محسن چاوشی قید مخاطب عام را زد/ جهان متفاوت آقای خاص
شاید ده سال پیش تصور اینکه آلبومی همچون "ابراهیم" در ایران مخاطب داشته باشد دشوار بود اما چاوشی در این مدت توانسته گوشها را برای شنیدن چنین اثری آماده کند.
ایران آرت، سجاد مالمیر: در سالهای اخیر به واسطه روی آوردن خوانندهها به انتشار تک آهنگ، تعداد آلبومهایی که به بازار عرضه میشود کاهش یافته و معمولاً آلبومهایی که منتشر میشود هم چنگی به دل نمیزند. در این شرایط محسن چاوشی با انتشار آلبوم جدیدش جانی دوباره به بازار موسیقی داده است. چاوشی از جمله هنرمندانی است که همواره تمایل دارد اتفاقات تازهای را در کارنامه هنریاش رقم بزند. تمامی آلبومهای چاوشی، به خصوص آلبومهایی که در دهه 90 منتشر کرده است، حرفی برای گفتن دارند و آلبوم "ابراهیم" هم از این قاعده مستثنی نیست. چاوشی در آلبوم جدیدش به سراغ فضایی تازه رفته و جهانی متفاوت را خلق کرده که ورود به این جهان خالی از لطف نیست.
اساسیترین تفاوتی که آلبوم جدید چاوشی با آثار گذشته خودش و سایر آثار روز موسیقی در ایران دارد این است که چاوشی برای آلبوم جدیدش مخاطب هدف تعیین کرده و با انتخاب اشعار حسین صفا نشان داده که مخاطب عام مد نظرش نیست و آلبومش را برای حلقه خاص و محدودتری از مخاطبان تولید کرده است. هرچند این آلبوم قطعاتی چون "تو در مسافت بارانی" دارد که میتواند برای مخاطب عام هم جذاب باشد اما در کل آلبومی است که نیاز به صبر و حوصله دارد و مخاطب شتابزدهای که میخواهد بیدرنگ از موسیقی لذت ببرد چندان با آن ارتباط برقرار نمیکند.
محسن چاوشی در "ابراهیم" به سراغ غزلخوانی رفته است. چاوشی پیش از این هم تجربه غزلخوانی داشته اما ابراهیم اولین آلبومی است که تمامی اشعارش غزل است و آن هم غزلهای شاعری معاصر که جنس سرودههایش با غزلهایی که میشناسیم تفاوت دارد. آنچه که کلیت "ابراهیم" را تحت تأثیر خودش قرار داده هم اشعار آلبوم است. اشعار حسین صفا که عمدتاً در خوانش هم آهنگین نیستند، تأثیرشان را روی ملودیها و ملودیها تأثیرشان را روی تنظیم آثار گذاشتهاند. به طور مثال شعر "سبابه" را چاوشی به واسطه آهنگین نبودنش بدون ریتم خوانده و در نتیجه تنظیمکننده نیز کار دشواری را برای تنظیم آن داشته است. این تأثیرات را در سایر قطعات آلبوم هم با دُز کمتری میشود دید.
با توجه به اینکه وُکال و شعر دو عنصر محوری آلبوم ابراهیم هستند، پُر بیراه نیست اگر بگوییم حسین صفا نفر دوم آلبوم بعد از خود چاوشی است. احتمالاً این شاعر تنها کسی است که چاوشی تا این اندازه به او قدرت میدهد و نقشش را پررنگ میکند. صفا علاوهبر اینکه تمامی اشعار آلبوم را سروده، در برخی قطعات بهعنوان دکلمهکننده هم حضور دارد که البته دکلمههایش گاه به جا و گاه بیجا است و ریتم اثر را میگیرد.
شگرد حسین صفا در غزلسرایی این است که مخاطب را اذیت کند و اجازه ندهد همان بار اول متوجه محتوای کلامش شود. او کدهایی در ابتدا یا اواسط اشعار میگذارد که مخاطب وقتی شعر را به طور کامل میخواند لاجرم به عقب برمیگردد و کدها را رمزگشایی میکند تا مفهوم پیچیده شعر را دریافت کند. هر چند ممکن است مخاطب هرگز متوجه پارهای از اشعار نشود یا لزوم برخی ارجاعات را در شعر او درک نکند. به طور مثال در مصراع "هیهات اگر روزی صابون بیاموزد مکار بودن را" احساس میشود شاعر صرفاً قصد داشته مخاطب را به افسانه روباه و زاغ ارجاع بدهد وگرنه این مصراع مفهوم خاصی ندارد و به طور کل ارتباط این بیت با بقیه ابیات شعر هم مشخص نیست.
به هر صورت آلبوم چاوشی اشعار پرمغز و استخوانداری دارد که صرفاً محدود به مضمون عشق هم نمیشود و شعر بسیار خوبی همچون "ما بزرگ و نادانیم" نیز در آلبوم وجود دارد که یک نقد اجتماعی به رفتارهای دوگانه افراد جامعه است. یا شعر "در آستانه پیری" که قهرمانش در دل مخاطب جا باز میکند و مخاطب دوستش دارد.
نگاه حرفهای چاوشی به انتخاب شعر، در انتخاب تنظیمکننده و جنس تنظیمهای ابراهیم هم وجود داشته و خود او و فرشاد حسامی و شهاب اکبری قطعات را طوری تنظیم کردهاند که نه موسیقی از کلام جلو میزند و نه کلام از موسیقی. به میکس و مستر آلبوم اما نقد وارد است. علیرغم اینکه گفته میشود میکس و مسترینگ این آلبوم در کشور کانادا انجام شده است اما ضعف آن در برخی قطعات از جمله "در آستانه پیری" نمود پیدا میکند. برای نمونه، بسیاری از مخاطبان به جای "پرده" کلمه "برده" را میشنوند. ضعف میکس و مستر در برخی از آثار قبلی چاوشی هم وجود داشته است اما در عین حال نمیتوان منکر پیشرفت نسبی چاوشی در مقوله مهندسی صدا شد.
نکته متفاوت دیگر ابراهیم نسبت به سایر آلبومهای چاوشی این است که در این آلبوم یکپارچهگی و یکدستی آثار برای چاوشی مهمتر از آن بوده که بخواهد به هر جهت آثاری به سبکهای مختلف را در آن بگنجاند. چاوشی سال 90 آلبوم "پرچم سفید" را منتشر کرد که در آن قطعاتی را در سبکهای پاپ، هاوس، رگه و راک در کنار هم گذاشت که کمترین قرابت و ارتباطی با یکدیگر نداشتند. در ادامه در آلبومهای بعدیاش نیز تقریباً با همین روند پیش رفت اما در ابراهیم هدفش در کنار هم قرار دادن آثاری بوده که از یک کلیت واحد پیروی میکنند. البته با توجه به فضای اشعار، اگر آلبوم قطعات بیشتری میداشت ممکن بود دچار یکنواختی شود ولی در حال حاضر یکپارچه و یکدست است.
آلبوم چاوشی در مجموع پکیجی حرفهای و قابل احترام است که باید برایش وقت گذاشت. هر بار شنیدن این آلبوم، مخاطب را یک گام به آن علاقهمندتر میکند و نکات کورتری را روشن میسازد. شاید ده سال پیش تصور اینکه همچین آلبومی در ایران مخاطب داشته باشد بسیار سخت بود اما چاوشی در این مدت توانسته مخاطبان را طوری با خود همراه کند که حالا بدون واهمه به سراغ غزل خواندن و موسیقی راک رفته است. شاید اکنون وقتش رسیده که چاوشی خواندن شعر نو را هم امتحان کند، حتماً تجربه جذابی خواهد شد.