صدای خوشی که از شهر مرکبات برخاست/ تام ویتس و طعم گس هفتاد سالگی
یکی از اصیلترین، خاصترین، وحشیترین و عتیقهترین مرکباتی که پومونا دارد و جزو یکی از آرتیستهای شناخته شده جهان محسوب میشود، نارنجی است به نام تام ویتس!
ایران آرت، فرزام کریمی: او در آشفته بازار موسیقی پاپیولار جهانی پایش را روی هفتادمین پله استوار زندگیش آنهم در چند قدم مانده به ژانویه گذارد، عصیان به سبک تام ویتس همیشه شنیدن دارد، سانگ رایتهایی که بر روی موسیقی اعجاب انگیزش غوغایی به پا میکند، صدایی که گاه باریتون است گاه خشمگین و گاه هم غرغرهای جوانی را پشت آن حنجره پنهان میکند. برایش تفاوتی ندارد در چه سن و سالی باشد، او ناشنیدهها را به گوش مخاطبش میرساند، ناشنیده هایی غریب که حامل تفکر و جهان بینی ویتس هستند.
تام آنچه که بر او تحمیل میشود را اجرا نمیکند. در انتخاب نوع موسیقیاش هم ابایی ندارد چرا که برای او تفاوتی ندارد که انتخاب او تا چه حد از قواعد پاپیولار پیروی کند. گوهر نایاب این زمانه مزخرف!!!! صدا، کاراکتر، شخصیت، فرم، موسیقایی، نحوه خوانش، سازبندیهایش و ایدههای ناب و شاعرانگی و الهامهایش همگی مخاطبان شنیدن موسیقی متفاوت را سیراب میکند، مردی پاییزی اما در آستانه زمستان!!!پارادوکس عجیبی به نظر میآید، اما او متولد 7 دسامبر 1949 است. تنها کمتر از یک ماه به فرارسیدن ژانویه، شاید اگر کمی خرافاتگونه به موضوع بنگریم، روحیه دمدمیمزاج او از همین ماه تولدش نشات میگیرد.
تام در پومونا چشم به جهان گشود، شهری با جمعیتی نزدیک به صد و پنجاه هزار نفر که به عنوان ملکه مرکبات ایالات متحده شهرت دارد. پومونا بهخاطر درختان و باغهای سرسبزی که دارد همواره یکی از لوکیشنهای اصلی فیلمهای سینمایی هالیوود محسوب میشود و یکی از اصیلترین، خاصترین، وحشیترین و عتیقهترین مرکباتی که دارد و جزو یکی از آرتیستهای شناخته شده جهان محسوب میشود نارنجی است به نام تام ویتس!!!!
ویتس در پارکینگ یک بیمارستان و در صندلی عقب یک تاکسی به دنیا آمد. پدرش فرانک، مردی اسکاتلندی-ایرلندی و مادر او نروژی و هر دو آموزگار مدرسه بودند. پدر و مادر او در سال 1960، زمانی که تام ده ساله و دانشآموز دبستان بود از یکدیگر جدا شدند. تام بعد از جدایی آنها با مادرش به نشنال سیتی کالیفرنیا نقل مکان کرد. او که نواختن پیانو را خودش با ساز همسایهشان آموخته بود، بعداً گفته بود که علاقهاش به موسیقی را طی سفرهای همراه پدرش به مکزیک کشف کرده. است او همواره پدرش را مردی خستگیناپذیر و مادرش را در مقام درختی تنومند توصیف کرده است.
تام ویتس همیشه در مورد پدرش اذعان داشته که به او گوشزد میکرده که نباید راجع به آینده و کارهایش از او سوال کند، بلکه باید خودش آیندهاش را بسازد و برای ساختنش بجنگد. فرم زندگی آنها بوهمیایی بوده است. بوهمین (به انگلیسی: Bohemian) در اروپا به کسانی گفته میشود که با روشی غیرمتعارف همراه با مردمان هممرامشان که اغلب به مسائلی از قبیل ادبیات، هنر و موسیقی علاقهمندند، زندگی میکنند. بوهمینها اغلب بیخانمان و همواره در سفر، ماجراجو یا ولگرد هستند. بوهمین در این معنا اولین بار در قرن ۱۹ در ادبیات انگلیسی، برای توصیف زندگی غیرمتعارف هنرمندان، نویسندگان، آهنگسازها و روزنامهنگاران فقیر و به حاشیه راندهشده در شهرهای بزرگ اروپایی ظاهر شد. بوهمینها اغلب دیدگاههایی بیپروا و ضد نهادهای موجود داشتند که از مظاهر آن میتوان به عشق آزاد، صرفهجویی، سادهزیستی و گاهی فقر اختیاری اشاره کرد.
واژه بوهمین در اوایل قرن ۱۹ در فرانسه ظاهر شد، هنگامی که نویسندگان و هنرمندان شروع به متمرکز شدن در نواحی ارزانقیمت شهرها و محلههای کولیها کردند. بوهمین، لغتی معمول در فرانسه برای توصیف کولیها بود که اغلب یا مستقیماً از بوهمیا آمده بودند یا مسیر آمدنشان از بوهمیا گذشته بود. شیوه بوهمیایی زندگی تام ویتس به او یاد داد که هیچگاه زندگی به روی یک پاشنه نمیچرخد و هر لحظه باید منتظر اتفاق جدیدی بود. همانگونه که تام در ادامه زندگیاش تصمیم گرفت که هیچگاه علیرغم میل باطنیاش به موسیقی، از موسیقی گذران زندگی نکند، چرا که به آن اعتباری نیست!!!!
تا ۱۹۶۵، زمانی که تام هنوز در دبیرستان تحصیل میکرد، در گروهی به نام سیستمنیز نوازندگی میکرد و همزمان در یک پیتزافروشی در سندیگو کار میکرد. اوایل دهه هفتاد، تام دربان باشگاه هریتج در سندیگو بود، جایی که هنرمندانی از تمام سبکها در آنجا اجرا داشتند شد. او انواع شغلها را در زندگیاش تجربه کرد، از دربانی تا گارسونی و کارگری و.....تا بتواند گذران زندگی کند. وی که از طرفداران مشتاق هنرمندانی مثل فرانک سیناترا، باب دیلن، لرد باکلی، هوگی کارمایکل، مارتی رابینز، ریموند چندلر و استفان فاستر و ری چارلز بود، علاقه دوران نوجوانیاش به گشت وگذار دور تا دورِ جنوب غربی، به او اولین لذتها از، فرهنگ ماشینی آمریکایی و چشماندازهای بومی را چشانید. به پشتوانهی ادبیات نسل بیت، وی این مسائل مورد علاقهاش را با ترانهسرایی زنده میکند و شروع به تکمیل سبک متفاوت خود با ترکیب آهنگ و دکلمه کرد؛ سبکی که با در قلب شنبه شب پا گرفت و بعد از فراز و فرودهای متمادی و کسب تجارب متعدد و کلنجار رفتن با فرم های متعدد از جمله راک بلوز جز و موسیقی تجربی در بد همچون من به اوج خود رسید و حال بعد از نه سال از انتشار آخرین آلبوم او باید دید که این بار دستپخت جدید عالیجناب ویتس در هفتاد سالگی چه طعمی دارد.