درباره فرمالیست محبوب این روزهای موسیقی
چنانکه شنیدم مدهای موسیقی دستگاهی در این اثر قابل شنیدن است؛ آرتیکوله ها ایرانی است و این چینش در کنارِ سازها و مختصاتِ سازهای زهیِ کلاسیک ،برای مخاطبان امروزِ دهکدهی جهانی، جذاب و شنیدنی است.
ایرانآرت: دکتر پویا سرایی (آهنگساز، نوازنده سنتور و استاد دانشگاه) در سایت موسیقی ایرانیان یادداشتی درباره آلبوم «درصط» علی قمصری نوشته که با هم می خوانیم.
آلبوم دُرُصط اثری است که علی قمصری به تازگی و با بداعتِ خاصی آن را تولید و منتشر کرده است. غیر از اینکه جسارت و علاقه برای تولیدِ آثار بی کلام در این زمانه فضیلت بزرگی به حساب میآید، این آلبوم به لحاظ فنی هم قابل تامل است. اولین چیزی که نظر من را به خود جلب کرد طراحی جلد و طراحی اسم این کار بود. همانطور که همه می دانیم طراحیِ این دو اِلمان برای همه ی مصنفین با هر عقیده و مرام و علاقهی موسیقایی امری مهم و تامل برانگیز است اما بسیاری از مصنفین صرفا بدیع و جذاب بودنِ این دو برایشان مطرح است ؛ نه نسبتِ طراحی جلد و عنوانِ کار با محتوای موسیقایی.
علی قمصری به گونهای این دو را طراحی کرده است که هم مانفیست موسیقایی او باشد و در عین حال او را در مقامِ یک موزیسینِ جوان بهخوبی عرضه کند. عکسِ خودش روی جلد است ، اما طراحی یک چتر و بارانِ زیر چتر( نه خارج از محیطِ داخلیِ چتر) نگاه شما را به سمتِ مانیفست نوگرانهی او در داخل جلد هدایت میکند؛ جاییکه میبینید عنوانِ درسط هم به شکلی موجز توضیح داده شده است.
آلبوم درصط به نظر نگارنده بعد از برفخوانی یکی از بهترین آثار بی کلام علی قمصری است. برف خوانی هم را که دیدم مشعوف شدم که کسی آمیزه از علم و هنر و خلاقیت را عرضه کرده است . هرچند قبل از قمصری اجرای کوارتت با تکنوازِ ساز ایرانی سابقه داشته است .اما همان کنسرت برف خوانی بسیاری را ترغیب کرد که به این آنسامبل بیاندیشند. این آنسامبل بنا به ماهیتِ خود هم به علم ارکستراسیون و تنظیم و آهنگسازی نیاز دارد هم به ذوق و خلاقیتِ شما در مقام یک مصنف.
استفاده از کوارتت زهی کلاسیک به جای کوارتت ایرانی(کمانچه) هم در نوع خودش اقدامی شایسته است .این آنسامبل بسیار بیشتر از نمونه ی ایرانیِ خود قابلیت دارد چه در ایجاد بافتها و چه نوانسها و چه در خروجیِ میکس شدهی کار. قمصری که علاوه بر برفخوانی و درصط تجربه های دیگری نیز با کوارتتهای خارجی . داخلی داشته است به خوبی ازین قابلیتها استفاده کرده است؛ بطوریکه در این آلبوم انواع نسبتا گستردهای از آرشه کشیِ سازهای زهی را میتوانید بشنوید.
انتخاب میثم مروستی برای اجرای همه ی سازهای زهی هم اقدامی است که نباید به راحتی از کنار آن گذشت .چرا که یکی از ستونهای اجرای موسیقی، رعایت شیوه و استایلِ آن موسیقی است و میثم مروستی با قابلیتهای ویژه ای که در شناختِ موسیقی ایرانی دارد به خوبی میتوانست از عهدهی عملیاتی کردنِ ایده های موسیقایی قمصری بر بیاید. چنانکه در این آلبوم میبینید سولوهایی از ویولنسل و آلتو میشنوید که کاملا بیانگر احاطهی نوازنده به مختصاتِ موسیقی دستگاهی دارد تا جاییکه اگر نوازنده ی کلاسیک جایگزینِ او میشد ، چنین نتیجهای به دست نمیآمد.
قصد ندارم به محتوای اثر بپردازم که در بسیاری از موارد این تحلیل، نه کارآمد است نه موثر؛ به خصوص که مولف کسی مثل قمصری باشد که اساسا خود را فرمالیست میداند و بر این تکیه دارد که هنر، فرم است.اما چنانکه شنیدم مدهای موسیقی دستگاهی در این اثر قابل شنیدن است؛ آرتیکوله ها ایرانی است و این چینش در کنارِ سازها و مختصاتِ سازهای زهیِ کلاسیک ،برای مخاطبان امروزِ دهکدهی جهانی، جذاب و شنیدنی است.
در مقابل به نکته ای اشاره میکنم که آن “استفاده از سازهایی موثر” برای تولیدِ موسیقی است . امری به ظاهر بدیهی که بسیاری از مصنفین از رعایتِ آن بیم دارند . احتمالا آثار فراوانی دیده یا شنیدهاید که سازبندی آنها برای مثال عبارتست از ۳ تار، ۲ بم تار، ۴ کمانچه ، ۳ کوبه ای و در نهایت، نه بخش نویسی میبینید ، نه تنظیمی میشنوید نه حس میکنید که وجود همه ی این سازها در بخشی از تنظیم یا بافتِ اثر موثر بوده است . پرحرفیِ غیرموثر در سازبندی بسیاری از آثار علاقمندان به آهنگسازی دیده میشود.مهم است بدانیم سازها را به اندازه خرج کنیم . نه برای عجیبجلوه دادن، خلوت و کم ساز؛ نه برای مرعوب کردن و اثرگذاریِ کاذب ، پرتعداد و غیر موثر.
ترکیبهایی مثل ترکیبِ سازبندیِ آلبوم درصط میتواند نمونهای از استفادهی درست از سازها برای بخشنویسی و تولید بافتِ موسیقایی باشد .همهی بخشهای صوتی از سوپرانو تا باس مهیا هستند و هرکدام وظیفه ی ارگانیکِ خود را انجام میدهند .