دو اظهارنظر عجیب در مورد دانشگاه آزاد و برج آزادی
معمار برجسته ایرانی گفت: من معتقدم که مدرنیست تا دم دروازههای ایران هم آمد اما برگشت و رفت.
ایران آرت: سیروس باور، چهره شناخته شده و هنرمند پیشکسوت عرصه معماری است. او که مدرک دکترای خود را از دانشگاه فلورانس ایتالیا اخذ کرده، کارنامه درخشانی را در فعالیت خود به ثبت رسانده است.
به گزارش ایران آرت، این معمار برجسته در گفتوگو با سمیه باقری در هنرآنلاین به مباحث جالبی از جمله تفاوت معماری معاصر با معماری امروز، موضوع تأسیس دانشگاه آزاد، بحث رسیدن مدرنیته به دروازههای ایران، از بین رفتن دید برج آزادی و... صحبت کرده است که در ادامه بخشهای مهم این گفتوگو را خواهید خواند.
طبیعتاً امروز ما با دنیای مدرن رو به رو هستیم و باید به سمت مدرنیته حرکت کنیم. ما بناهایی مانند موزه هنرهای معاصر تهران را داریم که نگاهی به گذشته هم در آن وجود دارد. به نظر شما چقدر میشود از داشتههای گذشته معماری گرفت و در معماری مدرن استفاده کرد؟ آیا اصلاً چنین چیزی امکانپذیر است؟
ببینید! مدرن، مدرن است و اگر شما ذرهای از گذشته در داخل آن بریزید، دیگر مدرن نیست. من یک مصاحبه مفصل چندین ساعته با یکی از دانشگاههای آمریکا داشتم که آنها مدام از عبارت "معماری معاصر ایران" استفاده میکردند. گفتم این چیزی که شما در موردش صحبت میکنید، معماری امروز است نه معماری معاصر. اینها با هم فرق دارند. معماری معاصر همان معماری قبل از انقلاب ما است. وقتی شما یک دوره سیاسی را طی میکنید و گسستی به وجود میآید و دوباره یک دورهای شروع میشود، تاریخنویسان از نو شروع به نوشتن تاریخ اجتماعی، فرهنگی، صنعتی، بهداشتی و... این دوره میکنند و معماری هم جزئی از آن است. این میشود معاصر؛ یعنی یک دورهای از یک جایی شروع شده و یک جایی تمام شده است. وقتی وارد دورهای میشویم که هنوز تمام نشده، آن موقع داریم در مورد معماری امروز حرف میزنیم نه معاصر.
معاصر مگر نباید تداوم داشته باشد؟
در انقلاب یک گسست به وجود میآید که همه چیز تغییر میکند. یعنی تحول و پیشرفت.
شما سالها در بخشهای مختلف معماری تدریس کردهاید. چقدر فضای آموزش امروز معماری را اصولی میدانید؟
آموزش امروز افتضاح است. اصلاً آموزش نیست. همه دنبال گرفتن مدرک هستند. سیستم اشتباهی که در ایران به وجود آمد این نوع نگاه را رواج داد. از کِی؟ از موقعی که گفتند کسی که میخواهد وارد فضاهای مدیریتی شود باید سواد دکترا داشته باشد. همه رفتند مدرک گرفتند و نتیجه این شد که میبینید. اساس سیستم آموزشی ما اشتباه است.
تعداد ورودیهای رشته معماری خیلی هم زیاد است و دانشگاههای ما تعداد پذیرششان را روز به روز بیشتر هم میکنند چون به هر حال از این کار پول در میآورند.
من نمیدانم قاره اروپا چند کشور دارد اما میدانم که در تمام این کشورها بیشتر از 300 دانشکده معماری وجود ندارد. این در حالی است که در کشور ما بیش از 700 مرکز آموزشی برای معماری وجود دارد! روش آموزشی در ایران راه اشتباهی را رفته است. در تمام دنیا سیاستها از جامعه جوان وحشت دارند چون جامعه جوان اولاً تعدادشان زیاد است و همفکر هستند و موقعی که میدانند سیاستها یا روش دولت مطابق میلشان نیست و خواستههایشان را جواب نمیدهد، همصدا، همفکر، همپا و همدست میشوند و اعتراض میکنند. نتیجتاً در خارج از کشور جنبشها و کنفدراسیونهای دانشجویی ارزش سیاسی پیدا میکند. پس از انقلاب در ایران، دانشگاهی به نام آزاد باز شد تا جوانها در آن درس بخوانند. بنابراین وارد دانشگاه شدن آسان شد زیرا در اقصینقاط کشور مرکزی به نام دانشگاه آزاد به وجود آمد و جوانها به آنجا رجوع کردند. بعد دیدند این تعداد از دانشجو نیاز به معلم هم دارند. وقتی یکی از مسئولان ارشد دانشگاه آزاد در پاسخ به این سوال که چه کسی قرار است به این حجم از دانشجو آموزش دهد میگوید: من گاری استاد میآورم! چه انتظاری است؟ از کسی که اینگونه فکر میکند، شما چه انتظاری دارید. انتظار دارید، مرکز آموزشی و دانشگاهی به وجود بیاورد که درست عمل کند؟
چقدر الگوهای شهرسازی در تهران و کلانشهرهای ما رعایت شده است؟
ما در شهرسازی قوانین و ضوابطی داریم که شهر را به منطقه، ناحیه و محله تقسیم میکند و میگوید یک محله بین 4 تا 6 هزار نفر جمعیت دارد و باید در اینجا مهد کودک و درمانگاه ساخته شود. محله وقتی به ناحیه تبدیل شد، یعنی 4 برابر شد، میشود 16 تا 20 هزار نفر. پس گذشته از اینکه تعداد درمانگاهها و مهد کودکهایش هم اضافه میشود، یک کودکستان و یک دبستان هم میخواهد. وقتی به یک منطقه صد هزار نفری تبدیل شد، آنوقت دبیرستان هم میخواهد. در اینجا آن درمانگاه هم تبدیل میشود به بیمارستان. یک منطقهای که بیش از صد هزار نفر جمعیت دارد هم یک مسجد اصلی میخواهد، یک بیمارستان هزار تخت خوابی و یک استادیوم ورزشی. مسئله اینجاست که معماری را با لجبازی نمیشود درست کرد. مگر میشود بدون توجه به استانداردها یکباره تصمیم به ساخت چیزی کرد؟ بدیهی است که شهرهای ما با همین برخوردهای بدون کارشناسی و از سر لج بازی به چنین وضعیت آشوبی دچار شده است.
ما در شهرسازیمان خیلی بیقاعده و قانون عمل کردهایم، به خصوص در تهران.
تهران از همه جا بدتر است. قبلاً وقتی از جاده مخصوص وارد شهر تهران میشدید، از دور میدان آزادی که نماد تهران است را میدیدید اما الان در کنارش یک مسجد بلندتر ساخته شده که دید به برج آزادی را از بین برده است. حالا شما از مدرنیست صحبت میکنید؟ من معتقدم که مدرنیست تا دم دروازههای ایران هم آمد اما برگشت و رفت.
و صحبتهای پایانی؟
پیشنهاد میکنم جهانی فکر کنید و جهانی هم عمل کنید.