با انتشار ویدیویی از ناظریخوانی کودکان فرانسوی، به سال هشتادوشش رفته و چند نکته را روی میز ایرانآرت بررسی کردهایم
شهرام ناظری آن سال با شجریان و محسن نامجو چه کرد؟
تصنیفی که اینجا بچهها میخوانند ما را به سال هزاروسیصدوهشتادوشش میبرد؛ سال بزرگداشت جهانی مولانا...
ایرانآرت، صابر محمدی: دیروز در کانالهای تلگرامی مرتبط با موسیقی ایرانی و در صفحات شخصی دوستداران موسیقی سنتی ایران، ویدیویی دست به دست شد شش دقیقهای که حاصلش حالا برای ما در تحریریه ایرانآرت، چند یادآوری است؛ نکاتی که اغلبشان را میدانیم اما گذشت ده دوازده سال باعث شده فراموشششان کنیم یا کمتر به یادشان بیفتیم.
اما ابتدا بگوییم ماجرای ویدیویی که گفتیم چیست.
ماجرا از این قرار است که یک صفحه اینستاگرامی با عنوان مهیار، که ظاهرا صاحبش نوازنده تار است ویدیویی را به اشتراک گذاشته که در آن تعدادی کودک دختر و پسر را می بینیم که تصنیف «شیدا شدم» شهرام ناظری را می خوانند. او در توضیح این ویدیو نوشته: «لیون فرانسه توسط دوست و برادرم دیوید بروله عزیز/ پیدا شدم پیدا شدم/ پیدای ناپیدا شدم/ شیدا شیدا شیدا شدم/ شیدا شیدا شیدا شدم ------ نکته ای که در این ویدیو هست اینه که هیچ یک از این دانش آموزان ایرانی نیستند و اینجا مدرسه ای در لیون فرانسه ست. ممنون از دیوید عزیز برای زحماتش در راستای موسیقی کشورمون ایران».
همانطور که در ویدیو میبینید دههها کودک فرانسوی تصنیف معروف شهرام ناظری را تقریبا بدون لهجه و با حس و حالی شنیدنی می خوانند. مربیشان دیوید بروله است؛ صفحه اینستاگرامش بیش از چهار هزار دنبال کننده دارد و عکس پروفایلش، او را همراه با تنبک، به عنوان سازی ایرانی، نشان میدهد.
«شیدا شدم» از کجا آمد؟
تصنیفی که اینجا بچه ها می خوانند ما را به سال هزاروسیصدوهشتادوشش میبرد؛ سال بزرگداشت جهانی مولانا. ناظری در این سال آلبومی منتشر میکند با عنوان «مولویه» که اغلب شعرهایش از مولوی است. این، نخستین همکاری رسمی شهرام ناظری با حافظ، پسرش، محسوب میشود؛ سالها پیش از اینکه حافظ خودش را در میدانی از حاشیهها ببیند و آرامآرام از صحنه موسیقی ایران حذف شود.
تصنیف، قطعه اول آلبوم است و همان سال، بسیار مورد توجه قرار می گیرد. آلبومی در دستگاه نوا که همان سال تحسین روزنامه «بوستون گلوب» آمریکا را هم به همراه داشت. این روزنامه در گزارشی با عنوان «شعر مولانا در حرکت»، به بررسی تلاشهای شهرام و حافظ ناظری برای زنده نگه داشتن اشعار مولانا پرداخته بود.
ملودیهای همگون با حال و احوال شعر سورئال مولانا، اجرای نوآورانه و طرز فکری که از ظاهر ردیف گذشته و به روح ردیف پیوند خورده و همچنین توجه به لحنهای حماسی، استفاده از فضای باستانی و اسطورهای آواز ایرانی، دقت بر سبکشناسی و اقتدار آواز قدما، توجه به طرز بیان و لحن خالص ایرانی، دوری کردن از لحنهای خارجی، بخصوص لحنهای عربی که وارد آواز ایرانی شده، به کارگیری تحریرهای ریتمیک و یک دستبودن زیر و بمهای آوازی و دست اول بودن فکر آن از جمله مشخصات آوازی این اثر است.
چرا فکر کردیم «شیدا شدم» از مولوی است؟
تا مدتها همه فکر میکردند شعر این تصنیف نیز به مانند دیگر قطعات آلبوم از مولاناست؛ بالاخره آلبوم در بزرگداشت این شاعر برجسته ایرانی منتشر شده بود و در بروشور اثر نیز جلوی همه قطعات جز همین تصنیف «شیدا شدم» از مولانا به عنوان شاعر نام برده شده بود. در وهله اول می شد گمان برد که طراح بروشور فراموش کرده نام شاعر این تصنیف را قید کند و از آنجا که حال و هوای ریتمیک شعر و جنونِ عجیب آن، بیشباهت به شعرهای مولوی نبود، راحتتر می شد با این گمانه کنار آمد که «شیدا شدم» هم بر اساس شعری از مولانا ساخته شده است. همان سالها خاطرم نیست که خودم یا کدام خبرنگار کنجکاو شده بود و در دیوان شمس گشته بود پی شعر این تصنیف و نیافته بود و مطمئن شده بود که پای شخص دیگری وسط است. بعدها از ناظری پرسیده بودند که شاعر این قطعه کیست و او طفره رفته بود و وقتی با اصرار مواجه شده بود، پرده برداشته بود از این ابهام که شاعر «شیدا شدم» خودش است. البته ابتدا گفته بود که شاعر این قطعه اهمیتی ندارد و به همین دلیل هم در بروشور اثر به نام او اشارهای نشده است. خب این را باید میگذاشتیم پای شکسته نفسی استاد.
سال عجیب هشتادوشش برای موسیقی ایران
حالا از انتشار «مولویه» شهرام ناظری دوزاده سال گذشته است. برخی از دوستدارانش معتقدند او پس از این آلبوم هنوز نتوانسته موفقیت آن را تکرار کند. این در حالی است که «مولویه» در سالی که منتشر شد، رقبای سرسختی داشت برای اینکه قافیه را به آنها ببازد.
در همین سال محمدرضا شجریان، دو آلبوم با نامهای «ساز خاموش» و «سرود مهر» به آهنگسازی حسین علیزاده منتشر کرد؛ واپسین همکاری رسمی چهار چهره گروه درخشان آن سال های شجریان یعنی خودش، پسرش، کیهان کلهر و حسین علیزاده. این دو آلبوم را شاید بتوان قدرنادیدهترین آثار شجریان به حساب آورد. برخی معتقد بودند حنای این گروه چهارنفره دیگر رنگی ندارد و به تکرار رسیدهاند. احتمالا آنهایی که این حرف را میزدند همان ها باشند که پس از قطع همکاری شجریان با علیزاده و کلهر، حسرت تکرار آن تجربه را خوردهاند. البته انتشار این دو آلبوم، پایان کار محمدرضا شجریان در سال هشتادوشش نبود؛ او «غوغای عشقبازان» را هم در همین سال به بازار فرستاد؛ محصول همکاری سال گذشته خسرو آواز ایران با گروه آوا. هر سه آلبوم در استانداردهای محمدرضا شجریان بود اما در کارنامه او، جایگاه ویژهای نیافتند. بهخصوص که در دو آلبوم اول، برخی تحرکات آوانگارد در قالب موسیقی سنتی ایران، مثل شعری که شجریان از سهراب سپهری خواند و در آواز آن، نوآوریهای صورت داد، چندان از طرف مخاطبان او درک نشد.
دیگر آلبوم مهمی که آن سال منتشر شد، «ترنج» محسن نامجو بود؛ اولین اثر رسمی موسیقیدانی که با حواشی بسیار و با درگیری بین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین حوزه هنری منتشر شد. «ترنج» بیتردید اتفاق مهمی در موسیقی ما بود و آلبوم بسیار موفقی هم محسوب میشد، اما نامجو پس از آن، آنقدر درخشید و از «ترنج» فراتر رفت که حالا آثار بسیار مهمتری از آن در کارنامهاش دارد.
با این حال «مولویه» آن قدر شنیده شد که آن سال، مهمترین آلبوم موسیقی ایرانی باشد. با آن تصنیف معروف «شیدا شدم» که هنوز شنیده میشود. شنیده میشود و بلکه هم خوانده میشود... نه فقط اینجا، بلکه هزاران کیلومتر آنسوتر از حنجره دخترکان و پسرکانی که همزبان ما نیستند.
مطلب عالی بود...عالی