با گزارشهای تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران در ایرانآرت همراه باشید
سفر به گذشته عمارت فردوس که موزه سینماست؛ جلال آل احمد و چاقوکشهایش در مدرسه «شاهپور»!
هیچ میدانستید از ساختمانی که این روزها به عنوان باغ موزه سینما استفاده میکنید، روزگاری جلال آل احمد، شاگردان معروفش را تربیت میکرد.
ایرانآرت، صابر محمدی: احتمالاً شما هم پوسترهایش را دیدهاید؛ وقتی نزدیک مهرماه، خیابانهای شمیران و بهویژه میدان تجریش را برای خرید لوازمالتحریر بالا و پایین میکنید احتمالاً آن پوستر را دیدهاید که اعلان گردهمایی دانشآموزان قدیمی مدرسه «شاهپور» تجریش است. آنها میگویند از 24 دوره مختلف دبستان و دبیرستان «شاهپور»اند و هر سال در ساختمان مدرسه قدیمیشان جمع میشوند، زنگ را به صدا درمیآورند، صف میکشند و خاطراتشان را زنده میکنند؛ خاطراتی که البته به خاطر حضور دانشآموزان و دبیرانِ معروف، حالا جزو تاریخ شفاهی شمیران هم هست. اما ماجرای «شاهپور» چیست؟ این دانشآموزان از نسلهای مختلف هر سال در ساختمان تاریخی عمارت باغ فردوس، چه شمایلی از تاریخِ شمیران را احضار میکنند؟ چه کسانی از مشاهیر از سردر آن مدرسه در سالهای دور برای تدریس و تحصیل وارد میشدند؟
بوی شوم مرگ در باغ ناصری
«خرابی این عمارت چنان پیش رفت که مردم جلو چشمهای گُرگرفته و مقتدرانه ناصرالدینشاه آجرهایش را میکندند و میبردند و او اعتراضی نداشت؛ خب هرچه باشد پدرش در اینجا فوت کرده بود و باغ بوی شوم مرگ میداد». اینها را دکتر پولاک، طبیب اتریشی که در دارالفنون تدریس میکرد گفته است درباره روزگار پیش از آبادانی عمارتی که بعدها «فردوس» نام گرفت.
از سال 1264 هـ . ق تا 1316 شمسی که عمارت دست وزارت معارف افتاد، «فردوس» بلایای بسیاری را از سر گذراند. اما در همین سال بود که در محوطه عمارت و نزدیک آن بنای گوش فیلی، مدرسه «شاهپور» ساخته شد. در سال ۱۳۵۰ ساختمان عمارت در باغ به مرکز فرهنگی و هنری و نمایشگاهی تبدیل شد و پس از انقلاب نیز در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت. دو سال بعد، قسمتی از باغ برای استقرار مؤسسه لغتنامه دهخدا و مؤسسه باستانشناسی به دانشگاه تهران واگذار شد.
حالا چندسالی است میدان تجریش را اگر به سوی جنوب خیابان ولی عصر قدم بزنید، خیابانی وسیع در سمت چپتان میبینید که ولی عصر را قطع کرده و در امتداد پایین راهش را گرفته و رفته است. تابلوی آبی شهرداری بر گوشه دیوارش جا خوش کرده و نامش را نوشته اند؛ خیابان باغ فردوس. آنجا همان عمارت معروف با قامتی به بلندای تاریخ معاصر ایستاده و حالا چند سالی است «موزه سینما» هم آنجاست. همچنان که دبیرستان شاهپور تجریش هم که البته حالا مدتهاست «جلال آل احمد» نام دارد، در این خیابان ایستاده است؛ نخستین مدرسه شمیران با عمری بیش از یک قرن.
ابتدا چند عکس ببینیم تا سپس به معروفترین دانشآموزان و معلمان مدرسه شاهپور برسیم:
[جلال مقدم، جلال آل احمد، پورمند، محتشم و جمعی دیگر از اعضای کادر آموزشی دبیرستان شاهپور تجریش در دهه بیست]
[دهه بیست؛ جلال آل احمد در حیاط مدرسه شاهپور]
[برخی از دانشآموزان دورههای مختلف شاهپور، هر جای دنیا که باشند، پس از دههها، جمعههای اول مهرماه هر سال خودشان را به شمیران میرسانند و در محوطه مدرسه جمع میشوند. تصویر اول، «اکبر فولادی» و سه دانشآموز دیگر دهه پنجاه شاهپور را نشان میدهد. در تصویر دوم، همانها پس از سالها در محوطه مدرسهشان جمع شدهاند و خاطرهبازی میکنند.]
[ تصویر سمت راست پل تجریش و تصویر سمت چپ، عمارت باغ فردوس را در دهه سی، نشان میدهد. دانشآموزان قدیمیتر «شاهپور» برای رسیدن به عمارت باغ فردوس که مدرسهشان در آن بنا شده بود، باید از روی پل تجریش میگذشتند.]
دبیران مدرسه شاهپور
یک؛ جلال آل احمد
مشق انشا برای قصهنویسها
اگر نگوییم یکی از بهترین دبیران تاریخ مدرسه شاهپور بوده، حتماً میتوانیم مدعی شویم یکی از مهمترینِ آنها بوده است؛ معلمی که به رفاقت با دانشآموزانش معروف شد تا آنجا که حتی از بین یکی دو دانشآموز چاقوکش کلاس انشایش نویسنده و محقق ساخت! جلال آل احمد سال 1326 و هنگامی که در محله دزاشیب شمیران و در همسایگی نیما یوشیج زندگی میکرد، به استخدام آموزش و پرورش درآمد و برای تدریس به شاهپور آمد. محمود گلابدرهای که شاگرد کلاس انشای جلال بود و بعدها قصهنویس معروفی شد گفته است که داستان «مدیر مدرسه» آل احمد، یکسره در ارتباط با سالهای تدریس او در شاهپور تجریش نوشته شده است.
دو؛ جلال مقدم
ردای سینما بر تن دبیر نقاشی
او را بیشتر به کارگردانی آثاری چون «فرار از تله» و «چمدان»، نویسندگی فیلمنامه «شب قوزی» فرخ غفاری یا بازی در «خشت و آینه»، «هامون» و «دلشدگان» میشناسیم. اما سالها پیش از اینکه جلال مقدم سودای سینما در سر بپرورد، یکی از دبیران شاهپور بود و به بچهها نقاشی یاد میداد؛ معلمی که همواره برای دانشآموزانش از نقاشی به سینما پل میزد
سه؛ بهمن شعلهور
دانشآموزی که دبیر شد
بهمن شعلهور، مترجم ادبیات داستانی جهان و رماننویس هم درسخوانده شاهپور است و جالب اینکه خودش بعدها یکی از معلمان مدرسه شاهپور هم میشود. از قضا در همان سالهایی که گلابدرهای و مرادی شاگردان کلاس انشای آل احمد بودهاند، شعلهور سیزدهساله نیز پشت نیمک همان کلاس نشسته است. او علاوه بر آل احمد، خاطراتی هم از جلال مقدم، کارگردانی که در آن سالها معلم نقاشی شاهپور بود، دارد.
یادآورد: «در سن 5 سالگی وارد دبیرستان شاهپور تجریش شدم. دو سال و نیم جلو افتاده بودم. با موافقت مدرسه ما را «سه کلاس یکی» کرده بودند. در کلاس هفتم و هشتم داستانهای من در دبیرستان اسمی در کرده بود. در کلاس هفتم یک بار به دلیل نوشتن یک داستان «سیاسی» رییس دبیرستان برای یک هفته مرا از دبیرستان اخراج کرده بود. گذشته از کلاسهای انشا ما یک کلاس ادبیات «غیررسمی» هم داشتیم. جلال مقدم (که بعدها همراه با فرخ غفاری فیلمساز شد و در فیلمها بازی هم کرد) دبیر نقاشی ما بود. ولی در کلاسهای او حرفی از نقاشی نبود و تمام وقت به بحث فیلم و ادبیات فرانسه و شعرای سمبولیست فرانسوی چون بودلر و رمبو و ورلن میگذشت. من هم شروع کرده بودم به گفتن شعر سفید به رسم بودلر و رمبو و ورلن. یک روز شعری گفتم حاکی از شورش جوانی ضد جامعه ریاکار و فاسد. (از آن فقط یک خطش را به خاطر دارم: «بر دهانتان مس بطلان بکوبید!») جلال مقدم فیالفور ادعا کرد یک «رمبو» تازه کشف کرده و شعر مرا با کوس و کرنا به دفتر دبیران مدرسه برد. نخستین کار چاپ شده من داستانی بود که در کلاس نهم دبیرستان شاهپور تجریش در سن سیزدهسالگی برای کلاس انشای جلال آلاحمد نوشتم. اگر اشتباه نکنم آلاحمد آن را در روزنامه «مهرگان» چاپ کرد. این شروع دوستی حرفهای من با جلال آلاحمد و البته همسرش سیمین دانشور بود».
دانشآموزان مدرسه شاهپور
یک؛ محمود گلابدرهای
یک شمیران و یک شاهپور
اگر بخواهید در تاریخ ادبیات معاصر ایران قصهنویسی را پیدا کنید که یکسره مربوط به شمیران باشد، او محمود گلابدرهای است. داستاننویسی که هم در گلابدره شمیران به دنیا آمد و تحصیل کرد و بزرگ شد، هم شخصیتهای داستانهایش، آدمهایی از کوچهباغهای شمیراناند. گلابدرهای یکی از معروفترین دانشآموزان تاریخ مدرسه شاهپور به حساب میآید؛ سال 1328 در نهایی ششم ابتدایی این مدرسه امتحان میدهد و از کلاس هفتم، پایه متوسطه را در آنجا میگذراند. جلال آل احمد هم بعدها معلم انشای آنهاست. گلابدرهای خاطرات شاگردی و دوستی جلال را در کتابی با عنوان «آقاجلال» مکتوب کرده است.
یادآورد: «کلاس هشتم جلال آمد. ساعت انشا تا میآمد، میگفت محمود بلند شو بخوان. شاپور دبستان و دبیرستان ما بود و تا دیپلم آنجا بودم. چند سال آلاحمد معلم ما بود، سالهای دیگر هم دیگران. آن روزها یک شمیران بود و یک دبیرستان شاهپور. به همین خاطر از طبقات مختلف در کلاس ما بودند. از فرزند وزیر دربار تا پسر خان و پسر یک رفتگر و باغبان که در کنار هم پشت یک میز و نیمکت مینشستند. تدریس در چنین کلاسی بسیار سخت بود اما جلال با شخصیتی که داشت بهراحتی می توانست کلاس را اداره کند. او در دبیرستان ادبیات فارسی و انشا درس میداد اما در کنار این پوشش درس و مشق سیاست را به دانشآموزان جوان و پر شر و شورش می آموخت».
دو؛ عباس یمینی شریف
از انتصاریه به شاهپور
عباس یمینی شریف نویسنده، مترجم و شاعر یکی از قدیمیترین دانشآموزان مدرسه شاهپور است. او تحصیلات ابتدایی را ابتدا در دبستان انتصاریه و سپس در شاهپور تجریش گذرانده و دوره متوسطه را به دارالفنون رفته. آنط.ر که از زندگینامهاش برمیآید، او در سالهای دهه 1310 به شاهپور میرفته است.
سه؛ محسن صبا
رفیق بیژن، شاگرد بهمن
او را بیش از آثاری که نوشته به دوستی نزدیکش با بیژن الهی، شاعر شعر دیگر میشناسند. محسن صبا، در شاهپور هم شاگرد کلاس انشای جلال آل احمد بوده هم کلاس نقاشی جلال مقدم، هم کلاس زبان انگلیسی بهمن شعلهور. صبا، پیش از این، یادداشتی با عنوان «دو جلال» نوشته و در چهارمین شماره گاهنامه ادبیات و هنر «این شماره با تأخیر» منتشر کرده که طی آن خاطرات شاهپور و معلمانش را زنده کرده است.
یادآورد: «جلال مقدم، نازنینی که مدرسه را بیآنکه ما را رها کند ترک کرد و رفت فیلمساز شد، فرار از تله را ساخت و با بازی خود چند فیلم را به یادماندنی کرد، مدتی در بعد از انقلاب آواره شد و سر آخر مثل همه کارهای عجیب و غریباش زیر ماشین رفت و خلاص. حکایت بهمن شعلهور جور دیگریست. او که پس از دیپلم، معلم انگلیسی شده بود صبحها با عطر و عبیر و پیراهن سفید آستینکوتاه سر کلاس بچههایی میرفت که با القابی از نوع ماشیسوری، رضا کوری و احمد سوسکی معروف بودند و تقریبا با خود او همسن و سال. دور مویش را مثل اسکات فیتزجرالد میزد و انگار که از ناف ماساچوست آمده بود. ما بعد از مدرسه تقریبا همیشه جلال آل احمد را یک جایی میدیدیم؛ در کتابفروشیِ زمانی که روزگاری محل ملاقات او و نیما بود».
چهار؛ ایرج افشار
پیشکسوت دانشآموزان
قدیمیترین دانشآموز سرشناس شاهپور بوده است؛ ایرج افشار، که هم ایرانشناس و کتابشناس و ویراستار بود و هم روزنامهنگاری مهم، سال 1314 پای در شاهپور گذاشت؛ سالها پیش از آنکه نسل جدید معلمان شاهپور مانند آل احمد و شعلهور به آنجا بیایند.