طراحی داخلی ایران به روایت پژوهشگر آلمانی
یک پژوهشگر آلمانی کتابی در زمینه طراحی داخلی ایران منتشر کرده است.
ایران آرت: هفته گذشته در روزهای آخر دیماه، معرفی کتاب "پشت پردههای بسته"در زمینه طراحی داخلی در ایران به "میزبانی بنیاد میراث ایران" در لندن برگزار شد.
لنا اشپت، نویسنده کتاب در این جلسه با مقدمهای درباره سفرهای متعددش به ایران به بررسی طراحی داخلی در ایران پرداخت و نوید جریانی نوین را داد که به اعتقاد او در جاهای مختلف ایران رخ می دهد و او کوشیده است در کتابش آن را به تصویر بکشد. طراحیهایی که هم ایرانی هستند و هم مدرن. یعنی هم به فرهنگ و سنت ایرانی وفادارند و هم خلاقانه به روز شده اند و کاملا با نیازهای به سبک زندگی امروزی منطبق اند.
هنرآنلاین نوشت، کتاب شامل معرفی ۱۶ خانه، هتل و کافه است. در این معرفی ها از فضاهای مختلف داخل بنا تا نماهای بیرون و همچنین اشیایی که به دقت انتخاب شده و بخشی از طراحی داخلی این فضا هستند یا به سفارش طراح ساخته شدهند را می بینیم.
در کتاب چند بخش توضیحی درباره صنایع دستی یا اشیایی که روح ایرانی به فضا میدهند مثل فرش یا کاشی هم وجود دارد. در چند قسمت هم راهنمای تصویری ساخت چند مبلمان خانه ساده که در فرهنگ ایرانی رایج است مثل تختی که به جای مبل به کار میرود آمده است. کتاب در کنار معرفی فضاهای خاص طراحی و ساخته شده، سعی دارد خواننده را تشویق کند تا خودش دست به کار شود و از فرهنگ ایرانی برای تزیین فضای داخلی الهام بگیرد.
لنا اشمپت متولد شهر مونیخ آلمان است و بیش از ده سال است که مسافر همیشگی ایران است، تا جایی که ایران را وطن دوم خود می داند.
او در رشته مطالعات خاورمیانه با آرزوی خبرنگار جنگی شدن تحصیل کرده ولی خیلی زود میفهمد که آنچه میخواهد را باید در جای دیگری جستوجو کند.
لنا اشپت که فارسی را به خوبی صحبت میکند درباره انگیزه نوشتن این کتاب میگوید: میخواستم به غیر ایرانی ها نشان دهم که ایران فقط سیاست نیست، فقط آن چهره کلیشهای تکراری که رسانههای غربی نشان می دهد نیست. در عین حال میخواستم به ایرانیها هم این را نشان بدهم که چه قدر چیزهای بی نظیری دارند که میشود به آن افتخار کرد و ایران را با آن به دنیا شناساند.
خانم اشپت که برای پرهیز از همین کلیشهها سراغ ناشرهای شناخته شده در این زمینه نرفته و به جایش کتاب را با هزینه شخصی منتشرکردهاست، می گوید: دلیل اینکه نمیخواستم با ناشر کار کنم این بود که میخواستم مسئولیت و آزادی کامل داشته باشم. ناشر غیرایرانی در روایت شخصی من دخالت میکرد و نمیتوانستم آنچه میخواهم را بگویم.خانههای کتاب در سراسر ایران پراکنده اند. از اصفهان و کاشان تا کلارآباد و فردوس. از رسانههای اجتماعی شروع کردم. تا عکسی میدیدم که فضای زیبایی داشت، کنجکاو میشدم و پی اش را میگرفتم. از فروشگاههای وسایل خانه میپرسیدم، کتابهای راهنمای گردشگری را ورق میزدم. کمکم آدمها و خانهها را پیدا میکردم و هر کسی، شخص دیگری را معرفی میکرد. حتی یک بار از روی اپلیکیشن تیندی با معمار یکی از این فضاها آشنا شدم. مهمترین مسئله برایم این بود که این فضا ترکیب خلاقانه عناصر سنتی و مدرن را داشته باشد. در نتیجه جاهای خیلی زیبایی را که به همان شکل گذشته بودند و نوآوری مدرنی نداشتند حذف کردم.
در پاسخ به این پرسش که به نظرش آیا این تصادفی است که همه به جز یکی از صاحبان و طراحان این فضاها تجربه زندگی بیرون از ایران را دارند؟ توضیح می دهد : به نظرم وقتی کسی از ایران بیرون میرود، نسبت به همه چیز نگاه جدید و متفاوتی پیدا میکند و بیشتر این فرصت را دارد که با طراحی به معنی امروزی اش آشنا شود. از بیرون میبیند که چه چیزهایی در ایراب ناب است و میشود آن ها را دوست داشت.
برای کسانی که در ایران سفر یا زندگی کرده اند، واضح است که این تصاویر نمی تواند نشاندهنده فضای زندگی اکثر ایرانی ها باشد و شاید حتی بخش های زیادی از جامعه آگاهی و دسترسی به فضاهای این چنینی ندارند. اما می توان گفت که کتاب، مستندنگاری شیوه زیست طبقه خاصی از جامعه نیست و افراد و فضاها بر اساس کیفیت زیباشناسانهای که نویسنده دنبالش بوده انتخاب شده اند. نکتهای که خود نویسنده هم به خوبی به آن واقف است، اما اعتقاد دارد که این نگاه که جهان ایرانی و مدرن را کنار هم می بیند و می چیند بیش از پیش در معماری ایرانی دیده می شود.
شاید تکرار گذشته خسته کننده باشد، به خصوص برای نسل جوانی که شیفته زندگی و سفر به جهان غرب و استفاده از پدیده های غربی است اما در همان جهان غرب هم مدرنیته از دل سنت بیرون آمده است و ادامه آن است نه ضد آن.