آیا حافظ معماری میفهمید؟
ما همه تاریخ گذشته مان را تنها می توانیم در ادبیاتمان پیدا کنیم، چرا که می توان گفت تقریبا منبع مکتوب غیرادبی از گذشته در دست نداریم
ایرانآرت: آیا شخص حافظ، معماری، البته به معنای معماری خوب، را می شناخته است؟ چه ارزشی برای معماری خوب قائل بوده است؟ با چه مشخصه هایی از آن یاد کرده است؟ آیا از معماری و مفاهیم آن برای بیان منظور خود بهره برده است؟ و سوالات دیگری از این دست می تواند درباره معماری برای ما مطرح باشد.
دوران انقلاب مشروطه عصری بود که ما با دنیای پیشرفته ارتباط یافتیم و در این ارتباط با علوم و هنرهایی آشنا شدیم که پیش از آن در گذشته نزدیک ما سابقه روشنی از آن در دست نیست. در اینجا این سوال مطرح است که آیا ما با این رشته ها به طور کامل بیگانه بوده ایم؟
دو پاسخ غیردقیق، یکی این است که بله، ما با این رشته ها کاملا بیگانه و ناآشنا بودیم و پاسخ غیردقیق دوم این است که خیر، این علوم اصلا از جانب ما به دنیای پیشرفته رفته است. از جمله روشنگری های مهمی که بررسی های ادبی به عنوان معدود اسناد باقی مانده ما از آن دوران می تواند داشته باشد،
روشن کردن جایگاه این مفاهیم در ذهن و زندگی انسان ایرانی آن روزها و روزهای پیشتر از آن است. به بیان دیگر در این نوشته از یک سو به دنبال یافتن جایگاه معماری در شعر و اندیشه حافظ هستیم و از سوی دیگر اینکه از این طریق دریابیم انسان ایرانی عصر حافظ که مخاطب او بوده است، از معماری چه شناختی داشته است؟
ما می دانیم که حافظ تنها با تکیه بر وجه شاعرانه اش، یک هنرمند برجسته بوده است. ولی آیا صرف اینکه کسی هنرمند باشد، یا حتی هنرمند برجسته ای باشد، دلیل این خواهد بود که هنرهای دیگر و در اینجا معماری، را نیز بشناسد؟
چند موضوع دیگر نیز در حوزه معماری در اشعار حافظ اهمیت دارد که خوب است به آن اشاره شود.
یکی اینکه ما همه تاریخ گذشته مان را تنها می توانیم در ادبیاتمان پیدا کنیم، چرا که می توان گفت تقریبا منبع مکتوب غیرادبی از گذشته در دست نداریم و هرچه از گذشته ها لازم است که از منابع مکتوب استخراج شود، باید به سراغ منابع ابی و یا حتی دقیق تر اینکه به سراغ شعر رفت.
ایران که در تمام طول تاریخ خود، سرزمینِ بین دریای مازندران و خلیج فارس را در اختیار داشته و محل عبور شرق و غرب عالم بوده اس، دستخوش یورش های متفاوت شده و در این یورش ها، بسیاری از آثار معماری و منابع ما از بین رفته است. ادبیات و شعر به دلیل عدم دسترسی دشمنان به آن در حافظه ملت ما و پخش بودن در ذهن و زندگی انسان ایرانی، تا حدی از این تاراج مصون مانده است. به بیان دیگر از هرچه در گذشته کشورمان بخواهیم بیشتر بدانیم باید آن را در ادبیات جست و جو کنیم، که معماری نیز شامل آن است.
نکته دیگری که دارای اهمیت است اینکه، اگر پیدا شد که حافظ به عنوان یک شاعر، معماری را می شناخته، از آن لذت می برده، و از آن مهم تر برای بیان مقصود خود همان طور که از اصطلاحات و امکانات موسیقی برای بیان مقصود استفاده کرده، از معماری نیز برای بیان مقصود استفاده می کرده، آیا شاعران هم عصر ما نیز می توانند با شناخت بیشتر از معماری آثار بهتری خلق کنند؟
آنچه از این نیز می تواند اثرگذارتر باشد اینکه، آیا ممکن نیست معماران ما با شناخت بیشتر، بهتر و عمیق تر از شعر و ادبیات و به ویژه در اینجا از شعر حافظ، بتوانند آثار بهتری خلق کنند؟ تصور می کنم معمار یارانی ای که بتواند از گنجینه حکمت و لذتی که در شعر و ادبیات فارسی، و در اینجا اندیشه حافظ، هست بهره مند شود، این بهره مندی و دمخور بودن با یک منبع اصیل هنری می تواند مسیر پویایی هنری و توان خلاقیت او را در اندازه های چشمگیری بهتر کند.
از آثار حافظ می توان دریافت که معماران و آثار معماری بر او تاثیرگذار بوده اند و بدون اینکه سندی در دست داشته باشیم شاید بتوان با اطمینان گفت که حافظ نیز بر معماران همعصر خود و تا امروز بر روی معمارانی که آثارش را با درک و دقت می خوانند تاثیر داشته است.
بین حافظ و معماران یک مفهوم مشترک بسیار پراهمیت وجود دارد که باعث می شود پژوهش در این حوزه اهمیت بیشتری پیدا کند. بدون شک می توان گفت که معماری زبان است و تمام اتفاقات در یک کار معماری در حال بیان هستند. حافظ نیز هنرمندی است با ابزار زبان.
با این مقدمه چند بیت از حافظ را که اصطلاحات و اشارت روشنی از معماری دارد، می آوریم و به آنها از زاویه معماری می پردازیم تا نگاه او به معماری و بهره برداری او از مفاهیم معمای برای بیان مقصود، روشن تر شود.
که طاق ابرو یار منش مهندس شود
در این بیت با واژه «طرب سرای» برخورد می کنیم که یکی از واژه های ترکیبی حافظانه است و منظور و مراد خاصی با این ترکیب سازی مورد نظر بوده است.
«محبت» به عنوان یک مفهوم انتزاعی و با توصیف پذیری پیچیده، برای توصیف شدن و از حالت ذهنی به حالت قابل انتقال رسیدن، به خانه ای تشبیه شده که در آن «طرب» و عیش و شادی برقرار است.
از سوی دیگر شرط این که خانه ای معمور و ساخته شده به ترتیبی باشد که بتوان آن را «طرب سرای» خواند، این است که مبنای ساخت آن، که در هندسه اش تجلی می یابد، عشق باشد.
این بیت علاوه بر اینکه با استفاده از اصطلاحات و مفاهیم معماری نشان می دهد که «محبت» در چه شرایطی به شکل ایده آل خود خواهد رسید و اثربخشی خود را خواهدداشت، از سوی دیگر نشان از درک عمیق شاعر از معماری دارد.
این بیت نشان می دهد که شاعر معماری خوب رامی شناخته و شرط به ظهور رسیدن معماری خوب را عشق عنوان کرده است.
با این نگاه، بیت دوم را می توان علاوه بر مشخصات ظاهری شخص، مشخصات فکری و معمارانه او در معماری ساخت یک رابطه محبت آمیز دانست و منظور شاعر را این طور دریافت که «احساس خوش بودن در محیط محبت آمیز، آن زمانی دست می دهد که، یار من آن عشق و محبت را به من داشته باشد.»
از سوی حافظ در این بیت نشان داده است که هر ساخته شده ای را ساختمان نمی دانسته و اشاره روشنی دارد که یک ساختمان به صِرف ساخته شدن دارای معماری خوب و به تبع آن حس خوب نیست و برای اینکه دارای معماری خوب باشد و به انسان که در آن زندگی می کند و یا آن را می بیند حس خوب بدهد، لازم است مهندس و مهندسی آن ویژگی هایی داشته باشد.
شاعر اهمیت شکل کلی را مهم ندانسته و آنچه از نظر او مهم بوده، توجه به جزییات و ظرائف است که اهمیت معماری نیز دقیقا در همین ظرائفی است که حافظ نشان داده با آن در عرصه معماری نیز کاملا آشناست.
به بیان دیگر اگر «طرب سرای محبت» را معادل ساختمانی که هنرمندانه طراحی و ساخته شده است در نظر بگیریم، حافظ شرط ساخته شدن چنین بنایی را دیدن، شناختن و مبنا قرار دادن زیبایی قرار داده است.
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
این بیت نیز در بین اشعار حافظ دارای نشانه های روشنی از درک و شناخت عمیق او از معماری است.
در مصرع اول سه عنصر در کنار هم و با نگاهی که نشان از هم ارزی دارد آمده است. سه عنصر دارای «سرای مدرسه»، «بحث علم» و «طاق و رواق».
«طاق» به معنای سقف محدب، یا آسمانه است و «رواق» فضای سرپوشیده نیمه باز راهرو مانند و ممتدی است که برای ایجاد ارتباط بین فضاها کاربرد دارد و بیشتر در اطراف حیاط ها، در یک، دو، سه، چهار جبهه، یا اطراف یک فضای ساخته شده برونگرا ساخته می شود. در برخی از ساختمان ها مانند مسجد جامع یزد، مدرسه سپهسالار مدرسه معیرالممالک تهران، فضای ورودی توسط یکی از دهانه های رواق با حیاط ارتباط دارد.
جایگاه بلند «بحث علم» در جهان بینی حافظ روشن است [ارجاع به مقالات مرتبط] و به این وسیله می توان ارزش دو عنصر دیگر که با آن هم ارز گرفته شده را دریافت. دو عنصر معماری، یعنی «سرای مدرسه» و «طاق و رواق»، که البته نگاه به این دو عنصر نیز در اینجا تنها از دیدگاه معماری نیست و حس فضایی و حال و هوایی که در این مکان ها وجود دارد مد نظر شاعر است. و تابلویی که او برای بیان مقصود خود در خصوص حس این فضاها انتخاب کرده، عنصر معماری است.
به بیان دیگر حافظ مناسب ترین ظرفی که درک و دریافت های خود را از این فضا در آن بریزد و به مخاطب خود انتقال دهد، ظرف عناصر معماری فضا یافته است که مهم ترین، ملموس ترین و شامل ترین عنصر این فضا از نظر او بوده است. این امر نشان از آن دارد که حافظ، معماری خوب را می شناخته و می دانسته فضایی که معماری خوب داشته باشد، همان معماری می تواند به عنوان شامل ترین ظرف از بین تمام عناصر موجود، حس فضا را منتقل کرده و ویژگی های آن را برای مخاطب روشن کند.
این نکته برای معماران نیز لازم است بیدار باش مهمی باشد که در زمان طراحی هر فضایی، از خانه و دبستان و بیمارستان گرفته تا خیابان و بوستان و برج، در حال طراحی فضایی هستیم که در بسیاری از موارد، اصلی ترین ظرف حس فضایی انسان ها خواهدشد و این به نظر از آن نکاتی است که معماران می توانند از زبان و بیان حافظ به صورتی چند باره به خود یادآوری کنند.
در مصرع دوم نیز با شرایطی همسان، شرط بهره مندی و درک «بحث علم» را «دل دانا» و شرط بهره مندی و درک «سرای مدرسه» و «طاق و رواق» را «چشم بینا» ذکر می کند.
به عبارت دیگر در این مصرع نیز حافظ به روشنی نشان می دهد که هنر معماری را می شناخته، از آن لذت می برده و می دانسته که نه تنها طراحی و معماری یک بنا نیازمند شرایط و استعداد خاصی است، بلکه دیدن و درک و لذت بردن از معماری نیز نیازمند «چشم بینا» است. البته ناگفته پیداست که در اینجا منظور از بینایی، صرف بینایی نیست، بلکه داشتن دید و نگاه توام با استعداد و علاقه است.
ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
در این بیت نیز حافظ از یک سو برای بیان مقصود از عناصر معماری بهره برده و از سوی دیگر با زیبایی حافظانه توضیح داده است، زمانی که وقت «عمارت» و ساختن «ویران سرای» برسد، این امر با ساختن «گِل» از «خاک» ولی با «آب دیده» انجام می شود.
حافظ به خوبی در کنار بهره بردن از عناصر معماری برای بیان مقصودی که داشته، در این بیت نیز نشان داده که می دانسته معماری یک ساختمان یا همان «عمارت»، گرچه با گِل و خاک اجرا می شود، اما برای آن که نتیجه دلنشین باشد، عشق و شور و شیدایی لازم است که آن را در اینجا به «آب دیده» تشبیه کرده است.
رواق و طاق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مهرو نهاده ایم
در این بیت نیز دو عنصر معماری «رواق و طاق مدرسه» با «قال و قیل علم»، هم ارز گرفته شده اند و مجموعه آنها به عنوان ارزش های بالای زندگی در راه «جام و ساقی مهرو» فدا شده اند. درباره این بیت نیز تمام آنچه درباره بیت پیشین گفتیم دیده می شود.
تا به میخانه پناه از همه آفات بریم
در این بیت عنصر معماری «سقف مقرنس» را حافظ برگزیده تا نشان از فضایی داشته باشد که امتیازات و امکانات بسیاری دارد.
«مقرنس»، «آهو پا» یا «پای آهو»، یکی از عنصار تزیینی معماری اسلامی و ایرانی است که گون ای پیش کردگی یا تاقچه بندی آذینی در زیرگنبدها یا نیم گنبدهای روی ایوان ها و درگاه ها، با آجر یا گچ و کاشی است که در آن هر رده از تاقچه بندی آذینی در زیرگنبدها یا نیم گنبدهای روی ایوان ها و درگاه ها، با آجر یا گچ و کاشی است که در آن هر رده از تاقچه ها از رده زیرین خود پیش می نشیند تا درگاه به هم آید.
در طاقچه ها برجستگی ها و تورفتگی هایی همراه با نگاره های گوناگون درآورده می شود. به بیان دیگر نوعی تزیین، با فرورفتگی ها و برجستگی هایی از روی نظم و قاعده که در بعضی موارد به شکل استالاکتیت آویزان است و در حقیقت این نوع تزیین معماری نوعی تزیین حجم پردازی شده است. سقفی که دارای مقرنس است و تزیین شده می باشد در اینجا نماد و نشانه معماری است که در ساختمان می توان دید.
فضایی که چندان مطلوب و پرامتیاز است که در شرایطی که آفات بسیاری وجود دارد و فتنه می بارد نیز هنوز ترک نشده و جاذبه های آن چنان زیاد است که لازم است در شرایط این چنین نامطلوب و خطرناک برای ترک آن هشدار داد و اعلام خطر جدی کرد.
در این بیت حافظ تنها اشاره و توصیفی که از این فضا داشته «سقف مقرنس» است و این عنصر معماری و درک دریافتی که از آن وجود دارد را کافی دانسته تا امتیازات فضا و چرایی ترک نشدن آن در شرایطی که «فتنه می بارد» و «همه آفات» وجود دارد روشن شود.
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
در این بیت نیز حافظ برای بیان مقصود خود از عناصر و اصطلاحات معماری بهره گرفته و به نظرش این اصطلاحات و عناصر می توانند منظور او را به بهترین شکل به مخاطبش برسانند. جهان که کاروانسرایی که دو در دارد تشبیه شده است که این دو در بودن کنایه از سرعت خروج و کم بودن زمان توقف است. کاروانسرایی که همه از آن به سرعتی بیش از آنچه فکر می کنند خارج می شوند و هیچکس در آن بلند مدت نمی ماند.
حال در کنار این عنصر معماری، یعنی «رباط» یا همان کاروانسرا، که جایی است برای توقف های کوتاه و معمولا یک شَبِه، از عناصر معماری «طاق» و «رواق» استفاده کرده که در بناهای فاخر وجود دارد و پیداست که با صرف وقت و هزینه بسیار ساخته می شوند و برای اقامت های بلندمدت توجیه دارد.
حافظ در این بیت نیز نشان داده معماری خوب و عناصر آن را کاملا می شناخته و بین معماری خوب و فاخر با معماری که در حد رفع نیاز در یک کاروانسرایی که اقامت ها نیز در آن بسیار کوتاه باشد و ساختمانش به این منظور طراحی شده باشد که مسافران در آن لختی بیاسایند، تفاوت قاتل بوده و این معماری ها را از یکدیگر جدا می دانسته است. برای جلوگیری از تکرار گفته ها، در زیر چند بیت دیگر به عنوان نمونه از ابیاتی که در آنها حافظ از عناصر معماری بهره گرفته را می آوریم و درباره اصطلاحات معماری که در ابیات وجود داشته باشد، توضیح خواهیم داد.
مار که مصطبه ایوان و پای خم طنبی است
آخرین اصطلاح معماری که در این بیت به کار رفته «طنبی» است. معنی آن چادر است- در معماری اتاق بزرگی است که در وسط ساختمان قرار دارد و اطراف آن دیگر فضاها قرار می گیرند. به اتاق دراز نیز می گویند. اصطلاح دیگر «مصطبه» است به معنی سکو، تخت، محل اجتماع مردمان که توضیح داده شد.
«ایوان» نیز به نشستگاهی بلندتر از اطراف خود گفته می شود که معمولا در بخش بیرونی بناها ساخته می شود. ایوان در معماری ایرانی از زمان اشکانیان مورد استفاده قرار گرفته و تاکنون به شیوه های گوناگون ساخته می شود. ایوان ها معمولا از یک طاق تشکیل می شوند و از سه طرف بسته هستند و به طرف میانسرا باز می شوند. ایوان ها به صورت فضاهای ورودی و خروجی ساخته می شوند و در حالی که برای جریان یافتن هوا باز هستند، از تابش آفتاب جلوگیری می کنند و به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده اهمیت فوق العاده ای دارد و به بنا، برجستگی و شکوه می بخشد.
«طاق» اصطلاح معماری دیگری است که درباره آن صحبت شد و «خانقاه» مکان بودن مشایخ و درویشان و معرب «خانگاه» است. این واژه مرکب از «خانه» و «گاه» است. نظیر: «منزلگاه» و «مجلس گاه». خانه ای که درویشان و مشایخ در آن بسر برده و عبادت می کنند. صومعه، عبادتگاه. «رباط» نیز که پیش از این گفته شد، جایی که در کنار جاده جهت استفاده کاروانیان ساخته می شود، کاروان سرا.
هوای مجلس روحانیان معطر کن
شبستان قسمتی است از مسجدهای بزرگ که دارای سقف است. شبستان ها فضاهای سرپوشیده و دارای ستون های یک شکل و موازی اند که از یک طرف به صحن مسجد راه دارند. همچنین شبستان مکانی بود در خانه پادشاهان قدیم که خلوت خانه و حرم سرا و خوابگاه آنان به شمار می آمد. در دوره قاجار در ایران شبستان را اندرون، اندرونی و زنانه می گفتند.
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن
در این بیت با اصطلاح معماری «بام» برخورد می کنیم که به معنی تمام پوشش بیرون سقف خانه یا پشت بام می باشد. و «قیصر» که به معنی کاخ، کوشک و آنچه استوار و بلند باشد از خانه ها.
منابع
• دیوان حافظ با تصحیح استاد بهاالدین خرمشاهی
• فرهنگ دهخدا
• فرهنگ معین
• سبک شناسی معماری و معماری اسلامی ایران- محمدکریم پیرنیا
• بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران- وحید قبادیان- انتشارات دانشگاه تهران 1389
[امیررضا پوررضایی این مقاله را در ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت منتشر کرده است]