یک مترجم مطرح کرد: رابطه سهمیه مواد مخدر با ممیزی کتاب
باید وزیری بیاید که با پشتوانه آقای روحانی، این شجاعت و جسارت را داشته باشد که با محدودیتهای فرهنگ و هنر برخورد کند.
در این وضعیت که خواننده کم است، بهخصوص خواننده کتابهای جدی، دولت طرح خرید کتاب برای کتابخانهها را راه بیندازد. من شنیدهام که دولت از برخی ناشران خرید کرده است اما این کتابها را فلهای خریده است؛ یعنی کارشناسی برای اظهارنظر اینکه کدام کتابها خریده شوند، نداشتهاند. اگر کتابخانهها با پشتوانه دولت بیشتر و بیشتر از ناشران حمایت کنند، این مساله که پدیدآورندهها در بازار آنچنان مخاطبی ندارند مگر اینکه داستانهای عامهپسند بنویسند، حل میشود. فکر کنید کتابخانهها سالانه هزاران هزار یا چندین میلیون تیراژ جلد کتاب را بدون تبعیض از ناشران بخرند. میدانید این اقدام چه کمکی به پدیدآورنده و ناشر میکند؟ آن هم بدون اینکه ناشران را از فیلتر بگذارنند و بخواهند ناشران دولتی را در صف اول قرار بدهند و هوای آنها را داشته باشند، بدون اینکه رانت و رانتخواری شود.
درباره سروسامان گرفتن صنف مترجمان هم باید بگویم دیگر آب از سرمان گذشته است. من بعد از این همه سال ترجمه به این نتیجه رسیدهام که مترجم ادبی برای شرایطی که فعلا در کشور ما در جریان است، موجودی زیادی لوکس است. ما با مقداری اغماض تحمل میشویم، هر کدام از ما گوشه این مملکت هستیم تا عمرمان تمام شود. وقتی خود ادبیات ارزشی ندارد، میخواهید ترجمه ادبی ارزشمند باشد؟ وقتی ماجرایی مانند درگذشت کوروش اسدی پیش میآید، میخواهید من که اثری غربی یا شرقی را به فارسی برمیگردانم، ارزشمند باشم؟ ما مترجمها قاچاقی میان مردم بُر خوردهایم و داریم زندگیمان را میکنیم و اینقدر آب از سرمان گذشته است که دیگر جای این حرفها نیست که من بخواهم درخواست یا اولویتی در مورد صنف مترجمان مطرح کنم.
عوامل دلسردکننده آنقدر زیاد است که کمکم دارم خودم را متقاعد میکنم سراغ ترجمه ادبیات بدنه بروم. کتابی را ١٥ سال پیش ترجمه کردم و واقعا کتاب خوبی است اما در این ١٥ سال گذشته هزار نفر نخبه نداشتهایم که آن را بخواند؟ پس من برای چه کسی کار میکنم؟ وقتی کسی میگوید ترجمهای از من خوانده، یا اشکال کارم را میگوید، برای من نوعی تسلای دل است. در واقع تعداد کتابخوانهای جدی که ادا و اصول نداشته باشند، کتابخوانهایی که به شکل ریشهای میخوانند و پیگیر هستند، بسیار کم است واصلا در فضای فرهنگی مملکت نقشی تعیینکننده ندارند. بعضیها هستند که مسابقه کتابخوانی گذاشتند که این یک جور وسواس اجبار و تکرار است.
حداقل این است که آقای روحانی در این سالها نشان دادهاند انسان ضعیفالنفسی نیستند. دستکم انسانی نیستند که خیلی ساده جا بزنند. امیدوارم وزیرارشاد خود را هم در هماهنگی با این روحیه خودشان انتخاب کنند. انسانی اهل اعتدال، اعتدال به این معنا که اگر لازم شد بر سر اصولی که به آن معتقد است بایستد، بنابراین در شرایط عادی انسان معتدلی باشد. اعتدال به معنی «یکی به نعل و یکی به میخ زدن» نیست. این مفهوم هم باید اصلاح شود. آدمی که اهل اعتدال است خیلی وقتها ممکن است مثل پولاد بایستد و سر اصول خود سرسختی کند.