند خیلی اصرار کردند که بروم یا برای من اقامت بگیرند اما حاضر نشدم وطنم را ترک کنم فقط گاهی برای دیدن بچه ها رفتم و برگشتم. یا گاهی خارج از ایران اجرایی داشتم که رفتم و بازگشتم. مثلا استرالیا، لندن، دبی و.. اجرا داشتم و چه قدر هم استقبال شد. ولی نماندم و برگشتم. من ایرانی ام و فقط یک آرزو دارم..آواز خواندن در ایران.
شنیده ام حالا و بعد از این همه سال شرایط خواندن برای شما در وطن، همانجایی که آرزویش را داشتید مهیا شده، بعد از سالها ممنوعیت مجوز برپایی کنسرت گرفته اید..
نه مجوزی نگرفته ام. چند وقت پیش وزارت ارشاد دعوت کرد و گفتند می توانی برای مردم بخوانی، می توانی اجرا داشته باشی اما مجوزی به من داده نشد. نمی دانم بعد از سالها کم لطفی چه شد که دعوتم کردند ولی کاش زودتر بود که من هم جوان تر بودم.
(سرش را پایین می اندازد و گریه می کند، دقایقی فقط اشک می ریزد و سکوت می کند..و من به مردی فکر می کنم که در زندگی یک آرزو داشت، خواندن..)
برخورد مردم این روزها با شما چه گونه است؟
اوایل انقلاب بعضی برخوردها خوب نبود. بعضی حتی جواب سلام ما را نمی دادند. اما کم کم من را شناختند. بارها افراد مختلف به مغازه من آمدند و ساعت ها دردل کردیم. باور نمی کنید چه قدر جوان ها به من سر می زندد. من با سیگار خیلی مخالفم و تلاش میکنم بچه ها را نصیحت کنم سیگار نکشند. حالا همه مثل خانواده من هستند. مثل برادرانم..
در این سالها موسیقی و آثار نسل جوان را پیگیری کردید؟
از امروزی ها صدای محمد اصفهانی را دوست دارم. صدای دلنشینی دارد.
سالهاست در عرصه موسیقی فعالیت نکردید اما مردم هنوز خاطره کارهای شاد شما را در ذهن دارند، مردم برای شما وهنرتان احترامی بسیار قائل اند..
(بغض می کند.. چشم هایش تر می شود.)
دلم برای مردم تنگ شده..می خواهم یک بار هم که شده ببینمشان. این روزها دلم گرفته. اگر خدا یاری کند می خواهم حال مردم را خوب کنم..