خواننده پاپ: دیگر فقط برای دلم میخوانم/ از این پس من هستم و سازم و 19 هزار مخاطب!
خشایار اعتمادی که به تازگی از دنیای موسیقی خداحافظی کرده است میگوید هرگز به رفتن از ایران فکر نکرده و از پس از این نیز در ایران میماند اما کار موسیقی نمیکند.
ایران آرت: این روزها بخش عظیمی از موسیقی کشورمان دست فعالان پاپ قرار گرفته و این نوع موسیقی به پرطرفدارترین سبک در کشورمان تبدیل شده است، اما در این میان یکی از افرادی که سالها پیش راه را برای فعالیت پاپخوانها باز کرد، حالا برای همیشه از دنیای موسیقی خداحافظی کرده است؛ آن هم با دلخوری و دلآزردگی از متولیان فرهنگ و هنر کشور، همکارانش و حتی مردمی که با جریانهای نازل موسیقی همراه شدهاند.
گفتوگوی این خواننده با روزنامه همشهری به بهانه خداحافظیاش از دنیای موسیقی را در ادامه میخوانید:
چطور شد که یکدفعه چنین تصمیمی گرفتید؟ البته که خیلی هم یکدفعهای نیست. سالهاست که حضورتان در دنیای موسیقی بسیار کمرنگ شده تا جایی که آخرین آلبومتان را سال1390 ارائه کردید و از آن روز به بعد فقط چند تک ترک از شما شنیدهایم. اما اینکه یکباره اعلام کنید برای همیشه از دنیای موسیقی خداحافظی کردهاید، چه دلیلی داشت؟
حدودا 27سال پیش من بر مبنای نیاز جامعه و با دیدگاهی فرهنگی پا به این عرصه گذاشتم. خیلی سختی کشیدم تا توانستم سرانجام برای نخستین آلبوم پاپ پس از انقلاب مجوز بگیرم. اما از جایی به بعد کارهای پاپ با آن چیزی که مدنظر من و دیگر همکارانم در ابتدای کار بود، فاصله زیادی گرفت. کارهایی بسیار نازل روانه بازار موسیقی شد و متأسفانه بیشتر مردم هم با این کارهای بیساختار همسو شدند. از سو ی دیگر بخشی از راهبران کلان موسیقی هم حمایتشان را از ما دریغ کردند و همین باعث شد زمینه برای حضور گسترده فعالان اینچنینی سبک پاپ بیش از پیش فراهم شود. رفتهرفته پای مافیای موسیقی هم وسط آمد و اوضاع موسیقی کشورمان بهگونهای شد که امروز یک آهنگ بیمحتوا، سخیف و نازل از آن طرف آب بیاید و همه بچههای مدارس ما را با خود همراه و همسو کند! به همین دلیل من که با ارائه کار فرهنگی پا به این عرصه گذاشتم، حالا خودم را از این فضا بیرون میکشم تا شاید دستکم تلنگری باشد برای متولیان فرهنگ و هنر کشور و مردمی که از این موسیقی بیساختار و بیاخلاق حمایت میکنند.
چطور شد که به قول شما مسیر موسیقیمان منحرف شد؟ در دهه 80چه اتفاقاتی رخ داد؟
در موسیقی، پای پول وسط آمد! زمان ما که پول نبود، کارها صرفا براساس ارزش و اعتبارشان روانه بازار میشدند، اما به مرور شرکتهای فعال در حوزه موسیقی بیشتر از انجام کار فرهنگی بهدنبال بیزینس رفتند. درنتیجه از اوایل سال80 کارهایی بسیار نازل روی کار آمدند که متأسفانه مردم هم با آنها همسو شدند. ما آن زمان اینطور خودمان را راضی میکردیم که این کارها برای مردم نو و جدید است و برای همین یکباره قاطبه مخاطبان موسیقی را به سمت خود کشیده است. اما اشتباه میکردیم، چون این کارها در نتیجه نبود حمایت راهبران کلان موسیقی از آثار فاخر و ارزشمند، یکباره تمام فضای موسیقی را از آن خود کردند و موسیقی ما را به بیراهه بردند.
حالا من به نمایندگی از مخاطبهایتان میخواهم این سؤال را بپرسم؛ امیدی داشته باشیم که روزی از تصمیمتان برگردید و دوباره برای طرفدارهایتان بخوانید؟
باور کنید دیگر نمیتوانم. آن زمان که سرسختانه پشت درهای بسته مینشستم تا بتوانم برای کارم مجوز بگیرم،24-23سالم بود. الان 48سالم است و ظرفیتم تمامشده؛ ضمن اینکه همانطور که گفتم اگر بخواهم هم نمیتوانم سالانه 600-500میلیون تومان هزینه تولید آلبوم کنم. من به چند دلیل این تصمیم را گرفتم و از آن برنمیگردم؛ یکی حمایت بیتردید بخشی از مدیران مغرض از سوداگران فعال این روزهای موسیقی است که صرفا به فکر پولاندوزی هستند و یکی کملطفی برخی همکارانم است که در تمام این سالها نخواستهاند دستکم در حد آوردن یک اسم از من و دیگر خوانندههای قدیمی حمایت کنند. و دیگری همسو شدن مردم با موسیقیای است که از محتوای اخلاقمداری فرسنگها فاصله گرفته است. اما شاید برایتان جالب باشد بدانید در همین مدتی که خبر خداحافظیام را مطرح کردهام، از دوست و آشنا و همکار و هوادار حرفهایی شنیدهام که واقعا بیانصافی است. یک عده میگویند چون دیگر هواخواه نداشت خداحافظی کرد! یا یک عده میگویند این نمایش خشایار اعتمادی برای جذب مخاطب است. باور کنید من اینقدر مخاطب دیدهام که برای خیلی از خوانندههای امروز آرزوست.
حالا که بهنظر میرسد قرار است روی تصمیمتان بمانید، برنامهتان برای آینده چیست؟ به فکر مهاجرت یا تدریس موسیقی نیستید؟
به هیچ وجه اهل مهاجرت و خوانندگی در خارج از کشور نیستم. من اعتقادات، ارزشها و باورهایم را بهخاطر مشکلاتی که امروز گریبان موسیقی کشورم را گرفته زیر پا نمیگذارم. اگر قرار بود از ایران بروم، همان دهه 70 یا80 که چندین پیشنهاد کار در خارج از کشور را داشتم، میرفتم. به تدریس هم فکر نمیکنم، چون دیگر نمیخواهم موسیقی حرفهام باشد.
ممکن است یک وقت برای دل خودم آهنگی بخوانم، اما اینکه بخواهم آن را در جامعه انعکاس بدهم نه. از این به بعد فقط من هستم و سازم و 19هزار و 200مخاطبی که در صفحه شخصیام دارم.