همایون شجریان، محمدرضا شجریان، کنسرت همایون شجریان
خاطرهبازیِ همایون با محمدرضا شجریان/ گزارش اختصاصی ایران آرت به روایت صابرمحمدی
گزارش اختصاصی ایرانآرت از کنسرت «به رنگ صدا»ی همایون شجریان که این روزها در تهران برپاست
ایرانآرت: صابر محمدی : کسی نمیتوانست حدس بزند چهاردهسال پیش، آن شب که محمدرضا شجریان به همراه گروه شهناز، خیابان گمنام را تا «سالن همایشهای کشور» طی کرد تا پس از مدتها آنجا روی صحنه برود، قرار است هوادارانش در ایران، برای یکی از واپسینبارها پای آواز آسمانیاش بنشینند.
نهم تیرماه 1387، تالار وزارت کشور، میزبان یکی از آخرین کنسرتهای محمدرضا شجریان در ایران بود؛ در حالی که پس از سالها نخستینبار بود که همایون پدر را همراهی نمیکرد و قرار بود نخستین اجراهای مستقلش را از همان سال آغاز کند.
او از آغازینسالهای دههی هفتاد همراه پدر بود و حالا میخواست آوازش را از زیر سایهی حنجرهی پدر بیرون بکشد. تابستان 1371 بود که او در 16سالگی برای نخستینبار به عنوان نوازندهی تنبک روی صحنه رفت و در آمریکا و طی تور کنسرتهای «یاد ایام» کنار پدر نشست. این همکاریِ خاطرهانگیز، از آن کنسرت تا آلبوم «آهنگ وفا»، آلبوم «بیتو به سر نمیشود» و چندین و چند کنسرت ماندگار ازجمله «همنوا با بم» طی 16 سال ادامه داشت تا اینکه در سال 1387 به آخر رسید.
حالا ما، دقیقا در چهاردهمین سالروز آن واپسین کنسرتها، باز پا به تالار وزارت کشور گذاشتهایم. زندگی پر است از این اولینها و واپسینها... همایون این بار با ارکستری بزرگ به این تالار آمده تا اولین کنسرت خود در ایران را پس از درگذشت پدرش بر پا کند؛ کنسرت «به رنگ صدا».
دیدار در تهران پس از سه سال
اشتیاقِ نشستن پای آواز همایون شجریان در ایران، پس از وقفهای سه ساله، تبدیل به ولع شده است. همین است که بلیتها در دقایق ابتدایی فروش میروند و خیابان فاطمی و گمنام بند میآیند.
برای ورود به محوطهی تالار باید صف کشید و این در حالی است که تهران، مدتهاست با هیچ رویداد هنری صف به خود ندیده است. محوطه هم پر است از آدمها. در لابی هم سخت میشود راه گرفت و خود را به داخل تالار نزدیک کرد.
پیش از آنکه وارد سالن شوی، چند مرد و زن، تراکتهای کنسرت را به دستتان میرسانند؛ تراکتهایی که با طراحی یک کیوآرکد، شما را از مطالعهی کاتالوگهای چندصفحهای مرسومِ کنسرتها در سالهای نهچنداندور بینیاز میکنند. اسکنش که کنید، وارد صفحهای میشوید که اطلاعات اولیهای دربارهی «به رنگ صدا» پیش رویتان میگذارد؛ اطلاعاتی از جمله اینکه قرار است سیزده قطعه ساز و آواز یا تصنیف بشنوید. اینکه نوازندهها و دیگر عوامل چه کسانی هستند و... . تا اینها را مرور کنید، کنسرت هم آغاز شده است.
پیش از آن اما، میتوانید به طراحی چشمنواز نشانههای مرتبط با کنسرت در لابی سالن چشم بدوزید؛ به نام قطعات با طرح اکولایزر و نیز خطنوشتِ برخی شعرهایی که قرار است به صدای همایون بشنوید. جایی هم هست که بلوبانک به عنوان حامی مالی این کنسرت برای عکاسی مخاطبان در نظر گرفته و البته که جز همین یکجا نام و لوگوی مرتبط با اسپانسر را جایی نمیبینید؛ نه در محوطه و نه در داخل سالن.
همین خوشسلیقگی و بهرهبردن از لایههای هنری و نامحسوسِ اسپانسرینگ، سبب میشود هم شما به عنوان مخاطب، در معرض آزار تبلیغاتی قرار نگیرید و هم اسپانسرها، با شأنیتی همردیفِ هنر، خود را حامیِ واقعیِ هنر نشان دهند و نه صرفاً حامی مالی و برگزارکنندهای تنها به فکر منافع خود.
آغاز به رنگ صدا
سالن هنوز کاملاً پر نشده و این در حالی است که ساعت به موعد آغاز سئانس اول یعنی ساعت شش و نیم عصر رسیده است. همایون و ارکستر سیاوش به رهبری آرش گوران این روزها در دو نوبت اینجا روی صحنه میروند. نوازندهها یکی یکی پیدایشان میشود؛ از همین دور، نیلوفر محبی، پدرام فریوسفی و میثم مروستی را شناسایی میکنیم. آنها که در واپسین تور کنسرتهای «شهر خاموش» نیز کیهان کلهر را همراهی کردهاند،
حالا سه ویولنیست از میان یازده ویلنیست این ارکستر هستند. آیین مشکاتیان هم هست با تنبک و کوزه و کاخن؛ خواهرزادهی همایون شجریان و فرزند زندهیاد پرویز مشکاتیان.
آنطور که در اطلاعات کنسرت آمده، قرار است ارکستر دو اثر از پرویز مشکاتیان را اجرا کند. یکیش تصنیف «دود عود» است که با صدای محمدرضا شجریان اجرا شده است. میشود حدس زد آنجا که برنامه به این تصنیف میرسد، سالن چگونه به یاد مشکاتیان و شجریان از خود بیخود خواهد شد.
از قدیمیترها هم مازیار ظهیرالدینی با ویلن آلتو روی صحنه میآید. حسین رضایینیا هم که خاطرهی حضور پرنشاطش در گروه شهناز با محمدرضا شجریان با ماست این بار قرار است با چهار ساز کوبهای فرزند شجریان را همراهی کند.
باقی نوازندهها هم میآیند تا نوبت به رهبر ارکستر و خود همایون شجریان برسد. همایون در میان تشویق ممتد وارد صحنه میشود و ابراز علاقهی دوطرفهی او و هوادارانش، چنددقیقهای طول میکشد.
کنسرت با «بگذار سر به سینهی من» آغاز میشود؛ آهنگی قدیمی که هایده و سیما بینا نیز آن را اجرا کردهاند. «به رنگ صدا» آغاز شده و سکوت، سالن را فرا گرفته است.
خبری از مگاهیتها نیست
پس از بداههنوازی سه نوازندهی سازهای کوبهای، نوبت به «زلف بر باد مده» میرسد؛ تصنیفی کمترشنیدهشده با صدای همایون شجریان و با آهنگسازی سعید فرجپوری.
جز این تصنیف، همایون قرار است یکی دیگر از تصنیفهای فرجپوری را با عنوان «یک نفس آرزوی تو» نیز در این کنسرت بخواند.
حضور غلامرضا صادقی با عنوان آهنگساز در این کنسرت پررنگتر از بقیه است. همایون و ارکستر سیاوش، سه اثر از او را اجرا میکنند و صادقی سه اثر از دیگر آهنگسازها را نیز برای این کنسرت تنظیم کرده است.
همایون پس از کمرنگشدن همکاریهایش با برادران پورناظری، بیش از همه با همین صادقی کار کرده است. از بین این همکاریها، یکی دو اثر به عنوان تیتراژ سریالها مورد توجه قرار گرفته است اما وجه تمایز این دوره از آثار همایون شجریان با دورهی همکاریاش با پورناظریها در این است که این آثار کمتر هیت میشوند. این را عدهای به عنوان افول همایون مطرح میکنند اما به نظر میرسد در چند سال اخیر، از وجه عامهپسندیِ آثار همایون کاسته شده و همین سبب شده تکآهنگهایش کمتر از پیش مورد استقبال عموم قرار بگیرد. کنسرت «به رنگ صدا» نیز برآیند همین وضع است؛ همایون با آثاری از دیگران و خودش روی صحنه آمده و هیچ یک از مگاهیتهای دههی اخیرش را اینجا نمیخواند؛ کمتر اوجها را میخواند و در طراحی آواز و خواندن شعر تصانیف، به منطقی پذیرفتنیتر رسیده است.
فراهمآوردن ارکستری نسبتا بزرگ با رهبر ارکستری منعطف، استراتژیِ همایون شجریان برای «به رنگ صدا» بوده است برای اینکه ظاهراً بتواند آثار چند آهنگساز را اجرا کند. اصولاً مرسوم نیست وقتی با گروهی که خود آهنگسازیِ آثار را برعهده دارند بر صحنه میروید، آنها آثار دیگر آهنگسازها را هم اجرا کنند؛ اما ارکستر داریوش با رهبری آرش گوران، این فرصت را در اختیار همایون قرار دادهاند که او چند قطعه از چند آهنگساز را برای اجرا انتخاب کند.
گروه هم اجرایی تر و تمیز و خوشصدا از آهنگها دارند. همین است که همایون آثاری به آهنگسازی محمدرضا شجریان، سعید فرجپوری، حسن یوسفزمانی، غلامرضا صادقی، پرویز مشکاتیان و خودش را برای این کنسرت تدارک دیده و اجرا میکند. در این میان، خبری از آثار سهراب و طهورث پورناظری نیست و همین باعث میشود گمان کنیم همایون قرار نیست با آثار عامهپسند و پرطرفدارِ آن دو برادر، خاطرهی انتقادهای اهالی جدیتر موسیقی نسبت به خود را زنده کند.
با نفسِ گرمِ محمدرضا شجریان
با فیلمهایی که از اجراهای شبهای پیش در شبکههای اجتماعی دستبهدست شده، همه میدانند که همایون قرار است چند اثر از پدرش را بخواند. برای چنین اتفاقی، شش قطعه باید صبر کنیم.
هفتمین اثری که در این کنسرت اجرا میشود، «اشک مهتاب» با آهنگسازی حسن یوسفزمانی بر شعری از سیاوش کسرایی است که محمدرضا شجریان آن را در دههی پنجاه خوانده بود. البته سالن، واکنشی به اجرای همایون از کار پدرش نشان نمیدهد، شاید از این رو که حاضران کمتر این تصنیف را شنیدهاند یا به یاد دارند.
چند قطعه بعد، این بار همایون تصنیفی با آهنگسازیِ محمدرضا شجریان را اجرا میکند؛ «سرو چمان». اما اوج هیجان حاضران نسبت به حضور آثار محمدرضا شجریان در کنسرت پسر، آنجاست که اجرای ارکستر از تصنیف «دود عود» آغاز میشود و تصاویری از محمدرضا شجریان و پرویز مشکاتیان بر نمایشگرهای سالن، نمایش داده میشود.
با اینکه ارکستر، اجرای تصنیف را آغاز کرده، اما چیزی از صدای سازها به گوش نمیرسد چون مردم ایستادهاند و برای مردمیترین هنرمند زمانهی خود ادای احترام میکنند و اشک میریزند و دست میزنند. اینجای «به رنگ صدا»، اوج کار همایون است؛ انگار نیرویی از پدر در او دمیده شده تا این تصنیفِ پرفراز و فرود و سخت را اینچنین بهدرستی بخواند و با یادِ آن خاطرهبازی کند.
سیزده قطعه که تمام میشود و نوازندهها و رهبر ارکستر و نیز همایون شجریان که برای خداحافظی آماده میشوند، هنوز مردم آمادهی خداحافظی نیستند.انگار، پازل «به رنگ صدا» هنوز تکمیل نشده است. آنها میدانند که همایون در شبهای گذشتهی کنسرت، به رسم کنسرتهای پدر، برایشان «مرغ سحر» خوانده است.
نوازندههای سر جایشان برمیگردندند و همایون هم پشت میرکوفن میایستد تا خاطرهی تیرماه 1401 را برای هوادارانش با محبوبترین تصنیفِ پدر، ماندگار کند. این خاطرهبازی، جمعی است؛ چرا که از جایی به بعد، رهبر ارکستر رو به مردم میکند و به جای نوازندهها و همایون، از آنها میخواهد که در این خاطرهبازی مشارکت کنند و بخوانند:
«ظلم ظالم، جور صیاد/ آشیانم داده بر باد/ ای خدا، ای فلک، ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن».