کسری بختیاریان: ممیزی باعث شده که خلاقیت در ترانهسرایی از بین برود/ حضور در عرصه ترانهسرایی کفش آهنی میخواهد
کسری بختیاریان ترانهسرا میگوید ترانهسراها وقتی روی ملودی مینویسند ناخواسته کیفیت کارشان پایین میآید چون دست آنها باز نیست و این ملودی است که حکم میکند چه چیزی را بنویسند و چه چیزی را ننویسند.
ایران آرت: کسری بختیاریان ترانهسرای جوان از سال ۱۳۹۱ فعالیت حرفهای خود را در زمینه ترانهسرایی شروع کرد و تاکنون ترانههایی مانند "کوه"، "من دیوانه نیستم"، "قهوه"، "سوگوار"، "تو که نیستی"، "تلفات" و "نیست" را برای خوانندگانی همچون سیامک عباسی، رستاک حلاج، سینا حجازی و محمدرضا گلزار سروده است.
بختیاریان دو مجموعه کتاب ترانه با نامهای "تنبهتن" و "انفرادی دو نفره" را منتشر کرده است.
گفتوگوی او با مینا آتشی در هنرآنلاین را در ادامه میخوانید:
آقای بختیاریان، لطفاً ابتدا از پیشینه فعالیتتان در عرصه ترانهسرایی بگویید.
من فعالیت حرفهای خودم بهعنوان ترانهسرا را از سال ۱۳۹۱ شروع کردم و در این سالها با خوانندگان مختلفی مانند سیامک عباسی، رستاک حلاج، سینا حجازی، محمدرضا گلزار و ... کار کردهام. حدود ۸۰ اثر منتشرشده دارم و بهتازگی نیز دارم با فرزاد فرزین همکاری میکنم. دو کتاب مجموعه ترانه چاپ کردهام که کتاب "انفرادی دو نفره" سال ۱۳۹۳ از طریق انتشارات فصل پنجم بیرون آمد و دیگری هم کتاب "تنبهتن" بود که انتشارات نگاه آن را چاپ کرد. چاپ اول هر دو کتاب به پایان رسیده ولی هنوز برای چاپ بعدی آنها اقدامی نکردهام. یک مجموعه ترانه جدید نیز آماده دارم که فعلاً دست به انتشارش نزدهام.
ملاکهایتان برای همکاری با خوانندهها چیست؟
هر ترانهسرایی فضای ذهنی خودش را دارد. من همیشه مشتاق بودهام با خوانندههایی کار کنم که ترانه برای آنها مهم بوده است. تقریباً رزومهام نیز دارد همین را میگوید. من تنها ترانهسرایی هستم که به سه ترانهسرا؛ سیامک عباسی، رستاک حلاج و سینا حجازی ترانه دادهام. همیشه سعی کردهام با خوانندگانی کار کنم که مخاطبشان کلام جدی است و ادبیات در آثارشان وجود دارد. خوشبختانه تا الآن هم هر اتفاقی که افتاده اتفاق خوبی بوده است.
چقدر برایتان اهمیت دارد که چه ملودی و چه تنظیمی روی ترانه شما بنشیند؟
قطعاً اهمیت دارد. من از سال گذشته تیم خاص خودم را تشکیل دادهام و الآن خودمان داریم از صفر تا صد کار را تولید میکنیم. آهنگسازی که با ما کار میکند شاهین راستین است که ما قبلاً با همدیگر پروژههای موفقی را داشتهایم. سه کاری که با سیامک عباسی کردهام را شاهین ساخته است. تنظیمکننده تیم ما نیز فرید مهاجرپور است که الآن با افراد زیادی کار میکند و جوان موفق و خوبی است. تولید بخشی از کارها را تیم خودمان مدیریت میکند ولی یک بخش دیگر از کارها فضای خاص خودش را دارد. بههرحال وقتی با رستاک کار میکنم او خودش آهنگ میسازد ولی ازآنجاییکه فضای ذهنی ما نزدیکی زیادی به همدیگر دارد، همکاریمان همیشه برای من جذاب بوده است. اکثراً برای من مهم است که حداقل کار موردپسند خودم باشد چون اگر خودم کار را دوست نداشته باشم قطعاً مخاطب من نیز آن را دوست ندارد.
عدهای معتقدند این روزها ترانه تابع ملودی شده و به همین خاطر سطح ترانهها افت کرده است. شما روی ملودی ترانه میگویید؟
اوایل تقریباً صد درصد صرفاً ترانه بود که بعداً روی آن ملودی گذاشته میشد ولی در کارهایی که خودمان تولید میکنیم بیشتر سعی داریم تلفیقی از هر دو باشد. معمولاً بخشی از کارها ترانه موزونی بود که به آهنگساز داده میشد و بعد سعی میکردیم روی ترجیعبند آن یک ملودی جذاب بنویسیم. من نسبت به اینکه روی ملودی بنویسم مقاومتی ندارم ولی در عین حال کتمان نمیکنم که وقتی روی ملودی مینویسیم ناخواسته کیفیت کار پایین میآید چون در آن صورت دست شما بهعنوان ترانهسرا باز نیست و این ملودی است که به شما حکم میکند چه چیزی را بنویسید و چه چیزی را ننویسید. در واقع کار بسیار سختتر میشود. از یک بابت میتوان گفت که پاپ امروز بیشتر از آنکه ترانهمحور باشد، ملودیمحور است. به همین خاطر کمی سطح کیفی کار گرفته میشود. ملودیها عموماً ملودیهای تندی هستند که کلام روی آنها بهسختی مینشیند. ترانهسرا نیز فقط دارد آن ملودی را با کلمات پر میکند. ما کارهای زیادی داریم که روی ملودی نوشته شده و بسیار کارهای خوبی هم شدهاند ولی واقعیت این است که وقتی به سمت ملودیمحور شدن پیش میرویم ناخواسته این اتفاق میافتد و کیفیت متن پایین میآید.
اخیراً صحبتهای زیادی شنیده میشود که برخی افراد میگویند سطح ترانهها افت کرده و ما از دورانی که ترانهها از سطح مناسبی برخوردار بودند فاصله گرفتهایم. به نظر شما سطح ترانهها واقعاً افت کرده؟
از دو جهت باید به این سؤال نگاه کرد. نخست اینکه آیا سطح ترانه مکتوب ما افت کرده یا سطح ترانهای که مخاطب دارد میشنوند؟ اگر بگوییم ترانهسراهای ما بهخوبی قبل نمینویسند، من بهشدت با این حرف مخالفم. ما یک سری استعداد جوان در ایران داریم که شاید کسی اسم آنها را نشناسد ولی تا دلتان بخواهد ترانه خوب اجرانشده دارند. بحث سر این است که آن ترانهها به دلایل مختلفی به اجرا نمیرسند. از یک جهت دیگر وقتی بهصورت عمومی نگاه کنیم، میتوان گفت ما نسبت به اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ داریم آثار ضعیفتری میشنویم. این مسئله دلایل مختلفی دارد که یکی از آنها دقیقاً به همین مسئله برمیگردد که اکثر کارها روی ملودی رفته است.
یکی از بحثهایی که این روزها در موسیقی مطرح میشود ظهور پدیده سانگرایترها است. نظرتان راجع به این موضوع چیست؟
آمدن سانگرایترها یک حُسن داشت و آن این بود که آنها توانستند ملودیهای جذابی را خلق کنند و کلام را نیز روی آن بگذارند. اکثر کسانی که الآن دارند در بازار موسیقی کار میکنند خودشان سانگرایتر هستند. از طرفی هم یک ایرادی که دارد این است که شاید بیشتر از ۹۰ درصدشان علیرغم اینکه آهنگسازان خوبی هستند ولی با تکنیکهای ترانه نوشتن آشنایی ندارند. یعنی آن ملودی درنهایت شنیده میشود، منتها با یک کلام ضعیف. همین مسئله باعث شده که نقش ترانهسراها در چهار، پنج سال اخیر کمرنگتر شود. در حال حاضر همه دارند به سمت سانگرایت پیش میروند. این مسئله از یک بابت خوب است، اما بهشرط اینکه این سواد در مورد ترانه نوشتن وجود داشته باشد. الزاماً کسی که بلد است فارسی حرف بزند ترانهسرا نیست. تصور اشتباهی که وجود دارد این است که اکثراً با خودشان میگویند مگر فلان ترانهسرا چه چیزی گفت که من نتوانم بگویم؟! واقعاً اینطور نیست. سالها تجربه و آزمون و خطا میخواهد تا شما بتوانید یک ترانه موفق بنویسید.
بحث بعدی که وجود دارد، بحث ممیزی ترانه است.
ممیزی واقعاً ترانه را فلج کرده و کار ترانهسراها روزبهروز دارد سختتر میشود. خطوط قرمز مشخص نیست و در این موضوع کاملاً سلیقهای عمل میشود. اگر بخواهیم وارد بحث ممیزی شویم، یک بحث ممیزی فنی داریم و یک بحث ممیزی محتوایی. اگر بحث ممیزی فنی است، بیاییم قافیهها را چک کنیم. الآن از هر پنج اثری که بیرون میآید، چهار تای آنها غلط قافیهای دارند. بنابراین متوجه میشویم که ممیزی فنی چندان جدی نیست. بحث دیگری که وجود دارد ممیزی محتوایی است که در این بخش دایره بسیار تنگ شده. رسالت یک هنرمند این است که در مورد جامعه خودش دغدغهمند عمل کند و حرف جامعه را بزند. ما میدانیم که این ترانهها بههیچعنوان مجوز نمیگیرند ولی الآن یک سری کارهای عاشقانه دارد رد میشود که آنها عملاً هیچ خط قرمزی را رد نکردهاند و همه چیزشان درست است، اما بهعنوان ترویج ناامیدی رد میشوند. ممیزی باعث شده که خلاقیت از بین برود. ما داریم یک سری کارهای بیمصرف تولید میکنیم که نه شاعرانگی دارند و نه دغدغه و اندیشه. صرفاً داریم چیزهایی میگوییم که خودمان دوست نداریم بگوییم. اساساً خلاقیت و هویت هنرمندها و آثارشان از بین رفته است. شما میتوانید صدای یک خواننده را از روی یک شعر بردارید و بدهید یک خواننده دیگر بخواند و هیچ اتفاقی هم نیفتد. همه شبیه هم شدهایم. همه داریم حرفی را میزنیم و سطحی از کیفیت را ارائه میدهیم. در واقع همه داریم یک کار عاشقانهِ بیمصرف و کهنه ارائه میدهیم. جالب است که دوستان مصاحبه میکنند که ترانه ما سطحی شده ولی واقعاً اینطور است. ما الآن ترانهسراهای جوانی داریم که انگار ۵۰ سال است که دارند ترانه مینویسند ولی به بازار راه پیدا نمیکنند.
بهشخصه از اساس با ممیزی مخالف هستم ولی حالا که قانون دارد چنین چیزی را میگوید ما آن را میپذیریم اما ایکاش خطوط قرمز مشخص بود. مثلاً میتوانستند بگویند خطوط قرمز ما چنین چیزهایی هستند و شما نیازی نیست که هر بار برای گرفتن مجوز مراجعه کنید. علاوه بر نقدهایی که به چگونگی ممیز وجود دارد، روند گرفتن مجوز یک تک ترک بسیار طولانی است. این مسئله باعث میشود که شما عملاً برنامهریزی برای آیندهتان نداشته باشید.
من با ممیزی تکنیکال هم مشکل دارم، چرا که هنر اصولاً شکستن قواعد است. مثلاً ببینید مهدی یراحی یک اثری به نام "سرما نزدیکه" منتشر کرده که این کار اصلاً قافیه ندارد. ترانه آن اثر را روزبه بمانی گفته و کار بسیار خوبی است. میخواهم بگویم اینکه صرفاً قافیهها درست باشد یا نه، اهمیت زیادی ندارد. من جزو کسانی هستم که همیشه در کارهای خودم قافیه را رعایت میکنم ولی میگویم چه کسی گفته حتماً باید چارچوبها رعایت شود؟ تا الآن هیچ اثری به خاطر اینکه قافیههایش درست یا غلط بوده، مورد نقد عموم قرار نگرفته است. ما بیاییم فرض را بر این بگذاریم که بد است بگوییم قافیهها غلط هستند و بگذاریم مخاطبان خودشان انتخاب کنند. حتی ارزیابی فنی هم دچار پدیده نگاه سلیقهای میشود. ممکن است اثر شما را یک ممیز تأیید کند ولی نفر دیگر آن را تأیید نکند. همان یک کاری که رد میشود امکان دارد سرنوشت هنری یک هنرمند را تغییر بدهد.
در چند سال اخیر خوانندههای زیادی به سراغ ترانه گفتن رفتهاند و در این میان به ترانهسرایان جوان کمتوجهی میکنند. آیا میتوانیم بگوییم نقش ترانهسرا دارد در موسیقی ما کمرنگ میشود؟
من مخالفتی با پدیده سانگرایتری ندارم. اگر یک خواننده سوادش را داشته باشند چه اشکالی دارد که ترانه هم بگوید؟ یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که ما با فقر آهنگساز روبرو هستیم. تعداد آهنگسازانی که بتوانند روی ترانه بهخوبی ملودی بگذارند کم شده است. ما در بازار موسیقی آهنگسازان کمی مثل علیرضا افکاری داریم که ملودیها را اینطور جادو کنند. همین مسئله باعث میشود که راهشان سخت شده و به سمتی رفتهاند که مثلاً میبینیم طرف ملودی را میسازد ولی هیچ ترانهسرایی نیست که بتواند آن چیزی که او میخواهد را دربیاورد. به همین خاطر خود آهنگساز ترانهای را روی آن ملودی میگذارد و عموماً هم مخاطب آن را میپذیرد. موسیقی پاپ برای من دو بخش دارد. یک بخش آن سرگرمی است که اصلاً چیز بدی نیست. موسیقیای که فقط جنبه سرگرمی دارد و نه تعهدی دارد و نه قرار است که پیام اجتماعی داشته باشد. صرفاً قرار است آن نیاز و علاقه مردم به سرگرمی را مرتفع کند. یک بخش دیگر بُعد هنرمندی ماجرا است که یک سری از خوانندهها دارند کار آرت انجام میدهند. من میگویم آنقدری که کار خوانندگانی که دارند کار آرت انجام میدهند سخت است، کار خوانندگانی که دارند اینترتینمنت انجام میدهند سخت نیست. شما دارید یک ایده و اندیشهای را تزریق میکنید که ممکن است چندان مورد پسند کسانی که دارند مجوز میدهند نباشد یا به هر دلیلی با آن مشکل داشته باشند. در همه جای دنیا، همیشه آن بخش اینترتینمنت و سرگرمی نسبت به آرت پرفروشتر بوده. حالا ما وقتی ممیزیها را روی آن میگذاریم، کاملاً باعث سقوط آن هنر میشود. متأسفانه روزبهروز تعداد کارهای درخور شنیدن کمتر میشود. البته این موضوع به این معنا نیست که کارهای خوب تولید نمیشوند.
به نظر من هنر بسیار بیرحم است. منِ ترانهسرا اگر میخواهم در این بازار بمانم باید بروم موسیقی را یاد بگیرم. این اولین نقدی است که به خودم وارد است. اینطوری حتی به نفع خودم است چون میتوانم ایدههایم را پیاده کنم و خودم را به تبدیل به یک سانگرایتر کنم. موزیسینها به سمت ترانه آمدند ولی ترانهسراها به سمت موسیقی نرفتند. این یک ایرادی است که وجود دارد. به نظر من نقش ترانهسرا کمرنگ شده و خواهد شد ولی حذف نمیشود.
یک ترانهسرای جوان برای اینکه وارد بازار موسیقی شود قطعاً با مشکلات متعددی روبرو خواهد شد. شما بهعنوان یک ترانهسرای جوان که موفق شدهاید با خوانندگان مختلفی همکاری کنید چه پیشنهادی به این ترانهسراها دارید؟
فکر میکنم ترانهسراهای جوان حتماً باید یک تیم برای خودشان داشته باشند. یک تیم که حداقل شامل یک آهنگساز و در بهترین حالت یک تنظیمکننده باشد. در حال حاضر سخت است که شما بهعنوان یک ترانهسرای جوان گمنام بخواهید ترانهتان را به دست یک خواننده برسانید. الآن طوری شده که یک پکیج تحویل خواننده میدهند و خواننده هم کارهای پکیجی را راحتتر میپذیرد. نکته دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم این است که حضور در این عرصه واقعاً کفش آهنی میخواهد. باید "نه" های زیادی بشنوید و نقدهای زیادی را تحمل کنید تا بتوانید جای خودتان را پیدا کنید. این مسئله بسیار مهمی است. بسیاری از جوانهایی که دارند کار میکنند خیلی زود خسته میشوند. شما وقتی یک بیزینسی را شروع میکنید احتمالاً از روز اول یک فیدبکی دارید ولی هنر اصلاً اینطور نیست. شما سالها میکارید تا در واقع یک روزی برداشت کنید. این مسئله مهمی است که حتماً باید به آن توجه شود. خستگیناپذیری در راه هنر بسیار مهم است. افراد زیادی بودند که کارشان عالی بوده ولی خسته و ناامید شدهاند. همین مسئله باعث شده که نهتنها خودشان به آن جایگاهی که باید میرسیدند نرسیدهاند، بلکه ما بهعنوان مخاطب آنها را بهعنوان کسانی که میتوانند جریانساز شوند را از دست دادهایم چون آن حوصلهای که باید باشد وجود نداشته است.
اکثر ترانههایی که مینویسید ترانههای عاشقانه و امروزی است که به فضای جامعه نزدیکی دارد. کمی درباره فضای کاریتان بگویید.
همیشه تلاش داشتم در هر ژانر و فضایی که کار میکنم طوری بنویسم که مخاطب عام آن را پس نزند و در عین حال درگیر رویکرد سطحی هم نشود و این کار بسیار سختی است. کاری که عوام دوستش داشته باشند و خواص آن را نکوبند. درست مثل حرکت کردن روی لبه تیغ میماند که اگر پایتان را یک سانتیمتر اینطرفتر بگذارید، خواص شما را میکوبد و نقد میکند و اگر آنطرفتر بروید، عوام میگویند که شما دور شدهاید. من تا جایی که بتوانم سعی میکنم که کار محترم انجام بدهم. همیشه این دغدغه را داشتهام و برای آن تلاش کردهام ولی برای اینکه بدانیم چقدر موفق شدهام باید آن را به مخاطب بسپاریم. من سعی کردم اگر کار عاشقانهای مینویسم دغدغه خودم از عشق باشد. یعنی در ترانههایم شکلک درنیاوردهام. بهتازگی نیز به خاطر فضای جامعه سعی کردهام از دردهای اجتماع بنویسم. فکر میکنم بالأخره این حرفها جاهایی باید در ترانهها بیاید. من صرفاً سعی کردهام به هنری که از آن حرف میزنم تا جایی که در توانم است متعهد باشم.
نظرتان راجع به انتشار مجموعه کتاب ترانه چیست؟
کتاب ترانه تا چند سال پیش معمول نبود ولی من با آن مشکلی ندارم. همانطور که گفتم خودم نیز تا الآن دو کتاب چاپ کردهام. بسیاری از ترانهها به هر دلیلی به اجرا نمیرسند و بد نیست که آنها به این صورت شنیده شوند و مخاطب خاصتر شعر و ترانه به آنها رجوع کنند. ترانه خودش یک هنر خودبسنده نیست و یک سر آن به موسیقی وصل است و یک سر دیگر به ادبیات. بعضی از کارها هستند که ارزش ادبی آنها آنقدری هست که بیایند در زمره شعر محاوره قرار بگیرند. من از این بابت مشکلی ندارم که بخواهم کتاب ترانه منتشر کنم. در کل اگر بخواهم بگویم این ژانر نیست که تعیینکننده خوب یا بد بودن یک اثر است. امکان دارد یک ترانه بسیار خوب داشته باشیم که به یک مجموعه غزل بیرزد و حتی امکان دارد یک ترانهای داشته باشیم که آدم با یک بار گوش دادن آن کهیر بزند. من فکر میکنم مهم نیست که شما در چه ژانری مینویسید، بلکه آن چیزی که اهمیت دارد کیفیت کارتان است که باید خوب باشد.
به غیر از همکاری که با فرزاد فرزین دارید، کار دیگری آماده انتشار ندارید؟
در موسیقی هیچ قطعیتی وجود ندارد. یعنی تا لحظه انتشار کار ممکن است هزار و یک اتفاق بیفتد. بنای همکاری مجدد با سیامک عباسی و رستاک حلاج گذاشته شده که مطمئنم اگر به سرانجام برسند اتفاقات خوبی خواهد افتاد. همچنین با یک خواننده مطرح دیگر نیز همکاری کردهام که ترجیح میدهم تا زمان انتشار رسمی کار صبر کنم. علاوه بر این کارهایی با شاهین راستین بهعنوان خواننده کردهایم که بهشخصه بهشدت منتظر انتشارشان هستم.