پسری که خود را فرزند خواننده معروف پاپ می‌داند / عکس
الیاس در برنامه "یک یک" گفت: پدر خودم را فقط یک نفر می دانم؛ رضا صادقی.
ایران آرت: شب گذشته جوانی به نام الیاس به همت برنامه «یکِ یک» نه تنها رضا صادقی که او را پدر خود می نامید دید، بلکه قرار شد در اولین کنسرت تهران در کنار او آهنگ «نفس» را بخواند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سیدعلی ضیا در سومین شب از پخش ویژه برنامه تحویل سال شبکه یک (دوشنبه 28 اسفند)، میزبان الیاس پسر معلولی شد که با لباس مشکی در استودیو ظاهر شده بود.
الیاس در پاسخ به ضیا بیان کرد: مشکی رنگ عشق است، چرا مردم مشکی را رنگ غم می دانند؟ من این را به عشق بابایم رضا صادقی پوشیده ام.
او در این باره که چرا پدر خود را رضا صادقی می‌داند، والدین واقعی شان چه کسانی هستند و اگر آنها را ببیند واکنشش چیست، گفت: بابای من معتاد بود و مرا می زد. یک بار به او گفتم من دستکش دروازه بانی می خواهم، برایم می خری؟ او هم مرا به خیابان برد و رهایم کرد. اگر پدر و مادرم را ببینیم از آنها می پرسم چرا مرا رها کردید؟ چون معلول بودم؟ آنها را می بخشم اما با آنها زندگی نمی کنم. چون چند برادر دیگر هم داشتم اما آنها مرا رها کردند. پدر خودم را فقط یک نفر می دانم؛ رضا صادقی. چون من امید به زنده ماندن نداشتم و دوست داشتم بمیرم. حتی حاضر بودم خودم را بکشم. اما چون آقای رضا صادقی را دیدم به زندگی امیدوار شدم. آرزویم این است که او را ببینم، دستش را ببوسم و او را بابا صدا کنم.
الیاس تصریح کرد: تنها چیزی که در تنهایی هایم به من آرامش می دهد، آهنگ های رضا صادقی است. آرزوی دیگر من این است که اگر بشود با آقای رضا صادقی یک آهنگ بخوانم.
در ادامه این جوان مشکی پوش با حضور رضا صادقی که در یکی از استیج های «یکِ یک» آهنگ جدیدش «عاشقیت» را اجرا کرد، غافلگیر شد، به نحوی که فقط اشک می ریخت و قادر به بروز واکنش دیگری نبود.
این خواننده سرشناس موسیقی پاپ تاکید کرد: در روزگاری که مدام اتفاقات بد می افتد، هواپیما سقوط می کند و کسی عذرخواهی نمی کند و استعفا نمی دهد، من آمدم مردم را شاد کنم، بگویم اصلا مقصر من هستم!
صادقی تصریح کرد: من هم مثل الیاس کم توان جسمی هستم. بچه که بودم اتفاقی افتاد و من عصا به دست شدم. آن زمان با خودم فکر می کردم شاید ما ویژه ایم و بقیه عجیب هستند اما چون زیادند دیده نمی شوند. در بندرعباس امکانات کم بود و من پیش چند تا از دوستانم که مثل خودم عصا به دست بودند، مدام شاهد گلایه های آنها بودم. یک روز دوستانم می خواستند به کوه بروند من با آنها نرفتم چون گفتم آنها می خواهند به قله بروند و چه کاری است که من ضدحال باشم.
او ادامه داد: گذشت تا اینکه در تهران با دوستان به کوه رفتیم و می خواستیم غذا بخوریم که یک رستوران پایین دست را پیشنهاد دادم و دیدم دوستم با بی میلی پذیرفت. من هم عزمم را جزم کردم و تا نزدیکی تله کابین رفتم. بماند که برگشتنی چند بار زمین خوردم.
او همچنین در پایان این بخش اعلام کرد: من می خواهم الیاس بیشتر از این دیده شود و در اولین کنسرت تهرانم، یک بار آهنگ نفس را با الیاس می خوانم. قبلش کلی با هم تمرین خواهیم کرد. پدر سختگیری هم هستم و حواسم به الیاس هست.
