واکنشها به غزلسرایی محسن چاوشی/ خواننده همهکاره یا مولانای دروغین؟
دو سروده جدید محسن چاوشی با نامهای "شرح الف" و "او" این بحث را به وجود آورده که آیا چاوشی شاعر خوبی است یا خیر؟
ایران آرت: محسن چاوشی در طول دوران فعالیتش تا به امروز چند ترانه که توسط خودش سروده شده را خوانده است و در تمام این مدت کمتر بحثی راجع به ترانههای او وجود داشته، اما این خواننده در یکی دو سال اخیر سراغ سرودن شعر سپید رفته و اخیراً هم تجربیاتی در زمینه غزلسرایی داشته که این تجربیات با انتشار دو تک آهنگ جدید او واکنشهایی را به همراه داشته است.
به گزارش ایرانآرت، "شرح الف" و "او" نام دو قطعه جدید محسن چاوشی است که در روزهای اخیر برخی از منتقدان و روزنامهنگاران نسبت به شعر این دو اثر انتقادهایی داشتهاند. شعر این دو اثر باعث شده بحثی در اینترنت و فضای مجازی شکل بگیرد که آیا محسن چاوشی همانقدر که خواننده و آهنگساز خوبی است، شاعر خوبی هم هست یا خیر؟
امروز یکی از صفحات روزنامه اعتماد به همین موضوع اختصاص داده شده و چند منتقد و روزنامهنگار به بررسی غزلسرایی محسن چاوشی پرداختهاند. در ادامه مروری بر این نقدها خواهیم داشت.
بهمن فاطمی یادداشتی با عنوان "سوءتفاهم چاوشی و دوستان" نوشته و ضمن تاکید بر جایگاه چاوشی در موسیقی پس از انقلاب، درباره شعر قطعه "او" نوشته است: "شعری که اخیرا از او منتشر شده، تو بخوان نوشتاری که خواسته بدل مولوی باشد! اما از آنچه مراد کرده تنها بخشی از دایره واژگانی غزلیات شمس را طوری در وزن عروضی مفتعلن فاعلن سرریز کرده که نتیجه کار شوخی نه چندان با نمکی از کار درآمده است که جز به هجو زبان و شعریت جاری در آثار غزلهای مولوی راه نبرده. کافی است به کلمات و افعال متاثر از غزل مولوی در شعری که به نام چاووشی منتشر شده دقیق شویم و آنها را در کنار نمونههایی از شعر مولوی بگذاریم. آن وقت متوجه عمق مزاحی خواهیم شد که این شعرها نه فقط با مولوی با شعر کلاسیک و موسعتر از آن با مدیوم شعر کردهاند. مزاحی که حاصل وسوسه شاعری یا بهتر است بنویسم وسوسه شاعر خوانده شدن خواننده موسیقی پاپ است و آن را به چه چیز جز "رفتاری علیه جایگاه خود" میتوان تعبیر کرد؟"
محمدرضا شیخحسینی نیز درباره شعر سرودن چاوشی نوشته است: "به دقت میشود بررسی کرد که در سالهای اوجگیری چاوشی این ترانههای صفا بود که مخاطبان چاوشی را مجاب میکرد. و حالا یک نتیجهگیری ساده در کار نیست که باید ترانهها را صفا مینوشت یا بنویسد. مساله بهطور کلی احترام گذاشتن به کاری است که خودمان میکنیم. باگ اینجاست که اگر چاوشی خوانندگی را در خودش درونی کرده طوری که بابت کاری که میکند لایق تحسینهایی بیحد است، آیا فکر میکند فاصله ترانه خوبی خواندن و نوشتن یک روز؟ دو روز یا چند سال است؟ راستش را بخواهی دیر شده محسن. ترانهسرایی کار خیلی خوب بودن نیاز دارد که نوشتن این کار درونی آدم باشد. آنطورکه خوانندگی برای چاوشی فرض شد."
میعاد نیک نظر متفاوتی دارد. او نوشته است: مهمترین ویژگی محسن چاوشی ریسکپذیری و میل به تغییر در وجودش است. چاوشی بارها نشان داده که هیچ اِبایی از تغییرات بزرگ در سبک کاریاش ندارد و اگر حس کند با تغییر میتواند رو به جلو حرکت کند و حالِ درونی خودش را بهتر کند، بدون فوت وقت این کار را انجام میدهد؛ حتی اگر این دگردیسیها به مذاق خیل عظیمی از طرفدارانش خوش نیاید. "شعر قطعه "او" قالب قصیده و مضمونی آیینی دارد و محسن چاوشی بازهم با تسلط بر تمامی اجزای قلم، توانسته نهایت هنر خود را به نمایش بگذارد چراکه هم موضوع دینی و اعتقادی شعرش را به کمال رسانیده و هم نیمنگاهی معترض به شرایط موجود دارد. زبان تلمیح و اشاره در این سبک نقشی تاثیرگذار را ایفا میکند و چاوشی از این مهم نیز غافل نبوده است. محسن چاوشی در فصلی جدید از زندگی کاریاش قراردارد؛ فصلی دلپذیر و تحسینبرانگیز که با افکار نغز و شعرهای زیبایش پیوند خورده و برون میتراود از کوزه، هرآنچه در اوست."
اما اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز، نظر تند و تیزتری راجع به چاوشی و شعرش دارد. امینی ابتدا به کاستیهای شعر "او" اشاره کرده و در آخر به چاوشی تاخته است؛ "صدای ساختگی، حنجره الکترونیکی، عرفان مشتریپسند، موسیقی سنتی زرد، داریوش دست دوم، ابی دروغین، سیاوش قمیشی جعلی!"
متن یادداشت اسماعیل امینی به شرح زیر است:
"شعری به نام محسن چاوشی منتشر شده است اما عجیب است که خواننده، شعر خود را غلط میخواند. به نظر میرسد خواننده از اطرافیانش برای سرهم کردن این سطرها کمک گرفته است. یکی از همان اطرافیان و یارانش نوشته است که منتقدان این شعر، چون نام چاوشی زیر شعر است به آن حمله میکنند و اگر بدون نام منتشر شده بود با شعر مولانا، برابرش میدانستند و نیز اینکه منتقدان حرفهای کلی میزنند و به کاستیهای مشخص شعر اشاره ندارند. حرفهای درهم و برهم دیگری هم درباره معنا و بیمعنایی و محاکات نوشته است که مصداق بارز پوچنویسی است.
من این شعر را سطر به سطر مینویسم و در هر بیت فقط به یک کاستی اشاره میکنم برای رعایت اختصار.
تاجگذاری کند آمده کاری کند
بت شکند شاه ما بندهنوازی کند
- این بیت قافیه ندارد (کاری-نوازی) قافیه نیست.
ما بنوازیم نیز ناز بتِ بت شکن
بت بنوازد هر آن چنگ به سازی کند
- این بیت آشفتگی نحوی دارد. در هر دو سطر فعل متعددی آمده (بنوازیم-بنوازد) اما مفعول این دو فعل در جملات نیامده است.
آمده با قصد خود هر چه بت قادر است
با تبرش یک نفس دست درازی کند
- این بیت هم آشفتگی نحوی دارد. فاعل جمله مشخص نیست. نقش نحوی جمله (هر چه بت قادر است) نیز مشخص نیست (دست درازی کند) چه معنایی دارد؟
خوی علی خوی او روی علی روی او
دست به زانو زند فتح اراضی کند
- این بیت ترجیع است. در این بیت معنای (دست به زانو زند) با سایر مفاهیم سازگاری ندارد. خوی علی و فتح اراضی چه ربطی دارد به (دست به زانو زند؟)
تیغ کشاند به هر کس که به ناحق گرفت
عدل کشاند به هر قصد به قاضی کند
- هر دو مصراع آشفته است (که به ناحق گرفت) عبارتی است که میخواهد درباره (هر کس) توضیح بدهد. اما این عبارت بیمعنا و نارساست.
دو جمله مصراع دوم نیز هر دو بیمعناست.
سر بزند آنکه را خون خلایق مکید
آب رخ مردمان ریخته؛ بازی کند
- (که) مفعول جمله است اما انگار سراینده آن را با (که) حرف ربط وابستگی جمله پایه و پیرو اشتباه کرده است.
مصرع دوم کاملا بیمعناست دو جمله توضیحی برای (آن که) که خودشان هیچ معنایی ندارند.
باز بگیرد خود آن آه دل مردمان
خود دل ایتام را آمده راضی کند
- (خود) در هر دو مصراع، زاید است و فقط وزن را پر کرده است. باز گرفتنِ (آن آه دل مردمان) نارسایی معنایی دارد.
در نگشاید به آن ذات که پهلوی خلق
میشکند دم به دم بعد نمازی کند
- (در نگشاید به آن ذات) آشفتگی معنایی دارد.
تیغ به فرقش زنید شیر به زهرش کنید
شیر خدا باز خود بندهنوازی کند
- (بندهنوازی) مختص خدای متعال است.
لافتیای پدر لافتی جز شما
فزّتُ بربک علی فرق تو را میخرم
- مصراع اول اشکال وزنی دارد. معنای مصراع دوم (خریدن فرق امام) موهن است.
هم چو برادر، شهید دست و سرم آن او
زهر بنوشم شها بنده شهیدت شوم
- مصراع اول آشفتگی نحوی و نارسایی معنایی دارد. قافیه بیت (میخرم-شوم) غلط است.
بنده سرافکندهام در گذر از نطفهات
قول دهم چون شما شیر خدایی روم
- معنای مصراع اول موهن است. (قول دهم) در تنگنای وزن اینچنین ذوقستیز شده است.
شبه علی میرود اصل به ما میرسد
دست خدا بر سرم او برسد در برم
- (او برسد در برم) غلط بارز نحوی و زبانی است. از تعریض (شبه علی) هم درمیگذرم.
شبه پیمبر کلان جامه تن همچو آن
جامه دران خواهمش از سر او نگذرم
- (کلان) در مصراع اول بیمعناست. (جامه تن) حشو قبیح است. (همچو آن) مرجع ضمیرش مشخص نیست.
(جامه دران) در شعر عرفانی از نشانههای وجد و شور و حال است اما سراینده آن را به عنوان یکی از روشهای مجازات به کار برده است.
بازار ابتذال، تقلید، جعل و دروغ رونقی دارد. صدای ساختگی، حنجره الکترونیکی، عرفان مشتریپسند، موسیقی سنتی زرد، داریوش دست دوم، ابی دروغین، سیاوش قمیشی جعلی، گلپای طرح ژنریک، فرهاد مهراد تقلبی و... تا بیاید برسد به مولانای دروغین و سرودههای پوچ و آشفته و پرغلط با زبانی الکن و درونمایهای سخیف.
و از همه شگفتتر، رواج این جمله # مولانای زمانت را بشناس
با یدالله با تیغ علی، ذوالفقار
سینه گردن کشان اذن دهد میدرم"