مارکز و همینگوی را که جمع کنیم به نوبلیهای بالقوه کنار دستمان میرسیم

همین که جناح های سیاسی به خودشان بگویند که از خبرنگار توقع پادویی برای این و آن را نباید داشت...
ایرانآرت: سلمانی ها وقتی بیکار می شوند ، سر همدیگر را می تراشند اما یک نویسنده اگر ننویسد ، باید چکار کند؟ معمولا نویسنده ها برای گذران زندگی و چاره ی وقت هایی که هنوز کتاب جدیدی ننوشته اند، با مطبوعات همکاری می کنند.
اما بعضی از نویسنده ها هم هستند که اصلا کار حرفه نوشتن را با خبرنگاری و تهیه گزارش شروع کرده اند . نویسندگانی که اتفاقا بینشان، اسم های خیلی بزرگ هم هست ؛ مثلا گابریل گارسیامارکز، نویسنده رمان معرف "صدسال تنهایی" از آن دسته آدم هایی بود که تا آخر عمر ، ستون ثابتش را در روزنامه ها حفظ کرد و یک بار هم برای فیدل کاسترو ، یک خبرگزاری تاسیس کرد.
یا فرض کنید چالز دینگز ، این نویسنده بزرگ در ابتدای کارش خبرنگار سیاسی بود. اولین کارش را با نشریه ای به اسم " آیینه پارلمان" شروع کرد و در بیست و یک سالگی خبرنگار پارلمانی روزنامه های معروف لندن شد و اصلا از همین جا بود که با رفاقت با سردبیرها توانست تعدادی از داستان های کوتاه هایش را چاپ کند و نویسنده شود.
جان اشتاین بک ، نویسنده "گوشه های خشم" همزمانی خبرنگار ورزشی بود . ماکسیم گورکی هم سال های سال خبرنگار بود و اصلا اسم مستعار گورکی را همزمانی که در تفلیس ، در روزنامه "قفقاز" کار می کرد ، انتخاب کرد، چون معتقد بود قلمش دارد حقایق گزنده ای را بازگو می کند و خب گورکی هم در روسی ، همین گزنده معنی می دهد (اسم اصلی او آلکسی ماسیموایچ بشکف بود).
رودیارد کیپلینگ، نویسنده "کتاب جنگل" هم هفت سال سردبیر یک نشریه محلی بود . اما چه محلی؟ حدسش را هم نمی توانید بزنید که او در لاهور ، همین بغل دست خودمان در ایالات پنچاب پاکستان ، سردبیر یک نشریه نقلی به اسم "روزنامه عمران و ارتش" بوده است.
ارنست همینگوی هم می دانید سال ها خبرنگاری کرد و از جمله ، گزارش هایش از جنگ داخلی اسپانیا معروف است . اصلا تعدادی از گزارش های خبری همینگوی و همین طور مارکس به فارسی ترجمه شده که تنوع مطالب خبری مارکس بیشتر است و بینشان چیزهای با مزه ای مثال تاریخچه کوکاکولا یا بیماری شاه مخلوع پهلوی را هم می توانید بخوانید .
منظور از این فهرست طول و دراز این که هم شما خبرنگار ها را دست کم نگیرید و بدانید که بینشان چندتا نوبلی بالقوه هست ، همین که جناح های سیاسی به خودشان بگویند که از خبرنگار توقع پادویی برای این و آن را نباید داشت و همین که کاش ، واقعا کاش ، خود خبرنگارها کارشان را دست کم نگیرند . به نثر و نگارششان برسند و اسیر سرعت فضای اینترنتی و شبکه های مجازی نشوند. نوشته های یک خبرنگار حرفه ای هرگز گم نخواهد شد.
این یادداشت از احسان رضایی در نشریه همشهری جوان به چاپ رسیده است