پیام زیاد شدن آموزشگاههای موسیقی چیست؟ / رمز گشایی میلاد کیایی از ترانه های یک بار مصرف
آهنگهایی که با هزینه های سنگین برای تلویزیون ساخته می شود هیچکدام حتی ارزش شنیدن ندارد. بعضی از آهنگها اعصاب آدم را خورد میکند.. اما تکنیک جوانان امروز را نباید نادیده بگیریم... یک قطعه به جای اینکه یک کار هنری باشد بیشتر یک کار صنعتی است
ایران آرت : میلاد کیایی نام جاودانه سنتور در 72 سالگی دغدغه های خود را در گفتگو با غزاله سعادتی بازگو کرده است:
وضعیت موسیقی امروز را چطور ارزیابی میکنید.
خوشبختانه آموزشگاههای موسیقی بسیار زیاد شدهاند که نشان میدهد استقبال از موسیقی زیاد شده است اما باید مراقب بود زیرا اگر یکی از این آموزشگاهها به درستی عمل نکند سبب میشود نسل امروز گمراه شوند. اگر مدرسین شایستگی لازم را در تدریس نداشته باشند جوانان بعد از مدتی سرخورده میشوند و این سرخوردگی به ضرر موسیقی و هنرجویان است. یادم میآید پسرم کسری نه ساله بود و من دوست داشتم یک موزیسین خوب شود. موسیقی برای خانواده ما یک عشق است و اصلاً به عنوان یک شغل به آن نگاه نمیکنیم. او را نزد یکی از شاگردان اول پیانو بردم و از او خواستم که به فرزندم آموزش دهد. هر دفعه که میرفت بیمیلتر میشد و اکراه داشت. بعد از مدتی گفت من اصلاً تمایلی ندارم و فقط به خاطر شما میآیم. من خیلی تعجب کردم زیرا همیشه دوست داشت پیانو داشته باشد. تصمیم گرفت در یکی از جلسههای آموزش او حضور داشته باشم. زمانی که رفتم تازه متوجه شدم دلیل بیمیلی پسرم چه موضوعی بوده است. این خانم هر جایی که پسرم یک نت را اشتباه میزد محکم پشت دستش میزد و این موضوع باعث ناراحتی او شده بود. هنرجویان کم سن و سال را باید با تشویق به موسیقی علاقهمند کنیم. در نتیجه باید توجه بیشتری به تدریس آموزشگاهها شود. معلمی یک شغل نیست بلکه فریضه است. درست است که هنرمندان هم باید زندگی خود را گذرانند ولی بعضی از مشاغل از جمله مدرس هنر ارزش الهی دارد و باید در این زمینه بسیار محتاطانه برخورد کنیم تا هنرجویان دلزده و دلسرد نشوند. همچنین بهتر است جلسات کارشناسانهای در این زمینه برگزار شود تا روند رو به رشد داشته باشیم.
چرا آثار امروزی مانند گذشته ماندگار نمیشود؟
آثار امروزی بیشتر یک بار مصرف است و حتی خیلی از این آثار به درد یکبار مصرف هم نمیخورد. آهنگهایی که برای رادیو و تلویزیون ساخته میشود با هزینههای سنگینی ساخته میشود ولی هیچکدام اصلاً ماندگار نمیشود و حتی ارزش شنیدن ندارد. بعضی از آهنگها اعصاب آدم را خورد میکند البته ناگفته نماند که کارهای تکنیکی هم زیاد شده است. تکنیک جوانان امروز را نباید نادیده بگیریم. همچنین آثار امروزی از حس و حال دور شده است. یک قطعه به جای اینکه یک کار هنری باشد بیشتر یک کار صنعتی است. در گذشته روزگار بوی عشق میداد ولی امروز اصلاً این طور نیست. چندی پیش یکی از شاگردانم یک قطعه را برای تز لیسانس خود نوشته بود و میخواست من نظر بدهم. موسیقی او با عصبانیت شروع شده بود و نتها و ریتمها ناهنجار بود. قطعه که تمام شد یک نفس راحت کشیدم. به او گفتم موسیقی مانند یک زندگی است. این زندگی همراه با عشق، مهربانی، صلح و دوستی است. در این زندگی سیل و زلزله هم اتفاق میافتد ولی چند دقیقه اتفاق میافتد. کمی فکر کرد و گفت زمانه سبب شده است که نتوانیم به آرامش برسیم. روزگاری که شما زندگی میکردید فقط میشنیدید "زندهباد" ولی در زمان ما گوش ما فقط "مرگ بر" شنیده است. من با این حرف کاملاً متقاعد شدم. شاگردان من فقط آهنگهای زمان ما را درخواست میکنند و این واقعاً من را شگفتزده میکند. امیدوارم بعد از این آهنگهای ماندگار ساخته شود تا آیندگان به این قطعات افتخار کنند.
چرا هنرمندان امروز از یک دیگر فاصله گرفتهاند؟
این موضوع به مسائل فرهنگی جامعه هم مربوط میشود. این موضوع را به وضوح احساس میکنیم. نه تنها گردهماییها کمتر شده است بلکه همدیگر را هم دفع میکنند. فکر میکنم با تأسیس خانه موسیقی و انجمن صنفی هنرمندان باید این مشکلات برطرف میشد و امیدواریم زودتر این نهادها دست به کار شوند و اهالی موسیقی را دوباره کنار هم جمع کنند.
حرف پایانی....
هنر لازمه زندگی است و من از جوانان میخواهم که هنر را دست کم نگیرند. هنر ضرورت زمانه شده است و ما باید به هنر توجه ویژه داشته باشیم.