ماجراهای نور رویایی/ تازهترین گفتوگو با گروه موسیقی آناتما
ترجمه فارسی تازهترین گفتوگو با گروه موسیقی آناتما را برای اولینبار در ایرانآرت بخوانید
ایرانآرت، حسام محمدی: گروه موسیقی آناتما اخیرا بر صدر نظرسنجی خوانندگان مجله پروگ ایستاد؛ برنده جایزه بهترین گروه، بهترین آلبوم، بهترین خواننده مرد و بهترین خواننده زن در سال 2017 از این گروه بودند. برادران کاوانا، دنی و وینی، راه پرفراز و نشیبی را برای رسیدن به اینجا طی کردهاند. مجله پروگ، با هر دو برادر در مورد گذشته، حال و آینده آناتما، از کودکی سختشان تا شکلگیری اولیه گروه، درباره مشکلاتشان و درگیریهای خانوادگی تا اوجگرفتنشان و خلق بهترین آلبومشان صحبت کرده است. ترجمه این گفتوگو را در ایرانآرت بخوانید:
روزی که آناتما آلبوم یازدهمش، «خوشبین (The Optimist)»، را منتشر کرد دنی و وینسنت کاوانا کنار هم نبودند هرچند که جسمشان پیش هم بود (آنها برای اجرایی در روسیه حاضر می شدند که یکی از قلعههای فتحشده توسط گروه در 28 سال فعالیتش محسوب میشود). واقعیت این است که آنها در دو عالم متفاوت سیر میکردند. دنی، گیتاریست و نویسنده اصلی ترانههای گروه، آنلاین بود و اظهار نظرات در مورد آلبوم جدید را بررسی میکرد. او کنجکاو بود بداند مردم در مورد آلبومی که از قلب و روحش در آن مایه گذاشته بود چه میگویند. بیشتر نظرات مثبت بودند اما یکی دونفری هم اصلاً تحت تاثیر آلبوم قرار نگرفته بودند.
«بله ، من چک میکردم که مردم چه میگن» لهجه لیورپولیش بعد از سالها از این شهر به آن شهر رفتن تغییر نکرده بود. «فکر میکنم هر کس که دوستش نداره احمقه چون من میدونم که عالی بوده. با این حال، آخر کار موضوعات مهمتری هم در زندگی هست مثل سلامتی، خانواده و آرامش روانی. اینا چیزایی هستند که واقعاً مهمند».
در مقابل، وینی، خواننده و گیتاریست گروه و برادر کوچکتر دنی، پشیزی برای حرف بقیه ارزش قایل نبود. او میدانست که گروه بهترین کارش را تولید کرده که در حین حماسیبودن، صمیمی، اسرارآمیز و برانگیزنده است. او میگوید: «من نظر دیگهای دارم. اگه من از انجام کاری لذت ببرم مثل اینه که لباس ضد گلوله پوشیدم. ما سعی کردیم آلبومی بسازیم که نشون بده ماکی هستیم، کجاییم و چه کارایی میتونیم بکنیم. اگر این کار رو درست انجام بدیم من خوشحالم. من میدونم که ما این کار رو درست انجام دادیم».
همان طور که در ادامه هم خواهیم دید، این نمای کاملی از شکل روابط در قلب آناتماست. دنی هستهی احساسی گروه است. او از قلبش کمک می گیرد و امتیازی را به گروه می بخشد که بسیاری از گروههای دیگر فاقدش هستند. وینی کسی است که به این احساسات جامهی حقیقت میپوشاند، عملگرایی است که همه چیز را درست در زمانی که در خطر بربادرفتن هستند سرجایشان نگه میدارد، خطری که بارها گروه را تهدید کرده است.
این ترکیبی است که برای آنها به خوبی کار کرده است. خوشبین فقط بهترین آلبوم عمر حرفهایشان نیست بلکه بهترین آلبوم سال در نظر خوانندگان مجله پروگ هم هست.
با این حال سفر آنها دردسرهای خاص خودش را هم داشته. دوره هایی بوده که تاریکی بر کار و زندگیشان سایه افکنده و بعید به نظر می رسید بتوانند از امتحانشان سربلند بیرون بیایند. خود خوشبین نتیجهی یکی از همین دورهها در زندگی دنی کاواناست که در نهایت او هم مثل شخصیت مرکزی آلبوم بعد از یک سری ماجرا به شخصی قویتر و بهتر مبدل شد.
دنی می گوید: «زجر و درد شخصی در کار نقش داشت. البته لازم نیست حرفا همیشه در مورد درد و بدبختی باشه. ترانهها میتونند در مورد قدردانی از زندگی باشند همونطور که بعضی از کارهای قبلی خودمون بودن. این یکی رنج رو با خودش داره، چون همه ترانههای این سری شبیه زندگینامهان. بنابراین اگه در مورد بودن در اسپرینگفیلد و احساس گم شدن خوندیم به این خاطر بود که واقعاً احساس گم شدن می کردم."
ما در کافه ای در پدینگتون و نزدیک دفتر پروگ نشستهایم. وقت حرف زدن، دنی به آرامی قهوهاش را مینوشد. او حوالی 2005 الکل را کنار گذاشته. «واقعاً راحت بود» او در مورد تصمیم اولیهی پشت پرهیزش می گوید: «من تصمیم گرفتم فقط یه ماه نخورم. هنوز در اون یه ماه زندگی میکنم".
دنی، وینی و خوانندهی دیگر گروه، لی داگلاس تازه عکس گرفتن را تمام کردهاند (سه نفر دیگر گروه یعنی درامرشان جان داگلاس، کی برد نوازشان دنیل کاردوسو و جیمی کاوانا، برادر کوچکتر دنی و وینی که بیسیست گروه است غایبند). در طول عکاسی، دنی لحظهای را به یاد میآورد.
«عکسی از ما هست که روی سن، آرنج به آرنج هم انداختیم و وینی من رو میکشه بالا. این دقیقاً همون کاری بود که اون قبلاً کرد. جان و وینی زندگی من رو نجات دادند. من بدون اونا چی به سرم میاومد؟» او با خنده اضافه می کند: «خدا میدونه بدون من چی به سر اونا میاومد».
خوشبین ادامه اتفاقات یک روز خوب برای خروج (A Fine Day To Exit) است، آلبومی که در سال 2001 با گسترش افق دید و بلندپروازی، گذر از گذشتهی متال گروه را آغاز کرد. خوشبین از همانجایی شروع می کند که یک روز خوب برای خروج تمام می کند. شخصیت مرکزی داستان از دریایی که خود را در آن انداخته تا غرق کند نجات مییابد و سفر جسمانی/روحانی خود را از پرتگاه نابودی تا نوعی رستگاری آغاز میکند. تم مرکزی آلبوم سرد است اما در آن بدون تردید امید وجود دارد.
خوشبین واقعاً داستان دنی کاوانا است. لحظات روشنایی و تاریکیش بازتاب لحظات زندگی اوست. «من چند سال تاریک در زندگی داشتم». او با مکثی ادامه میدهد: «فلج کننده بود. من به والیوم معتاد بودم. داشتم به باد میرفتم». نفس عمیقی میکشد و به آرامی بیرون می دهد: «این صادقانهترین چیزیه که تا حالا تو یه مصاحبه گفتم».
دنی میگوید که نمیخواهد این مصاحبه غمانگیز باشد. میگوید که قبلاً به خصوص وقتی در مورد آلبوم تکنوازیش تکرنگ (Monochrome) حرف میزده خیلی از این دست مصاحبهها داشته است، با این حال سنگینی غمی که در دل دارد همچنان بر پرهیز از رفتن مصاحبه به آن سمت را سخت میکند.
در فاصلهی بین آخرین آلبوم آناتما ماهوارههای دور (Distant Sattelites) که سال 2014 منتشر شد تا آلبوم جدید، دنی از نظر ذهنی دورهی سختی را پشت سر میگذاشت. او 4 سال پیش برای اولین بار پدر شد و مخلوطی از تعهّدات شخصی و بلندپروازیاش به عنوان یک موسیقیدان فشار زیادی بر او وارد کرد.
«من همش مضطرب بودم. نمی تونستم بخوابم و ذهنم دایم درگیر بود. برام یه سری قرص تجویز کردند اما چشم که باز کردم به جای یک هفته یک ماه بود که از اونا مصرف میکردم. بعدش مصرفشون رو متوقّف کردم ولی حالم بدتر شد و دوباره بیشتر از قبل مصرف کردم. این ماجرا دوسال ادامه پیدا کرد."
این اولین باری نبود که دنی با مشکلات مربوط به بهداشت روانی دست به گریبان بود. در اواخر دههی 90، او یک بار با مصرف ال اس دی و مجیک ماشروم مسموم شد. او در این باره می گوید: «اون اتفاق خیلی ترسناک بود». با این حال او معتقد است که قرصهای خواب باعث سطح بالاتری از فلاکت میشوند.
«اینا اعتیادآورترین چیزایی هستند که میشناسم. همیشه حس خوبی میدن اما اگه بهشون دسترسی نداشته باشی یا چند روزی مصرفشون نکنی خیلی ناجوره. شبیه یه حمله عصبی می مونه».
او در 2016 به ته خط رسید. «من رفتم پیش دکتر و ماجرا رو براش گفتم و ازش کمک خواستم». و دکتر به تدریج دوز دارو را کاهش داد. «در عرض چند ماه کل راه رو رفتم. هی کم تر و کم تر شد و آخر تموم شد».
او تقریباً حوالی کریسمس 2016 از اعتیاد خلاص شد. این روزها او از داروهای ضدافسردگی استفاده میکند که هم حالت ذهنیش را حفظ میکند و هم درجهی عمومی خوشبینیش را. «همه چیز از اون موقع یه مرحله بهتر شده». او اضافه می کند: «سلامتی و شادی از همه چیز مهمترند. در حال حاضر احساس بهتر بودن و پاکتر بودن میکنم».
وینی کاوانا دورهی سقوط برادرش را به یاد میآورد. گرچه او از دنی کوچکتر است میگوید که در قبال او احساس مسئولیت میکرده. «هیچ دو برادری از من و دنی نزدیکتر نیستن. بنابراین مهم بود که بدونه من بدون توجّه به موسیقیای که با هم میساختیم به عنوان برادر و رفیقش در کنارشم».
این موسیقی بود که دنی را به جادهی سلامت بازگرداند. در اواخر سال 2015، به درخواست وینی مدیریت گروه تورها و برنامههای آتی آنها را ملغی کرد. وینی استودیویی رو برای نواختن خودش و دنی حاضر کرد که در آن تنها موسیقی را برای خود موسیقی مینواختند.
«این کار اون رو از خونه بیرون آورد و به ما یه کار مشترک داد. من و دنی ملاقات می کردیم، قهوه میخوردیم و در مورد همه چیز صحبت میکردیم. کاری که با هم انجام دادیم نوعی تراپی بود و از همونجا خوشبین کلید خورد».
پروگ چند روز بعد با وینی صحبت کرد. در یک کافه در شرق لندن، نزدیک جایی که دوست دختر هنرمندش یک استودیو داشت. در حالی که دنی صاف و ساده است، وینی جدی و اندیشمند است. او با دقت جواب می دهد هرچند در زیر ظاهر جواب هایش شور و حرارتی نهفته است (جواب او به این پرسش که آیا آلبوم تک نوازی خواهد داشت یا نه به طور جالبی برّنده بود: «وقتی براش حاضر شدم در موردش می فهمی. تا اون موقع به تو ربطی نداره».)
هنگامی که از دنی در مورد نقاط قوت وینی پرسیدم او بدون مکث گفت: «وینی درک و هوش بالایی داره. اون اهل عمله. اون وفاداره و برای بقیه ارزش قایله. حمایت کننده و بااستعداده. اون دیوونه و بامزه هم هست. اون فوقالعادست».
وقتی این صحبت ها را با وینی مطرح می کنم، میگوید: «رفیق، من فقط یه برادرم. امیدوارم برادر خوبی برای هردوشون [دنی و جیمی] باشم. همینطور برای دوستام».
وینی می پذیرد که کمتر از برادر بزرگترش احساساتی است و به همین دلیل موفق شده است از مشکلات روانی که دنی با آنها دست به گریبان شده اجتناب کند. «من همیشه قوی تره بودم. به خودم اتکا داشتم و خویشتندار بودم. زندگی و نفس کشیدن دنی موسیقیه و موسیقی در روحش جاریه. من با کارای استودیو بستر موسیقی اون رو فراهم میکنم. اون یه گوشه میشینه و بیتها رو روی گوشیش ضبط میکنه. ولی اگه نیاد و منو نبینه برای همیشه موسیقیش همونجا میمونه».
نزدیکی برادران کاوانا تعجّببرانگیز نیست. آنها قطعاً بیشتر از برادران دیگر سختی تحمّل کردهاند. آنها و جیمی در خانوادهای از طبقهی کارگر شهر لیورپول متولّد و بزرگ شدند. مادرشان عادت به نوشیدن الکل داشت و پدرشان دائماً پرخاشگر بود.
وینی میگوید: «بچگی ما، کل زندگیمون برای مدت طولانی فاجعه بود. اما من میتونستم با اتکا به خودم یه جورایی باهاش سر کنم. این یه نوع مکانیزم دفاعی بود که کمک میکرد با آشوب دور و برم راحتتر کنار بیام».
آناتما فراری از همه اینها بود. وینی میگوید قبل از اینکه گروه «فرشته کافر» در سال 1990 تشکیل بشود هرگز بیشتر از فاصله دوساعت از لیورپول دور نشده بود. «من واقعاً پول برای انجام کارینداشتم». اولین باری که هواپیما سوار شد سال 1994 بود که گروه برای اجرای برنامهای در رومانی میرفت. در آن وقت اعضای گروه در اوایل دههی سوم زندگیشان بودند.
وینی میگوید: «ما بچههایی بودیم که شبیه کلهخرا رفتار میکردیم. کلهخرهای معصوم، اما واقعاً کلهخر. بهمون خوش میگذشت». برادرها با گوش دادن به بیتلها، پینک فلوید، لدزپلین، کویین، بلک سبث و یو تو بزرگ شدند. با این حال اولین ظهورشان با حضور دنی، وینی، درامرشان جان داگلاس، خوانندهشان دارن وایت و بیسیستشان دانکن پترسون یک دنیا با این گروهها و آنچه بعدها به آن تبدیل شدند فاصله داشت. اولین کارهای آناتما آنها را به عنوان یک گروه متال افراطی معرفی میکرد، هرچند در همان دوران هم شواهدی آیندهی متفاوتشان را نشان میداد، مثل آهنگ 23 دقیقهای «در حال رویا: یک رمان» که ته آلبوم آوازهای غمناک (Serenades) که در سال 1993 منتشر شد قرار داده بودند.
وینی میگوید: «چیزایی که ازشون تاثیر میگرفتیم با موسیقیای که باهاش شروع کردیم تناسب نداشت. اما ناگهان لایههای دورهی بلوغ رو پشت سر گذاشتیم و به کاری که واقعاً میخواستیم بکنیم رسیدیم. این طبیعی بود که بهطور تجربی چیزی که برامون اهمیت بیشتری داشت رو یاد بگیریم».
آناتما با جداشدن دارن وایت در 1995 شروع به تغییر جهت کرد. سابقاً وینسنت که گیتاریست گروه بود در آلبوم دوم گروه، راز ساکت (Silent Enigma) خوانده بود. با این حال در سال 1996 و در آلبوم جاودانگی (Eternity) بود که تغییر احساس شد. این آلبوم آغاز فرآیند پوست انداختن یک گروه متال در جهت تبدیل شدن به گروهی مثل پینک فلوید بود. وینی در ابتدا خوانندهی لجوجی بود اما همانطور که میگوید در راه یاد گرفت چطور عمل کند. با اینحال دنی کمتر نسبت به این دوره منتقد است. او میگوید: «خواننده شدن وینی همه چیز رو عوض کرد».
تکامل آناتما با آلترناتیو 4 (Alternative 4) در 1998 و قضاوت (Judgement) یک سال بعد از آن ادامه پیدا کرد، اما در این مدت سه اتفاق رخ داد که میتوانستند گروه را به طور کامل از ریل خارج کنند. اول اینکه جان داگلاس به خاطر مسایل شخصی گروه را ترک کرد (داگلاس مصاحبه نمیکند، اما به هر حال قبل از آلبوم یک روز خوب برای خروج دوباره به گروه برگشت). یک سال بعد، بیسیست گروه، دانکن پترسون هم گروه را رها کرد.
بین این دو اتّفاق رویداد دلخراشتری هم رخ داد. مادر کاواناها درگذشت. این مورد به طور قابل درکی تاثیر عاطفی عمیقی برجاگذاشت، به خصوص که در این مورد وضعیت پیچیدهتر هم بود. دنی در این مورد میگوید: «این مرگ واقعی اون نبود. مرگ واقعی 10 سال قبل اتفاق افتاده بود». او ادامه میدهد: «او از نظر روانی خیلی مریض بود و یه الکلی مهارناپذیر بود. همهی اینها به خاطر این بود که پدرم 15 سال کتکش زده بود و زجرش داده بود. مادرم بچه هاش رو داشت اما تلفن، پول یا جایی برای رفتن نداشت. تو اکتبر 1990، سه روز بعد از تولد 18 سالگی من، اون یه حمله عصبی و احساسی شدید داشت. اون همون موقع مرد. 8 سال طول کشید تا بعد از اون از الکلیسم بمیره». دنی در مورد پدرش که چند سال پیش درگذشت کمتر احساساتی میشود. «برای اون خیلی کم گریه کردم».
برادران کاوانا هر یک به شیوهی خود با مرگ مادر کنار آمدند. فرآیند تسکین طولانی و گاهی دردناک بود و به ناچار در گروه تاثیر گذاشت. وینی میگوید: «بعد از مرگ مادر، ما سعی کردیم خودمون رو بازسازی کنیم اما این کار چند سالی طول کشید». او ادامه میدهد: «در هر اتفاق بدی که براتون میفته، مهمه که بفهمید چطور واکنش بدید و از اون یاد بگیرید. مهمه که درک کنید اگر اتفاقی مثل اون مجدداً براتون افتاد چطور از نظر ذهنی براش آماده باشید».
وینی میگوید تنها عضو گروه است که مدتی بیرون آناتما نبوده. او میگوید دنی چندماهی بین یک روز خوب برای خروج و یک بلای طبیعی (A Natural Disaster) گروه را رها کرد. حتی در این شرایط هم وینی اجازه نداد گروه از هم بپاشد. او کاری را انجام داد که از هرکسی بهتر قادر به انجامش است: او همه چیز را مرتّب کرد. «من یه استودیو تو لیورپول گرفتم و گفتم بچهها! اونجا باهم آهنگ بزنیم. تمرکز گروه همیشه موسیقی بوده. این کاریه که ما میکنیم و همین باعث شده وقتای سخت نجات پیدا کنیم».
دنی برگشت ولی اوایل دههی اول قرن جدید زمان عجیبی برای آناتما بود. بین یک بلای طبیعی در 2003 و اینجا هستیم چون اینجا هستیم (We’re Here Because We’re Here) در سال 2010 گروه چیزی ضبط نکرد. این موضوع تا حدی به خاطر این واقعیت بود که شرکت ضبطی که با آن کار میکردند بسته شده بود و آنها تیم مدیریتی نداشتند، اما دلایل دیگری هم دخیل بودند.
دنی میگوید: «ارتباط موسیقیایی ما از بین رفته بود و من واقعاً نمیتونستم با گروه کار کنم». او اضافه میکند: «یه مدیر یا شرکت ضبط میتونست وضعیت رو درست کنه. با این حال، اون موقع تصمیم بر این بود که ما به اینا نیازی نداریم. عجب اشتباه بزرگی بود!»
وینی در مورد آن دوره میگوید: «یه نوع قُدبازی بود. ما هنوز داشتیم موسیقی مینوشتیم و با خودمون میگفتیم همه چیز ردیفه. این لجبازی نبود، فقط میخواستیم یه مدت به حال خودمون باشیم».
این واقعاً یک توقّف نبود. آنها با هم تور برگزار میکردند، حتی یک آلبوم هم منتشر کردند. درک (Hindsight) که نسخههای آکوستیک بعضی کارهای قبلیشان بود منتشر شد. برادرها بر این نکته هم تاکید داشتند که گروه به هیچ عنوان متلاشی نشود اما پیشرانهی کارشان در حال محو شدن بود. دنی میگوید: «اون دوره کار ما رو خیلی عقب انداخت».
چند سال خاموشی آناتما لااقل یک نکته مثبت غیرقابل انتظار هم داشت. دنی در این دوره برای برطرف کردن مشکلات روانی، هضم پیشینهی خانوادگی پیچیدهاش و تحمّل از دست دادن مادر به تراپیست مراجعه کرد.
«من اون موقع ها هنور مشروب میخوردم. شروع به خوندن کتابی در مورد الکلیسم کردم و فهمیدم چطور الکلیسم توی خانواده تکرار میشه». او اضافه میکند: «من یک دوره تراپی موفقیتآمیز تو 2005 داشتم. فوقالعاده بود. یک تجربهی بینظیر و زیبا بود. بعدش الکل رو کنار گذاشتم. شروع کردم به نوشتن همهی اون چیزی که تو اینجا هستیم چون اینجا هستیم ظاهر شد. فقط 5 سال طول کشید تا همشو از درونم بیرون بکشم».
زمانی که در سال 2010 این اتفاق افتاد، اینجا هستیم چون اینجا هستیم نوای گروهی بود که پرچم خود را بر بالاترین قلهها برمیافراشت. بیشتر از هر چیزی، همین آلبوم آنها را به مسیری انداخت که به خوشبین ختم شد. هیچ اثری از گروه 15 سال پیش در اینجا به چشم نمیخورد. حالا، آنها واقعاً مثل پینک فلوید به منابع اصیل تجربیات روح تونل میزدند، به علاوه احساس زندگی واقعی را به آن میافزودند.
وینی میگوید: «همین هستهی احساسی اصلیترین عنصر گروهه. اگه بخوای بدونی کار گروه دور چه نوع موسیقیای میچرخه باید بگم موسیقی احساسی. یه نوع اندوه تو کارها وجود داره که در عین حال فرحبخش هم هست. شما با استفاده از موسیقی احساسات بزرگی رو تفسیر میکنید».
احساسات دیگری هم با آناتما و به طور خاص با براداران کاوانا عجین است. در زمانهای مختلفی برادرها با هم اختلاف داشته اند، هرچند این اختلافات هیچوقت به سطح اختلافات نوئل و لیام گالاگر نمیرسد.
وینی میپذیرد که گاهی تفاوت نظر بین آنها وجود داشته است: «خیلی از وقتا رابطمون آمادهی انفجار بوده. به خصوص وقتی بیست سالمون بود. برای سالها ما با هم راه نمیاومدیم ولی بعد که سنمون بیشتر شد فهمیدیم که بیشتر از این حرفا نقاط مشترک داریم».
دنی میگوید: «از وقتی پاکم همه چیز بهتر شده. الانا که پیرتر هم شدیم، اگه دعوا هم بکنیم فرداش همه چیز حله».
آیا آناتما تا حالا کاملاً فروپاشیده؟
جواب دنی منفی است. او میگوید: «هیچ وقت نزدیک به فروپاشی هم نبودیم. این برای ما یه سبک زندگیه. زمانهای سختی بوده که من با خودم فکر کردم نیازی به این مسخره بازیا ندارم اما خیلی سریع از اون فاز اومدم بیرون، چون بودن تو این گروه بهترین چیز دنیاست».
اگر آنها برادر نبودند هم در حال حاضر در یک گروه بودند؟
وینی میگوید: «ممکنه. من فکر میکنم تو دنیا هیچ کس بهتر از من نمیتونه آهنگای دنی رو بخونه، البته به جز خودش».
دنی در جواب به این سوال کمتر محتاط است: «نه!»
- چرا؟
- در طول این سالها بعضی چیزا به صورت خصوصی بین ما گفته شده. بعضی چیزها که فقط برادرا میتونن به هم بگن و باهاش کنار بیان.
وقتی گروه پاییز گذشته در لندن برنامه داشت، لحظهای بود که به نظر رسید اصطکاک بین برادرها در یک مکان عمومی در حال آشکار شدن است. روی سن، بحثی بین برادران حول این موضوع درگرفت که کدام یک رهبر گروه است، در حالی که شو با آهنگی از آلبوم تکنوازی دنی تمام شد. گرچه این دعوا به قدر کافی آتشین نبود، نشان میدهد که این پرسش ذهنشان را مشغول کرده است.
دنی در مورد آن اتفاق میگوید: «اه، این یه جوک بود».
- پس چه کسی رهبر گروه است؟
با خنده میگوید: «به صورت رسمی وینی اما در واقع من».
- آیا او با این موافق است؟
- البته که نه.
- پس آناتما گروه توست؟
دنی به یکباره جدی میشود: «نه. این گروه همه ماست. نه فقط مال من و وینی. مال جان و جیمی و لی و دنیل هم هست. همهی ما خیلی براش زحمت کشیدیم». سپس مکثی میکند و با لبخندی میگوید: «ولی پشت همهی اینها منم».
---
علیرغم نظر دنی، دور بودن آناتما از چشمها به مدت چند سال از چند منظر تصمیم هوشمندانهای بود. خودش میگوید: «2005 تا 2009 برای من سالهای جادویی بودن. من یه دوره تراپی رو پشت سر گذاشتم، الکل رو ترک کردم، از یه رابطهی بد خلاص شدم. این اولین بار بود که احساس آزادی میکردم».
همین احساس آزادی به آناتما هم دمیده شد. در اینجا هستیم چون اینجا هستیم آنها یک گروه کاملاً جدید به نظر میرسند که هیچ شباهتی با «کلهخرها»یی که 20 سال پیش برای اولین بار از لیورپول بیرون میآمدند نداشتند.
وینی در مورد کاری که گروه انجام میدهد میگوید: «دیوید بووی خیلی خوب گفته. اون همیشه میگفت که دوست داره تو اقیانوس قدم برداره. اون همیشه حواسش بود که ساحل کجاست ولی پاهاش تقریباً زمین رو حس نمیکرد. اون از ناحیهی راحت خودش بیرون بود اما نه خیلی. این خیلی نکتهی مهمیه. شما نباید دلسپردهی کمپانی ضبط یا رادیو یا حتی مخاطبینتون بشید چون این برای کسانی که میخوان خلّاق باشند خیلی خطرناکه. این روح واقعی راک اند روله».
آلبومهای بعدی اینجا هستیم چون اینجا هستیم از نظر تجاری هم مدیون همین آلبوم هستند. هر کدام از این آلبومها بیشتر از آلبوم قبل از خودشان فروخت. با این حال، آناتما در سال 2018 خود را در وضعیت عجیبی مییابد. آنها در اوج فعالیت حرفه ایشان هستند، آلبومهایشان به فروش میرسد، در جدولها بالا میروند، کنسرتهای بزرگ برگزار میکنند اما آناتما پرش بلندی در سطح مقبولیت، مثل آنچه برای اپث (Opeth) و استیون ویلسون (Steven Wilson) رخ داد را شاهد نیست. قطعاً این یک رقابت نیست اما عقب افتادن آنها در مسایل تجاری به هر حال عجیب است، به خصوص که موسیقی آنها احساسیتر و پذیراتر است و از هر دو گروه دیگر مستقیمتر حرفش را میزند. آیا آناتما از این وضعیت راضی است؟
وینی پاسخ میدهد: «نه. من فکر نمیکنم موسیقی ما اونقدر پیچیده باشه که جریان اصلی موسیقی نتونه چیزی در اون پیدا کنه. ترانهای مثل لمسناپذیر (Untouchable) رو در نظر بگیرید. مخاطبین زیادی برای موسیقی مثل این هست. ما با ترانههایی با ملودی عالی بزرگ شدیم و ملودیها برای ما مهمترین چیزند. ما تا جایی که ممکنه موسیقی جذابی تولید میکنیم. قطعاً بخشهای ماجراجویانهای در کار وجود داره اما در کل موسیقی ما جذابیتهای وسیعتری هم داره».
وینی نظریهای برای این موضوع که چرا آناتما موفقتر از این نیست دارد. او فکر میکند مردم هنوز گروه را براساس گذشتههای دورش قضاوت میکنند. «من فکر میکنم هنوز یک بدبینی به خاطر کارهای قدیمیتر گروه وجود داره». او ادامه میدهد: «شما هیچ وقت ازش راحت نمیشید. حتی اسم گروه هم مردم رو به یاد یه گروه متال دهه نود میندازه. به طور مضحکی، اگه ما تو راهی که بیست سال پیش شروع کردیم میموندیم الان به مراتب گروه بزرگتری بودیم. عرصهی متال خیلی وسیعه و شما میتونید یه گوشهای جا بگیرید».
وینی میگوید که در فاصلهی بین یک بلای طبیعی و اینجا هستیم چون اینجا هستیم مذبوحانه کوشیده است گروه را به تغییر اسم تشویق کند با این حال: «من نتونستم حمایت کافی رو بین آدمهای دور و ورمون به دست بیارم. هر باری که من پیشنهاد تغییر اسم گروه رو پیش میکشم کسی خریدارش نیست».
دنی تایید میکند که سالها پیش موضوع تغییر اسم گروه بحث شده است، اما راه به جایی نبرده. به هر حال به نظر میرسد دنی از ایدهی وصل کردن آناتما به مخاطبین بیشتری از جریان اصلی موسیقی دست کشیده است. دنی میگوید: «یه سقف شیشهای روی سر این گروه وجود داره و اون رویال آلبرت هاله. یه شو داشتن اونجا و پر کردن همه صندلیهاش بیشترین چیزیه که گروه میتونه بهش برسه».
میپرسم که این کمی نابلندپروازانست. اینطور نیست؟ او شانه بالا میاندازد:
«من فقط واقعبینم. من فکر میکنم این موضوع رو تو 2005، وقتی مشروب رو کنار گذاشتم کشف کردم. این سابقاً منو اذیت میکرد که همیشه میخواستم فراتر برم. زمانی که یک روز خوب برای خروج رو منتشر کردیم این حس رو داشتیم که خیلی خب! حالا کی با میوز (Muse) تور داریم یا اینکه کی ریدیوهد (Radiohead) میشیم؟ جواب اون سوالها اینه: هیچ وقت. من خودمو خلاص کردم و سعی برای ریدیوهد بودن رو کنار گذاشتم. فکر کنم لمی (Lemmy) بود که میگفت اگه تو زمان مناسب تو جای مناسب نباشی، فرقی نمیکنه که چقدر خوب باشی، اتفاقی که میخوای نمیافته. ما نبودیم و این اتفاقا هم نیفتاد».
- آیا خود را متفاوت میبینید؟
- من فکر نمیکنم که ما اونقدرا متفاوت باشیم، اما در عین حال من یکی مثل خیلی از آدمهای دیگهی موسیقی با مردم رابطه ندارم. اونها کار خودشون رو بهتر از من مدیریت میکنن چون دردسرهای کمتری دارند. اما از اون طرف، ما از هرکس دیگری تو کار خودمون بهتریم. هیچ کس دیگهای شبیه کاری که ما میکنیم نمیکنه. هیچ کس! اگه میتونی یکیشون رو نام ببر.
- استیون ویلسون؟
- به هیچ وجه.
- اپث؟
- اونا تو کار خودشون عالین، اما نه. ریدیوهد از ما بهتره. یو تو در زمان اوجشون، نیروانا، پینک فلوید، لدزپلین، بیتلز، کیت بوش، دایر استریتس. همه خفنا از ما بهترن و بهتر خواهند بود. اما تو کار ما؟ نه.
اینگونه قلدری اگر رنگ و بویی از واقعیت نداشت، مسخره به نظر میرسید. در سالی که خدایان موسیقی پروگرسیو دستهای از آلبومهای فوقالعاده را منتشر کردند (از تا استخوان (To The Bone) استیون ویلسون گرفته تا گریمسپوند (Grimspound) از بیگ بیگ ترین) خوشبین بیش از رقبا عرض اندام کرد. تعداد خیلی کمی گروه در سالهای اخیر از نظر احساسی با آناتما برابری کردهاند و شیوه خاصی که آناتما برای بیان حالات روحی (افسردگی، امید و هرآنچه بینشان است) در خوشبین به کارگرفته منحصر به فرد است.
وینی در مورد آلبوم میگوید: «[قضاوت در مورد آلبوم] سیاه و سفید نیست. هرکس میتونه هرطور دلش میخواد تفسیرش کنه، اما اونطور که من میبینم در نهایت تصمیمی در کار هست. اما شخصیت اصلی خوشبین باید مراحل سختی رو پشت سر بگذاره تا به اونجا برسه. اون باید راه رو بره تا بتونه برگرده».
از دنی میپرسم که آیا این یک آلبوم خوشبینانه است. دنی جواب میدهد: «من میگم آره. من هیچ وقت فکرم رو در مورد ته ماجرا نگفتم، اما شخصاً فکر میکنم پایان خوشی باشه. اون به هر حال خودش رو تو آب ننداخته و غرق نکرده».
این یک پایان باز و مبهم متداول است، که راه را برای ادامهی داستان خوشبین باز میگذارد. این چیزی است که هر دو برادر در موردش فکر کردهاند.
دنی میگوید: «من به فکر یه پایان برای داستان بودم که به بچگی اون برمیگشت، به بچگی ما. اینکه چه چیزی اون رو آدمی کرده که الان هست، اما نمیدونم این تولد یه آلبوم جدید میشه یا نه. ممکنه بتونیم آهنگهای مناسبی رو اضافه کنید که رسماً بشه یه آلبوم جدید. این اتفاقی بود که برای آلبوم سیستم آب و هوا (Weather System) افتاد. قرار بود اون یه پایان برای آلبوم قبلی باشه اما تهش یه آلبوم دراومد چون ما فکر کردیم باید آهنگای دیگهای بهش اضافه کنیم».
اگر آنها بخواهند این راه را طی کنند، به صورت بالقوه گزینهای برای شروع دارند. ترکی با عنوان 32.63n 117.14w (عرض و طول جغرافیایی) در ابتدای آلبوم هست که در آن هنگامی که شخصیت اصلی داستان پیچ رادیو را میچرخاند، ترانهای از آناتما پخش میشود و به سرعت هم محو میشود. این ترانه رویای معکوس (Dreaming In Reverse) است که برای آلبوم خوشبین ضبط شد و در آخرین لحظه از لیست آهنگها کنار گذاشته شد. این کار گروه جرئت زیادی لازم داشت.
وینی میگوید: «اون یه آهنگ کامله. ما روزهای زیادی براش وقت گذاشتیم، ضبطش کردیم، تا فقط برای 10 ثانیه از رادیوی ماشین پخش بشه».
یک آیندهی دیگر میتواند اجرای آلبوم از ابتدا تا انتها با یک ارکستر باشد. با توجه به ساختار روایی خوشبین این قابل انتظار به نظر میرسد. وینی میگوید: «من فکر میکنم بالاخره یه وقتی این کار رو میکنیم. ما همهی آهنگها رو اجرا کردیم به جز چشمانت را ببند (Close Your Eyes) که به خاطر نیاز به جاز اجراش نکردیم. با این حال، اگر بخوایم این کار رو بکنیم نیاز به کارهای خاصی از نظر موسیقی و از نظر بصری هست».
اگر آینده روی سنگی نقش نبسته، گذشته [لااقل گذشتهی نزدیک] هم همینطور است. سپتامبر گذشته، خوشبین به عنوان بهترین آلبوم در جوایز موسیقی پروگرسیو انتخاب شد که نقطهی اوج افتخارات آناتما در سالهای اخیر بوده. در حالی که دنی از این اتفاق خوشحال است، بر این مسئله تاکید میکند که این همه چیز نیست. او میگوید: «اینطور نیست که برام مهم نباشه. من به این شناختهشدنمون افتخار میکنم و افتخار میکنم که مردم کارمون رو دوست داشتند و افتخار میکنم که حتی در سالهای سخت گروه به خلق کارهاش ادامه داده. اما این مهمترین چیز نیست. مهمترین موضوع به نظر من سلامتی و خوشحالیه».
برادران کاوانا هر دو مشتاقند تا این ایده را رد کنند که یک ربع قرن زندگی در آناتما تماماً درد و رنج بوده است. وینی میگوید: «اون اول هم که همهی ما یک مشت بچهی معصوم بودیم، کار تو گروه فوقالعاده، مفرّح و چشم و گوش بازکن بود. به خصوص با در نظر گرفتن جایی که از اون میاومدیم و زندگیای که داشتیم». او اضافه میکند: «به ما همیشه خوش میگذشت، با اینکه خیلی از وقتها زندگی سختی داشتیم. نباید فکر کنید که ما زندگی پر از ملالی داشتیم چون اینطوری نبوده. ما دورههای خیلی خوبی داشتیم».
برای دنی زندگی در آناتما و خارج از آن، حالا بهتر از هر وقت دیگر است. او میگوید: «الان، من یه احساس رضایت از اتفاقاتی که افتاده دارم». او ادامه میدهد: «موسیقیمون داره بهتر و بهتر میشه. همبستگی گروه خارقالعادست. موسیقی برای من درمانگره و برای همهی اونهایی که بهش گوش میدن. اما برای من نیروی خانواده هم دخیله. در واقع این گروهه که من رو درمان کرده، نه موسیقی. این بودن با اونهاست که درمانگره».