سیمین غانم: اوضاع بر وفق مراد خوانندگان مرد است/ روایت خواننده "گل گلدون من" از دسته گلی که به آب داد
سیمین غانم در این گفتگو از دلایل ماندنش در ایران پس از سالهای انقلاب، آثار جدیدی که خوانده و همینطور بزرگترین دسته گلی که در زندگیاش به آب داده، سخن میگوید.
ایران آرت: زهرا عواطفی نژاد در خبرجنوب نوشت: سیمین غانم را با قطعات و ترانه های معروفی مثل "گل گلدون من"، "سیب"، "مرد من" و "قلک چشات" می شناسند اما کیست که این ترانه را با خود زمزمه نکرده باشد که "من می خوام یه دسته گل به آب بدم".. .اما دست گل به آب دادن این بانوی بی حاشیه هم درست مثل سبک اخلاق مدار زندگی اش است، ازدواج با مرد مورد علاقه اش. در ادامه گفت و گوی ما با این بانوی هنرمند را بخوانید:
شما از معدود خوانندگان زنی هستید که حاضر به ترک وطن نشدید؟
به قول یکی از دوستان مهم نیست در کدام منطقه از دنیا زندگی می کنید، مهم این است که در کدام راستا قدم بر می داریم. آیا به گمان شما حنجره ای که شکوه عشق و شادی را فریاد می زند تا مرهمی برای دل های خسته باشد و گرد غم از چهره ها بشوید، می توان گفت از حوزه هنر باز مانده است. من که چنین احساسی هرگز نداشته و ندارم. با وجود پیشنهادات زیادی که برای اجرای برنامه ها داشته ام ایران را انتخاب کرده ام و بسیار خوشحالم که عمر و هنرم را در خدمت به هموطنان عزیزم گذراندم. برای من ارزنده تر از این چه می تواند باشد که برای شرکت در کنسرت هایم پیر و جوان از نقاط مختلف کشور رنج سفر را بر خود هموار می کنند. از طرفی دلم می خواهد برای اجرا در شهرستان ها مجوز بدهند تا مردم برای شرکت در کنسرت ها این همه راه به تهران نیایند اما به جز شهر شیراز اجرای من در دیگر شهرها عملی نشده است البته دو بار هم در کیش اجرا داشتم که هربار با مشکلاتی روبه رو شدم. دلم می خواهد تا عمری باقی است مسئولان در این زمینه قدم های مثبتی بردارند.
چه چیز موجب شد که ماندن را به رفتن ترجیح دهید. مخصوصا این که نگاهی به پیشینه خانوادگی شما نشان می دهد که نمی بایست در این زمینه دغدغه مالی داشته باشید؟
هزاران بار پروردگارم را سپاس می گویم که زندگی خانوادگی سلامت، موفق و بی دغدغه ای داشته و دارم. از بزرگان آموختم که ساده بپوشم، ساده بخورم و ساده زندگی کنم. شاید دلیل آرامشم در این راستا خلاصه شده که هرگز در زندگی زیاده طلب نبودم و دوست داشتم در ایران در کنار مردم خوبم زندگی را بگذارنم و از این بابت هم راضی و بسیار خوشحالم.
آیا کارهای تازه ای هم داشته اید که درصدد انتشار آن برآیید؟
بله. چند کار تازه دارم که برخی از آن ها شعر و ملودی و هر دو از خودم است و برخی دیگر آهنگ بر روی اشعار حافظ و شعرای نو گذاشته ام که همه در کنسرت هایم اجرا شده اما در حال حاضر اجازه انتشار آن نیست و ضبط اساسی انجام نشده زیرا تنظیم، ضبط و ... مستلزم مخارج سنگینی است و اگر قرار باشد در گوشه کمد بماند چه نیازی به ضبط دارد البته از این جهات بسیار متأسفم ولی صبورانه تحمل می کنم تا شاید روزی اوضاع بر وفق مراد شود و امیدوارم آن روز خیلی دیر نباشد.
در میان خوانندگان وطنی صدای کدام بیشتر به دلتان می نشیند؟
صداهای خوبی دربین خانم هاست که فرصت عرضه کردن برای آن ها نیست، در مورد آقایان راه باز است و زمانه بر وفق مرادشان است، خوانندگان توانمندی هستندکه انصافاً کارهای ارزشمند و پر محتوا عرضه می کنند. مانند همایون شجریان، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و... این صداها دلنشین و آرام بخش هستند.
اگر قرار باشد آلبومی منتشر کنید ترجیح می دهد از اشعار و ترانه های چه کسانی استفاده کنید؟
سیمین غانم: در حال حاضر چند کار تازه دارم که البته در کنسرت هایم آن ها را اجرا کرده ام. فکر می کنم جذاب و پرشور هستند چون مخاطبان را جذب می کنند. دلم می خواهم آنها را به شکل آلبوم عرضه کنم و اگر قرار باشد کار دیگری به آن ها اضافه کنم با تحقیق از بهترین ها استفاده می کنم تا کار پرمحتوا مانند گذشته باشد نه کمتر.
در یکی از ترانه های ماندگار شما آن جا که می گویید "من می خوام یه دسته گل به آب بدم" صمیمیت سیال و صادقانه ای احساس می شود که انسان با شنیدن چندین و چند باره آن به وجد می آید. خودمانی بپرسم به عنوان یک زن به یاد ماندنی ترین دسته گلی که به آب داده اید چیست؟
به یادماندنی خاطره و دسته گلی که به آب دادم خواستگاری من از همسرم بود، ما معاشرت خانوادگی داشتیم. گاهی دسته جمعی به شمال می رفتیم، روزهای شادی را می گذراندیم که انس و علاقه ای بین ما ایجاد شد، در گذشته یا حداقل در زمان ما مادران علاقمند بودند دختران زود ازدواج کنند. مادر من هم چنین طرز فکری داشتند، گاهی از این که فرصتی را از دست می دادم ناراحت می شد، تصادفاً مرد جوان و آراستهای با تحصیلات عالی و خانواده خوب به خواستگاری من آمد، به مادرم گفتم باید کمی فکر کنم بعد جواب بدهم. یک لحظه از ذهنم خطور کرد که جریان را با شخص مورد علاقه ام در میان بگذارم. بعد تصمیم گرفتم با اعتماد به نفس فراوان و با شهامت از او خواستگاری کنم. بعد از شرح ماجرا گفتم من دوست دارم با تو ازدواج کنم اگر تو مرا از دست بدهی خیلی حیف می شود، با تعجب پرسید چرا این طور فکر می کنی؟ گفتم چون من دختر با صداقت و با وفایی هستم. آن جوان گفت: اگر به آن چه که می گویی ایمان داری و مطمئن هستی من هم با تو هم عقیده و موافقم. و این طور بود که ما با مراسمی ساده ازدواج کردیم. در حال حاضر دو سال است که همسرم را از دست داده ام اما همیشه یاد و خاطراتش برایم عزیز و دوست داشتنی است.
علاوه بر محدودیت های جنسیتی عمده ترین مشکلی که بر سر راه کنسرت بانوان قرار دارد چیست؟
پذیرش خانم ها برای اجرای کنسرت به طور کلی به ندرت صورت می گیرد، از طرفی کمبود سالن مناسب خود معضلی است زیرا در این زمینه برای انتخاب سالن دست مان باز نیست. بهترین سالنی که در اختیار داریم تالار وحدت است که آن هم به دلیل تراکم برنامه ها ساعت های مناسب به من نمی رسید. هواکش ها مستعمل شده و درست کار نمی کنند، به علت تراکم برنامه ها هوا همیشه آلوده است. مشکلات زیاد است اما ما صبورانه تحمل می کنیم.