تصنیف "از خون جوانان وطن" چگونه ساخته شد؟
عارف حدود ۲۰ تصنیف ساخت که آنها را میتوان یک دوره تاریخ گویای ۱۵ساله اول مشروطیت ایران دانست. شاید معروفترین آنها «از خون جوانان وطن لاله دمیده» باشد. قطعهای که استاد شجریان هم آن را با صدای ماندگار خود اجرا کرده است.
ایران آرت: روزنامه فرهیختگان نوشت: ابوالقاسم عارف قزوینی در روزهای صدور فرمان مشروطه ۲۵ساله بود. سالها بود که از قزوین راهی تهران شده و ماندگار هم شده بود. او احساسات وطنپرستانه و ضدسنتیاش را با زبانی ساده برای خلق تصانیف انقلابی به کار گرفت. «از خون جوانان وطن لاله دمیده» نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» هم شناخته شده است.
هر چند هم در زمان امضا و هم در زمان فتح تهران، همه شادی به ثمر نشستن مشروطه را داشتند، اما عارف قزوینی پس از فتح تهران حال دیگری داشته است. از کنار کشتههای وطن که میگذشته دردی در جانش پیچیده و به خلق یک تصنیف ماندگار انجامیده است. هر چند ما تصنیفساز نیستیم، هر چند با غمی در جان از کنار شهیدان مشروطه عبور نکردهایم، اما تمام این صد و اندی سال با کوک ساز و صدا و تصنیف عارف همراه بودهایم. حالا نه در کنار شهدای مشروطه که با دیدن تصاویر همه شهیدانی که در راه وطن جان میدهند، میتوانیم درکش کنیم. میتوانیم به لالههایی نگاه کنیم که از خون جوانان وطن دمیده و میدمد و این خاک را گلگون میکند...
عارف قزوینی
ابوالقاسم عارف قزوینی در روزهای صدور فرمان مشروطه ۲۵ساله بود. سالها بود که از قزوین راهی تهران شده و ماندگار هم شده بود. او احساسات وطنپرستانه و ضدسنتیاش را با زبانی ساده برای خلق تصانیف انقلابی به کار گرفت. «از خون جوانان وطن لاله دمیده» نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» هم شناخته شده است. عارف از اولین تا آخرین تصنیفش را با جان و دل نوشت و به همین دلیل هم اغلب آثارش ماندگار شد. عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف، آورده است: «این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است. بهواسطه عشقی که حیدرخان عموقلی بدان داشت، میل دارم این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران به یاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.»
سرودههای او یا عاشقانهاند یا سیاسی-اجتماعی. عارف قزوینی، اجتماعی و سیاسینویسی را در عصری آغاز و وارد فضای موسیقی ایران کرد که تقریبا پیش از او چنین پیشینهای وجود نداشت و وقایع سیاست و اجتماع به این شکل وارد موسیقی نشده بود. او خود در مقدمه دیوان اشعارش نوشته است: «نهتنها فراموش نخواهم کرد، بلکه معاصرین دوره انقلاب نیز هیچوقت از خاطر دور نخواهند داشت که وقتی من شروع به تصنیف ساختن و سرودههای ملی و وطنی کردم، مردم خیال میکردند که باید تصنیف برای فاحشههای درباری یا «ببریخان» گربه شاه شهید ساخته شود.»
او همچنین در جا انداختن مفهوم وطن در جامعه آن روز تاثیر بسیار مهمی داشت. خودش نوشته است: «اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساختهام که ایرانی از ۱۰ هزار نفر، یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه، تنها تصور میکردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاده شده باشد...»
عارف حدود ۲۰ تصنیف ساخت که آنها را میتوان یک دوره تاریخ گویای ۱۵ساله اول مشروطیت ایران دانست. این آثار با تصنیف «ای امان از فراغت امان» شروع میشود که آن را به مناسبت ورود آزادیخواهان به تهران در دستگاه «شور» ساخت و تصنیف «گریه را به مستی بهانه کردم» در دستگاه «دشتی» نوشت که بهخاطر آن دستور دستگیریاش صادر شد. تصنیف ابوعطای «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» در اعتراض به محمدعلی میرزا در قصد تصاحب مجدد سلطنت، «هنگام می» در آواز دشتی به مناسبت افتتاح دوره دوم مجلس شورای ملی، «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود» در آواز دشتی به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران، «جان برخی آذربایجان باد» در آواز دشتی در جواب تفرقهافکنان در آذربایجان، «گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد» در آواز دشتی به مناسبت مرگ کلنل محمدتقیخان پسیان، «ای دست حق پشت و پناهت بازآ» در دستگاه شور برای سیدضیاء، «چه آذرها به جان از عشق آذربایجان دارم» به یاد ستارخان و باقرخان و «باد خزانی زد ناگهانی، کرد آنچه دانی» در دستگاه شور برای آذربایجان از دیگر تصانیف مهم ملیـمیهنی عارف است.
«از خون جوانان وطن لاله دمیده» حالا ۱۱۵ساله است، هنوز هم مورد توجه موزیسینها و خوانندهها قرار دارد و بارها توسط خوانندگان مختلف خوانده شده است. یکی از بهترین این اجراها متعلق به استاد محمدرضا شجریان، خواننده موسیقی ایرانی است که با گروه استاد فرامرز پایور تیر ۵۸ در تالار وحدت اجرا شده است. سالار عقیلی، علیرضا قربانی و... هم آن را خواندهاند. این سرود که روزگاری برای دوران مشروطه ساخته شده است، کارکردی بسیار بالاتر پیدا کرده و هنوز هم هر جا خون شهیدی بر زمین ریخته شود، زیر لبها زمزمه میشود.